نام كتاب : حيوة القلوب (1) تاريخ پيامبران عليهم السلام و بعضى از قصه هاى قرآن
نام مؤ لف : علامه مجلسى
پيشگفتار
اكنون كه نزديك به دوازده قرن از عصر ائمه معصومين عليهم السلام مى گذرد، و عالم در دوران غيبت كبراى حجت خدا و امام دوازدهم بسر مى برد، و امتها در انتظار آن مصلح حقيقى جهان نشسته و چشم به ظهور عدالت گستر گيتى مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف دوخته اند؛ آنچه كه در اين دوران طولانى توانسته است آن خلاء ظاهرى را تا حدودى جبران كرده و از گمراهى ها و انحرافات و همچنين از دلهره ها و نگرانيها بمقدار زيادى بكاهد و آرامش و سكون را جايگزين اضطراب و تشويش نمايد، سه عامل بوده است :
1 - قرآن كريم كه انس گرفتن با آن و تلاوتش باعث نشاط روح و روان و شفاى جسم و جان مى گردد و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤ منين و لا يزيد الظالمين الا خسارا.(1)
2 - گفتار و سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم السلام كه در سخن و حديث آنان نورى وجود دارد كه بر اعماق جان انسانها مى تابد و زنگار آينه دل را مى زدايد ((كلامكم نور و امركم رشد))
3 - علماء و دانشمندانى كه در دروان غيبت آمده و محصول عمر و ثمره وجود خود را براى آيندگان در قالب تاءليفات و نوشته ها بجاى گذارده اند كه آنان با سيره و روش خود در زمان حياتشان مرشد و هدايتگر جامعه و مردم بوده و نيز با تدوين و تاءليف و كتبى كه از آنها به يادگار مانده است نسبت به نسلهاى آينده نقش هدايتى خود را ايفاء كرده اند.
اميرالمؤ منين عليه السلام به كميل بن زياد فرمود: هلك خزان الاموال و هم احياء و العلماء باقون ما بقى الدهر، اعيانهم مفقودة و امثالهم فى القلوب موجودة (2) ((جمع كنندگان ثروت اگر چه به ظاهر زنده اند، ولى در واقع آنان هلاك شدند بر خلاف دانشمندان كه جاويد هستند و هميشگى ، پيكر آنان از ديده ها پنهان و خاطره و ياد آنها در دلها موجود است )).
تلاشهاى علماء و دانشمندان شيعه در طول غيبت كبرى در زمينه هاى مختلف علوم مانند علم تفسير، كلام ، فقه ، حديث ، اخلاق ، رجال ، درايه و تراجم امروز بصورت مجموعه اى وسيع و گسترده از نوشته ها و كتابهايى در اختيار علاقمندان و پيروان مكتب راستين اسلام و تشيع قرار گرفته است ، براستى اگر كوششهاى شبانه روزى و بى وقفه محدثان و راويان و دانشمندان و علماء نبود، اين منابع كه امروز در اختيار ماست چه مى شد؟! از اين رو مى بينيم كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: ((كسى را همانند زراره و ابوبصير و محمد بن مسلم و بريد بن معاويه نيافتم كه ذكر ما و احاديث پدرم را احياء نمايد)).(3)
و باز فرمود: ((خدا زراره را رحمت كند، اگر او نبود آثار نبوت و احاديث پدرم از ميان رفته بود)).(4)
بهر حال نقش علماء و راويان احاديث در حفظ و نگهدارى آثار دين و دفاع از آنها و رساندن اين آثار به آيندگان با تاءليف و تدوين ، نقشى است انكارناپذير، و حقوقى را براى آنان بر طالبان علم و حقيقت ايجاب مى كند.
علامه مجلسى
در اين راستا از جمله دانشمندان و شخصيتهاى برجسته جهان تشيع و از چهره هاى بارز و مشهور علماء شيعه در قرن يازدهم و اوائل قرن دوازدهم هجرى ، علامه مجلسى رضوان الله تعالى عليه است .
نام او محمد باقر ملقب به مجلسى است ، و تاريخ ولادت او بنابر آنچه در مقدمه كتاب ((بحار الانوار)) از ((مرآة الاحوال )) نقل شده است ، سال 1038 هجرى قمرى بوده است (5)، ولى مرحوم نورى در كتاب ((فيض القدسى )) از كتاب ((وقايع الايام و السنين )) تاريخ ولادت او را سال 1037 هجرى قمرى ذكر كرده است .(6)
والد علامه مجلسى
والد علامه مجلسى مرحوم محمد تقى فرزند مقصود على است ، او بنا بر گفته مرحوم اردبيلى يگانه عصر و زمان خود بوده است ، شخصيت و جلالت و همچنين تبحر او در علوم نياز به بيان ندارد، و تعبيرات درباره منزلت او قاصر است از اينكه بتواند منعكس كننده شخصيت و مقام والاى آن عالم ربانى باشد.
او پرهيزكارترين ، زاهدترين ، متقى ترين و عابدترين اهل زمان خود بوده ، و بيشتر اهل آن زمان از خواص و عوام از فيوضات دينى و دنيوى او بهره مى بردند، يكى از خدمتهايى كه به اهل بيت عليهم السلام انجام داد اين است كه اخبار ائمه معصومين عليهم السلام را در اصفهان نشر داد.
از تاءليفات او: شرح عربى و نيز شرح فارسى بر كتاب ((من لا يحضره الفقيه ))؛ كتاب حديقة المتقين ؛ شرح بعضى از كتابهاى ((تهذيب الاحكام ))؛ و رساله اى در افعال حج و رساله اى در رضاع
او در سال 1070 در سن 67 سالگى وفات يافت .(7)
مرحوم ملا محمد تقى . مجلسى از مكتب اساتيدى همانند شيخ بزرگوار بهاء الدين عاملى و علامه زاهد مولى عبدالله شوشترى بهره برد، و پس از فراغت از تحصيل راهى نجف اشرف گرديد و به رياضت نفس و تصفيه باطن و تهذيب اخلاق مشغول گرديد و براى او مكاشفات و رؤ ياهاى حسنه اى بوده است .
پدرش مولى مقصود على مردى بصير و پرهيزكار و مروج مذهب شيعه اثنى عشرى بوده و اشعار زيبا و بديعى سروده است ، و چون داراى حسن محاضرت و مجالست بود لذا او را ((مجلسى )) لقب دادند، و اين لقب در فرزندان او باقى ماند.
مادر مولى محمد تقى عارفه مقدسه صالحه دختر عالم جليل كمال الدين درويش محمد بن الشيخ حسن عاملى كه از بزرگان ثقات علماء است و از محقق بزرگوار شيخ على كركى روايت مى كند، و از ((مناقب الفضلاء)) نقل شده است كه مولى كمال الدين اهل عبادت و زهد بوده است و در نطنز مدفون است و براى او قبه اى است معروف . مرحوم شيخ يوسف بحرانى گفته است : او اول كسى بود كه در عصر دولت صفويه حديث را در اصفهان نشر داد.(8)
علامه مجلسى از ديدگاه علماء
از آنجا كه براى ارزيابى هر چيزى بايد به آگاهان و اهل خبره و كسانى كه تخصص در آن رشته دارند، مراجعه كرد، ما نيز براى دستيابى و نيل به ابعاد شخصيت والاى علامه مجلسى و آگاهى از مرتبه ، علم ، دانش و ديگر ويژگيهاى اين فرزانه دهر و عالم عاليمقام ، به گفتار و اظهار نظر و تعبيرات زيادى كه از علماء و دانشمندان معاصر و يا پس از او به ما رسيده است ، مى پردازيم ، و ابتدا به آنچه از علماى معاصر او درباره اين عالمه جليل بيان كرده اند مى نگريم :
1 - مرحوم اردبيلى صاحب كتاب ((جامع الرواة )) كه بنا بر تصريح خودش 11 اجازه روايت دارد درباره او چنين مى گويد: محمد باقر فرزند محمد تقى مقصود على ملقب به مجلسى ، استاد و شيخ ما و شيخ اسلام و مسلمين و خاتم المجتهدين است ؛ او امام ، علامه ، محقق ، مدقق ، جليل القدر، عظيم الشاءن ، رفيع المنزله ، وحيد العصر، فريد الدهر، ثقة ، ثبت ، عين ، كثير العلم و جيد التصانيف است . امر او در علو قدر، عظمت شاءن ، بلندى مرتبه ، تبحر در علوم عقليه و نقليه ، دقت نظر، صائب بودن راءى ، وثاقت ، امانت و عدالت مشهورتر است از آنكه ذكر شود، و فوق اين تعبيرات است ؛ فيض او و والدش چه در زمينه امور دنيوى و چه اخروى به اكثر مردم از عام و خاص رسيده است ؛ جزاه الله تعالى افضل جزاء المحسنين . او داراى كتابهاى نفيس و بسيار خوبى است كه مرا اجازه داد از تمام آن كتابها روايت كنم .(9)
2 - معاصر ديگر او شيخ محمد بن حسن حر عاملى صاحب كتاب ((وسائل الشيعة )) درباره آن بزرگوار چنين مى گويد: محمد باقر فرزند مولاى ما محمد تقى مجلسى عالم ، فاضل ، ماهر، محقق ، مدقق ، علامه ، فهامه ، فقيه ، متكلم ، محدث ، ثقة ثقة ، جامع محاسن و فضائل ، جليل القدر، عظيم الشاءن اطال الله بقاءه ؛ براى او مؤ لفات سودمند بسيارى است .(10)
3 - امير محمد صالح خاتون آبادى درباره او مى گويد: مولانا محمد باقر مجلسى نور الله ضريحه الشريف ، او از بزرگترين اعاظم فقهاء و محدثين و علماى اهل دين است ، و در فنون فقه ، تفسير، علم حديث ، رجال ، اصول كلام و اصول فقه بر ساير فضلاء فائق آمد، و بر گروهى از علماء مقدم بود بطورى كه احدى از متقدمين از اهل علم و عرفان و متاءخرين آنان از نظر جلالت و عظمت به مرتبه او نرسيدند و جامعيت اين مرد الهى را نداشتند.(11)
و اما از شخصيتهائى كه پس از علامه مجلسى آمده اند و از او با عظمت ياد كرده و مراتب علمى و كمالات او را اذعان داشته و بر شمرده اند، مى توان به بعضى از آنان اشاره كرد:
1 - علامه طباطبائى بحر العلوم در اجازه اى كه به سيد بزرگوار سيد عبدالكريم داده است مرحوم علامه مجلسى را چنين ثنا گفته است : خاتم المحدثين و ناشر علوم شريعت ، عالم ربانى و نور شعشعانى ، خادم اخبار ائمه اطهار و غواص بحار الانوار دائى ما علامه محمد باقر كه شكافنده علوم دين است .(12)
2 - محقق كاظمى درباره علامه مجلسى مى گويد: او منبع فضائل و اسرار حكمت و غواص بحار الانوار و استخراج كننده گنجينه هاى اخبار و رموز آثار، شخصيتى كه همانند او در اعصار و ادوار ديده نشده است ، او كشف كننده انوار تنزيل و اسرار تاءويل و حل كننده معضلات احكام و مشكلات فهم ها با بهترين طريق و نيكوترين دليل بوده است .(13)
3 - محدث نورى صاحب كتاب ((مستدرك الوسائل )) از علامه مجلسى چنين ياد مى كند كه : توفيقى كه براى اين شيخ معظم له حاصل شده است براى احدى در اسلام ميسر نگرديده است از ترويج مذهب و اعلاى كلمه حق و شكستن قدرت و صولت بدعتگزاران و قلع و قمع كننده دستاوردهاى ملحدين و زنده كننده سنتهاى فراموش شده دين و نشر دهنده آثار پيشوايان مسلمين به طرق و راههاى متعدد و شكلهاى مختلف كه بهترين آنها تصانيف و كتبى است كه در ميان مردم شايع و روز و شب اصناف از عالم و جاهل ، خاص و عام ، عربى و عجمى از آنها بهره مى برند، و از مجلس او گروه زيادى از فضلاء بيرون آمده اند كه تلميذ بزرگ او ملا عبدالله اصفهانى تعداد آنها را هزار نفر ذكر كرده است .(14)
4 - علامه نورى از بعضى از شاگردان صاحب جواهر رحمة الله نقل مى كند كه گفت : استاد ما شيخ الفقهاء صاحب كتاب ((جواهر الكلام )) روزى در مجلس بحث و تدريس خود فرمود: ديشب در عالم رؤ يا مجلس عظيم و با شكوهى را ديدم و جماعتى از علماء در آن حضور داشتند و دربانى كنار درب آن مجلس بود، من از او اذن گرفتم و او مرا وارد مجلس نمود، ديدم تمام علماء از متقدمين و متاءخرين در آن مجلس جمع بودند و علامه مجلسى در صدر آن مجلس بود، من در شگفت شدم و از آن دربان سؤ ال كردم از علت تقدم علامه مجلسى بر ديگران ، او در پاسخ گفت : او نزد ائمه عليه السلام معروف است .(15)
مشايخ و اساتيد او
از جمله مشايخ و اساتيد علامه مجلسى مى توان به اين علماى بزرگوار اشاره نمود:
1 - عالم و فاضل بزرگوار ابوالشرف اصفهانى .
2 - مولى حسنعلى تسترى فرزند ملا عبدالله اصفهانى .
3 - قاضى امير حسين .
4 - مولى خليل قزوينى متوفاى 1089، شارح كتاب ((كافى )).
5 - فاضل صالح شيخ عبدالله فرزند شيخ جابر عاملى .
6 - سيد شرف الدين على بن حجة الله بن شرف الدين طباطبائى شولستانى متوفاى 1060، مؤ لف كتاب ((توضيح المقال )).
7 - سيد نور الدين على بن على بن الحسين موسوى عاملى متوفاى 1068، كه بوسيله نامه اجازه اى را براى علامه فرستاده ، و مجاور بيت الله الحرام بوده است ؛ او صاحب كتاب ((الفوائد المكية )) مى باشد و شرحى بر ((مختصر النافع )) و شرحى بر ((اثنى عشريه )) شيخ بهائى دارد.
8 - شيخ على فرزند شيخ محمد فرزند حسن فرزند شهيد ثانى ، متوفاى 1103، صاحب ((شرح كافى )) و ((الدر المنثور)).
9 - سيد على خان فرزند سيد نظام الدين شيرازى ، شارح صحيفه سجاديه و كتاب صمديه و صاحب كتاب ((سلافة العصر)) و ((درجات الرفيعة فى طبقات الامامية )) و ((انوار الربيع فى انواع البديع )) و ديگر تصانيف ، او در سال 1120 وفات يافته است .
10 - سيد فيض الله فرزند سيد غياث الدين محمد طباطبائى قهپائى .(16)
11 - مولى محمد تقى مجلسى والد معظم خود علامه ، كه در سال 1070 وفات يافته است .(17)
12 - سيد رفيع الدين محمد بن حيدر حسينى طباطبائى ، صاحب حاشيه بر اصول كافى و حاشيه بر شرح اشارات و حاشيه بر مختلف و حاشيه بر صحيفه كامله و تاءليفات ديگر.
13 - عالم فاضل امير محمد قاسم قهپائى .
14 - عالم صالح محمد شريف فرزند شمس الدين رويدشتى اصفهانى ، او پدر ((حميده )) كه صاحب كتاب ((رياض العلماء)) او را از زنان عالمه و عارفه بر شمرده و گفته است كه آشنا به علم رجال بوده و حواشى و تدقيقاتى دارد بر كتب حديث مثل ((استبصار)) و ديگر كتب حديث كه دلالت بر دقت نظر و اطلاع و فهم او خصوصا آنچه مربوط به تحقيقات او در علم رجال مى شود.
15 - الامير محمد مؤ من بن دوست محمد استرابادى ، عالم و محدث بزرگوار كه در سال 1088 در مكه بدست دشمنان دين به شهادت رسيد.
16 - سيد محمد مشهور به سيد ميرزا جزائرى فرزند شرف الدين على بن نعمة الله موسوى جزائرى ، صاحب كتاب ((جوامع الكلم )).
17 - مولى محمد طاهر فرزند محمد حسين شيرازى ، صاحب ((شرح تهذيب )) و ((حكمة العارفين )) و كتاب ((الاربعين فى اثبات امامة اميرالمؤ منين )) و كتاب ((الجامع فى الاصول )) و رساله هاى بسيارى ، او در سال 1098 وفات يافته است .
18 - عالم متبحر و حكيم عارف و محدث بزرگوار ملا محسن فيض كاشانى (فيض )، صاحب كتاب ((وافى )) و ((صافى )) و غير آن .(18)
شاگردان علامه
ميرزا عبدالله اصفهانى يكى از شاگردان برجسته علامه مجلسى مى گويد كه تعداد شاگردان او به يكهزار نفر مى رسيد،(19) و مرحوم محدث جزائرى در ((الانوار النعمانية )) تعداد آنها را افزون بر يكهزار نفر ذكر كرده است .(20)
با توجه به اينكه احصاء و ذكر نام تمام شاگردان علامه مجلسى ممكن نيست ، اينك به ذكر برخى از مشاهير آنها و يا كسانى كه از او روايت كرده اند مى پردازيم :
1 - سيد جليل و محدث بزرگوار سيد نعمة الله جزائرى ، صاحب تصانيف مشهوره .
2 - سيد امير محمد صالح ، داماد بزرگوار و مؤ لف كتابها و رساله هاى بسيارى .
3 - امير محمد حسين فرزند امير محمد صالح .
4 - فاضل كامل و متبحر خبير مرحوم حاجى محمد بن على اردبيلى صاحب كتاب ((جامع الرواة .))
5 - عالم متبحر ميرزا عبدالله اصفهانى مشهور به ((افندى )) كه در اطلاع بر احوال علماء و مؤ لفات آنان بى نظير بوده است ، صاحب كتاب ((رياض العلماء)) و صحيفه ثالثه از دعاهاى حضرت زين العابدين عليه السلام كه آن دعاهايى كه مرحوم شيخ حر عاملى در صحيفه دوم نياورده ، ايشان در اين صحيفه ذكر كرده است .
6 - مولى ابوالحسن بن محمد طاهر مؤ لف ((تفسير مرآة الانوار)) و شرحى بر صحيفه كامله سجاديه كه به اتمام نرسيده است .
7 - سيد بزرگوار ميرزا علاء الدين گلستانه شارح نهج البلاغه .
8 - فقيه عالم حاج محمد طاهر ابن الحاج مقصود على اصفهانى .
9 - شيخ فاضل كامل فقيه محمد قاسم فرزند محمد رضا هزار جريبى .
10 - عالم كامل محقق شيخ محمد اكمل پدر علامه وحيد بهبهانى
11 - مولى محمد رفيع بن فرج جيلانى .
12 - علامه ربانى شيخ سليمان بن عبدالله ماحوزى بحرانى صاحب دو كتاب ((البلغة )) و ((المعراج )) در رجال و كتاب ((اربعين )) در امامت .
13 - عالم فاضل شيخ احمد فرزند شيخ محمد بحرانى مؤ لف ((رياض الدلائل و حياض المسائل .))
14 - شيخ فقيه عابد صالح محمد بن يوسف بلادى ، شاعر بزرگوار كه در سال 1031 در بحرين به شهادت رسيد.
15 - فاضل صالح مولى مسيح الدين محمد شيرازى .
16 - مولى محمد ابراهيم سريانى
17 - عالم كامل سيد محمد اشرف صاحب كتاب ((فضائل السادات .))
18 - فاضل رضى زكى مولى عبدالله يزدى .
19 - عالم عامل شيخ محمد فاضل كه او از شاگردان پدر علامه مجلسى نيز بوده است .
20 - فاضل سعيد حاج ابوتراب .
تاءليفات
از علامه بزرگوار تاءليفات و آثار فراوانى بجاى مانده است كه بيشتر آنها مورد توجه اهل علم و دانشمندان و علاقمندان به علوم و آثار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قرار گرفته است .
آن بزرگوار گذشته از اينكه از نقطه نظر كثرت تاءليف ، يكى از شخصيتهاى كم نظير و يا بى نظير بوده كه با توجه به عمر مباركش از موفقيت ويژه اى برخوردار بوده است ، از جهت نفيس بودن آثار و تاءليفات و حسن سليقه و اسلوب در رديف يكى از بهترين مؤ لفين تاريخ تشيع محسوب مى شود.
اينك به بعضى از آثار آن عالم بزرگوار و فرزانه عاليمقدار اشاره مى كنيم :
تاءليفات عربى
1 - بحارالانوار
2 - مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول (شرح كافى ).
3 - ملاذ الاخيار فى شرح تهذيب الاخبار.
4 - شرح الاربعين .
5 - الفوائد الطريفة فى شرح الصحيفة .
6 - الوجيزة فى الرجال .
7 - رسالة الاعتقادات .
8 - رسالة الاوزان .
9 - رسالة فى الشكوك .
10 - المسائل الهندية .
11 - الحواشى المتفرقة على الكتب الاربعة و غيرها.
12 - رسالة فى الاذان .
13 - رسالة فى بعض الادعية الساقطة عن الصحيفة الكاملة .
تاءليفات فارسى
1 - عين الحيوة .
2 - مشكاة الانوار.
3 - حق اليقين .
4 - حلية المتقين .
5 - حيوة القلوب .
6 - تحفة الزائر.
7 - جلاء العيون .
8 - مقباس المصابيح .
9 - ربيع الاسابيع .
10 - زاد المعاد.
11 - رسالة الديات .
12 - رسالة فى الشكوك .
13 - رسالة فى الاوقات .
14 - رسالة فى الرجعة .
15 - رسالة فى اختيارات الايام .
16 - رسالة فى الجنة و النار.
17 - رسالة مناسك الحج .
18 - رسالة اخرى .
19 - مفاتيح الغيب فى الاستخارة .
20 - رسالة فى مال الناصب .
21 - رسالة فى الكفارات .
22 - رسالة فى آداب الرمى .
23 - رسالة فى الزكوة .
24 - رسالة فى صلوة الليل .
25 - رسالة فى آداب الصلوة .
26 - رسالة السابقون السابقون .
27 - رسالة فى الفرق بين الصفات الذاتية و الفعلية .
28 - رسالة مختصرة فى التعقيب .
29 - رسالة فى البداء.
30 - رسالة فى الجبر و التفويض .
31 - رسالة فى النكاح .
32 - رسالة فى صواعق اليهود فى الجزية و احكام الدية .
33 - رسالة فى السهام .
34 - رسالة فى زيارة اهل القبور.
35 - مناجات نامه .
36 - شرح دعاى جوشن كبير.
37 - انشاءات .
38 - مشكاة القرآن فى آداب قراءة القرآن و الدعاء و شروطهما.
39 - ترجمه عهدنامه اميرالمؤ منين عليه السلام به مالك اشتر.
40 - ترجمه فرحة الغرى ابن طاووس .
41 - ترجمه توحيد مفضل .
42 - ترجمه توحيد الرضا عليه السلام .
43 - ترجمه حديث رجاء بن الضحاك .
44 - ترجمه زيارت جامعه .
45 - ترجمه دعاى كميل .
46 - ترجمه دعاى مباهله .
47 - ترجمه دعاى سمات .
48 - ترجمه دعاى جوشن صغير.
49 - ترجمه حديث عبدالله بن جندب .
50 - ترجمه قصيده دعبل .
51 - ترجمه حديث ستة اشياء ليس للعباد فيها صنع : المعرفة و الجهل و الرضا و الغضب و النوم و اليقظة .
52 - ترجمه الصلاة .
53 - اجوبة المسائل المتفرقة .
و كتابهاى ديگرى نيز غير از آنچه ذكر شد به علامه بزرگوار نسبت داده شده است مانند كتاب ((اختيارات الايام )) و كتاب ((تذكرة الائمة )) و كتاب ((صراط النجاة )) و ((كتاب فى تعبير المنام )) كه به اثبات نرسيده است .(21)
حيوة القلوب
از مرحوم سيد بحر العلوم علامه طباطبائى نقل شده است كه او آرزو مى كرد كه تصانيف و نوشته هاى خودش در ديوان علامه مجلسى ثبت شود و به جاى آنها يكى از كتابهاى علامه مجلسى كه ترجمه متون اخبار و به زبان فارسى مى باشد، در ديوان او نوشته شود.(22) و اين بدان جهت بود كه عصر علامه مجلسى عصر شكوفائى دين بويژه مكتب اهل بيت عليهم السلام بود و علاقمندان به خاندان اهل بيت عليهم السلام رغبت زيادى به آشنائى با تاريخ و آثار اين خاندان داشتند، ولى چون در آن عصر اكثر كتابها عربى بودند و كمتر كتابى در اين رابطه به فارسى ترجمه شده بود، از اين رو مرحوم علامه بزرگوار يكى از پيشگامان در اين جهت بود كه آثار و اخبار معصومين عليهم السلام را در قالب تاءليفات فارسى بيان كرد كه از ميان آنها كتاب ((حيوة القلوب )) بود.
اين اثر يكى از تاءليفات نفيس بجاى مانده از علامه مجلسى است ، كه جلد اول آن درباره پيامبران گرامى عليهم السلام ، و جلد دوم در احوال پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ، و جلد سوم آن در امامت مى باشد. و اين كتاب ارزشمند مورد توجه علاقمندان در عصر علامه مجلسى و پس از آن بوده است بويژه براى كسانى كه خواهان آشنائى با قصص انبياء عظام عليهم السلام و جانشينان آنان و بعضى از قصه هاى مذكور در قرآن ، و آگاهى از سيره سيد البشر رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و وقايع مربوط به عصر بعثت و قبل از آن و همچنين بعد از بعثت تا هجرت و از هجرت تا رحلت آن بزرگوار، و نيز در جلد سوم مسئله امام شناسى و وجوب وجود ائمه عليهم السلام و آيات درباره امامت مورد توجه قرار گرفته است .
نكته اى كه قابل توجه مى باشد در اين كتاب ، در برگرفتن تعداد بسيارى از روايات و اقوال مختلف در موضوعات مطرح شده در هر يك از جلدهاى آن ، از اين رو در تحقيق سعى شده است كه از بيشتر مصادرى كه مؤ لف آنها را مد نظر داشته استفاده و به آنها ارجاع شود؛ و علاوه بر آنهايى كه خود او ذكر كرده ، در بعضى موارد از مصادر ديگرى استفاده شده كه آن مطالب يا روايات در آنها آمده است چه از كتابهاى شيعه باشد و چه از كتابهاى اهل سنت ، تا بهره بردن از كتاب كاملتر شود.
وفات
علامه مجلسى پس از عمرى تلاش و كوشش بى وقفه در جهت نشر و تبليغ و ترويج علوم آل محمد عليهم السلام و هدايت جامعه با تدريس و تاءليف و خطابه و احياء سنتهاى الهى و اقامه حدود و از بين بردن بدعتها و مبارزه مستمر با منكرات ، سرانجام در روز 27 ماه رمضان سال 1111 در سن هفتاد سالگى ديده از جهان فرو بست و به سراى باقى و جوار رحمت الهى منتقل شد، و به مناسبت تاريخ وفات آن علامه بزرگوار بعضى گفته اند:
ددد ماه رمضان چه بيست و هفتش كم شد *للّه* للّه تاريخ وفات باقر اعلم شد(23)ددد
علامه بزرگوار در كنار مسجد جامع اصفهان در جوار قبر والد معظمش ملا محمد تقى مجلسى در بقعه اى كه عده اى از علماى ديگر نيز مدفون هستند بخاك سپرده شد، مرقد شريف او هم اكنون در اصفهان ملجاء عام و خاص مى باشد.
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
حيوة القلوب مرده دلان به وادى ضلالت و حرمان به حمد خداوند بى مانندى است كه مقربان درگاه احديتش به زبان بى زبانى اداى شكر نعمتهاى بى منتهاى او نموده اند. و به قدم اقرار به عجز و ناتوانى وادى نامتناهى ثناء او پيموده اند، و شفاء صدور مستمندان بيمارستان حيرت و هجران به نواى غم زداى عندليب چمن ستايش هدايت بخشى است كه در گلشن ايجاد هر غنچه را كتابى از معرفت خويش در جيب نهاده و هر شاخى را اوراق بسيار از دفتر شناسائى خود دست داده ، اگر چنار است دستش به تضرع و افتقار به درگاه عالم اسرار گشاده ، اگر بيد است واله قدرت بى زوالش گرديده و سر به سجده تعظيم و تمجيد نهاده و دريا به خروش حمد و ثنايش تر زبان گرديده ، از صفحات امواج ، سفينه از وصف جلالش در كف گرفته ، براى مطالعه سواد خوانان خط صنايع جهان آفرين به سر انگشت نسيم ورق مى گردانند، صحرا كمر گشوده بر مسند كوه پشت داده ، از مداد شجر و سبزه و شقايق مجموعه مفصل الحقايق در دامن گذاشته ؛ به الوان نغمات دلنشين ، بدايع خلق صانع سماوات مجموعه مفصل الحقايق در دامن گذشته ؛ به الوان نغمات دلنشين ، بدايع خلق صانع سماوات و ارضين را به مسامع قلوب ارباب يقين مى رساند، كما قال عز من قائل و ان من شى ء الا يسبح بحمده ولكن لا تفقهون تسبيحهم .(24)
زهى لطف كامل و فضل شاملش كه براى هدايت سالكان مسالك نجات راهنمائى گم گشتگان مهالك ضلالت بر شوارع دين از انبياء عالى شاءن ، اعلام رفيعه ساخته ، و بر مشارع يقين از اوصياء رفيع مكان ، منابر منيعه پرداخته است ، و هر يك را به حليه اخلاق عليه و آداب سنيه زيور داده ، براى دفع عساكر وساوس شياطين و شهاب ملحدين به جنود معجزات قاهره و براهين مؤ يد گردانيده ، فله الحمد على ما اسبغ علينا من نعمائه و ارسل الينا من رسله و حججه فى ارضه و سمائه و له الشكر على ما عجزنا عن احصائه من قسمة آلائه .
ضياء بصاير ارباب يقين ، جلاى مسامع مقربين ، به مطالعه و استماع فضايل و مناقب سرورى است كه در طى مراحل و قطع منازل اصلاب طاهره و ارحام طيبه ، افواج انبيا و رسل ، ديده عرفان خويش را به كحل الجواهر غبار مركب همايونش جلا مى دهند، از وفور اشعه انوار جلالش ديده شان از مطالعه جبين اظهرش خيره گرديده ، در مرآت عرش انور، عكس جمالش را مشاهده مى نمودند.
و درود متواتر الورود و صلوات نامعدود بر آن خلاصه عالم ايجاد و شفيع يوم معاد، اعنى مفخر انبيا و زبده اصفيا، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم و آل بى مثالش ، كه در يكتاى محبت و گوهر گرانبهاى ولايتشان درة التاج هر ملك مقرب و حرز بازوى هر پيغمبر مرسل گرديده ، و عروق شجره معرفت قدر منزلتشان در رياض قلوب صافيه و حدائق صدور زاكيه ارباب عرفان و اصحاب ايقان دويده ، اگر مسبحان افلاك و مهندسان تخته خاك در مقام عدد مناقب بى انتهاى ايشان در آيند، هر آينه سبحه انجم فرو ريزد و ريگ صحرا و قطره دريا و ذره هوا به آخر رسد، و هنوز عشرى از اعشار و اندكى از بسيار احصا نكرده باشند، پشت افلاك خميده احسان ، و كره خاك غريق امتنان ايشان است ، خشت زمين را به نام نامى ايشان ساختند، و سراپرده عرش را براى انوار ايشان افراختند فوج ممكنات را از ظلمت آباد عدم به روشنائى قنديل انوار ايشان قدم در ساحت وجود نهادند. و اگر وجود فايض الوجود ايشان نبودى ، احدى از طفلان مواليد از آباء علوى و امهات سفلى نزادندى ، فصلوات الله عليهم اجمعين ابد الآبدين و لعنة الله على اعدائهم دهر الداهرين .
اما بعد، خامه تراب اقدم طالبان شاهراه هدايت ، و مجتنبان مهامه حيرت و غوايت محمد باقر بن محمد تقى عفى الله عن جرايهما، به زبان شكستگى و انكسار، بر صحايف ضماير صافيه ارباب يقين و مرآت قلوب نيره خلاصه مؤ منين ، تحرير و تصوير مى نمايد كه : چون اين حقير خاكسار، ذره بى مقدار در عنفوان جوانى به رهنمونى هدايات ربانى از ظلمات علوم جهالت اثر، و كتب ضلالت ثمر، منزجر گرديده ، عنان عزيمت به صوب عين الحياة جاودانى ، يعنى تتبع اخبار و تفحص آثار اهل بيت اخيار سيد ابرار عليهم صلوات الله الملك الغفار، كه ينابيع علوم يزدانى و معارف سبحانى و معادن جواهر حقايق ربانى مصروف و معطوف گردانيدم و عمده احاديث و آثار ايشان كه بعد از تتبع بسيار بدست آمده بود در كتاب ((بحار الانوار)) جمع نمودم .
در اين ولا جمعى از برادران ايمانى و دوستان روحانى از اين قليل البضاعه استدعا نمودند كه آنچه از آن كتاب جامع الابواب متعلق به تواريخ ، احوال و معجزات و مكارم اخلاق و محاسن صفات و احوال و غزوات حضرت سيد البشر صلى الله عليه و آله و سلم و دلايل امامت و خلافت و اطوار حميده و آداب پسنديده حضرات ائمه اثنا عشر و حضرت فاطمه زهرا صلوات الله عليهم اجمعين بوده باشد، به لغت فارسى ترجمه نمايم ، تا جميع طوايف الانام سيما جمعى از عوام را كه از فهم لغت عربى عاجزند از آن بهره مند گردند، و براى تاءكيد حصول اين ماءمول و اجابت اين مسؤ ول ، چنين تقرير مى كردند كه كتبى كه به لغت فرس در اين ابواب تاءليف شده است ، اكثر احاديث آنها را از كتب مخالفين دين اخذ نموده اند، نسبت خطاها و لغزشهاى عظيم به انبياى عظيم الشاءن و اوصياى جليل القدر ايشان داده اند، كه اخبار معتبره اهل بيت رسالت عليهم السلام ناطق است بر برائت ساحت عصمت ايشان از امثال آنها، و بعضى با عدم تتبع وافى و تفحص شافى متوجه اين امر گرديده اند و از بسيار اندكى ايراد كرده ، و از دريا به قطره اى قناعت نمودند، و رتبه تمييز ميان صحيح و سقيم و غث و سمين اخبار منقوله و احاديث متداوله و اقوال متنوعه و اكاذيب مختلفه را نداشته اند، و بر تو لازم است كه به جهت اداى شكر نعمت ايزدى ، چنين كتاب عالى تاءليف نمائى كه فيضش عام ، و نفعش تمام بوده باشد.
بناء على هذا هر چند در اين وقت ، به اعتبار وفور عدائق و كثرت شواغل و علايق ، تمشيت اين امر از اين حقير در غايت صعوبت و اشكال مى نمود، اما چون اجابت مسؤ ول ايشان به جهت رعايت حقوق اخوت ايمانى لازم مى دانست كه تشييد اساس تصديق و يقين نبوت اشرف مرسلين و امامت ائمه طاهرين صلوات الله عليه و عليهم اجمعين كه عمده اصول دين مبين و اهم مقاصد مؤ منين است و تفكر در احوال و تواريخ انبيا و اوصيا كه مقربان درگاه احديت و محرمان سرادق صمديتند، و تذكر اخلاق سنيه و اطوار مرضيه و محن و مصايب و بلايا و نوايب ايشان و استماع معجزات وافيه و براهين شافيه ايشان در تقويت ايمان و يقين و رام گردانيدن نفس اماره و انزجار او از شهوات دنيه نشاءة فانيه ، و ميل فرمودن او به متابعت سنن مرسلين و آداب صالحين تاءثير عظيم دارد، چنانچه جناب اقدس ايزدى تعالى شاءنه در قرآن مجيد براى اصلاح متمردان و هدايت غاويان ، اين طريقه مستقيمه را مسلوك داشته .
و ايضا موجب صرف قلوب ، و استماع اكثر خلق از قصص باطله و اساطير كاذبه كه قلوب عامه جهال را تسخير نموده اند، مى گردد، لهذا استمداد توفيق از جناب اقدس ايزدى جل و علا و اقتباس هدايت از مشكاة انوار انبياء و اوصياء عليهم الصلوات و التحية و الثناء كرده ، شروع در تاءليف كتاب مزبور نموده ، و چون ترجمه جميع آنچه در كتاب كبير مندرج گرديده بود، موجب تطويل كتاب و تكثير ابواب مى گرديد، و در اين زمان كه همت اكثر ناس از تحصيل كتب مطوله هر چند كثير الفايده باشد قاصر است ، بنابراين اختصار مى نمايد بر ترجمه آنچه از احاديث ، اوثق و اقوى بوده باشد، و با اتفاق اكثر مضامين چند روايت ، به يكى اكتفا مى نمايد تا فايده اش جليل و مؤ ونت تحصيلش قليل بوده باشد.
و چون موضوع اين كتاب مستطاب ، بيان فضائل و كمالات و مناقب و معجزات و تواريخ حالات اجداد كرام و آباء فخام عالى نسبى است كه چراغ دودمان عزتش از قنديل انوار مثل نوره كمشكوة فيها مصباح (25) افروخته ، و فروغ اشعه جلالش در فضاى بى انتهاء توصيف قدرش طاير انديشه اجناح ارتباح سوخته ، اعنى شاه آگاه والا جاه ، سپهر بارگاه ، انجم سپاه ، سليمان نشان ، دارا دربان ، رعيت پرور، عدالت گستر، نهال رعناى بوستان صفوت و خلافت ، سرو زيباى چمن ابهت و جلالت ، و جهان بخش دريا نوال ، سايه راءفت حضرت پرورگار ذوالجلال در باب بيت الحرام ، دولت و اقبالش آشيان كبوتران حرم ، دعاهاى بيريائى ساحت حريم رفعت و جلالش معتكف دلهاى پاك طينتان خالص الولا، نسبت بحر بى انتها به كف دريا نوالش نسبت كف و دريا و نمايش خورشيد انور در فضاء راى اظهرش ، چون نمايش ذره اى از بيضا، نسبت تيغ خورشيد مثالش هلال در اوج اقبال بر خويش مى بالد، و به گمان كمان رفيع مكانش قوس و قزح به رنگ آميزى خجلت مى كاهد، خورشيد پاك گوهر اگر از رشك چتر نيك اخترش غمگين نگرديدى ، در فراش گلگون شفق به خون دل خويش ننشستى و سر اندوه بر بالين افق نگذاشتى و چرخ بى قرار كه از رفعت ايوان رفيع بنايش چاك در جگر نگذاشتى ، روزى هزار دور بر گرد سر چاكران بزمش گرديده منت داشتى ، اطلس افلك بطانه سايبان ايوان جلالش و منطقه بروج كمربند يساولان مجلس بهشت مثالش ، سليمان شكوهى كه هدهد ناطقه در مديحش الكن و مرغ و ماهى را قلاده انقيادش در گردن است ، وصيت قهرش بساط بر هوا گسترده ، در اطراف جهان نداى روح رباى الا تعلوا على و اءتونى مسلمين (26 ) به مسامع سلاطين زمان رسانيده ، و مرغان فصيح بيان توصيف لطفش نامهاى محبت طراز بر پر اقبال بسته ، از روزنه دلها به جانهاى ساكنان اكناف جهان فرمانها دوانيده ، طغراى يرليغ (27) بليغش انه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الرحيم (28) سرمشق طبع قويمش حريص عليكم بالمؤ منين رؤ وف رحيم (29)، قدم عقل دانا بر صرح ممرد ثناى آن ، نتيجه يكه تاز ميدان ((لافتى )) در تزلزل و انديشه دانشوران در احصاء فضايل بى انتهاء آن نوباوه بوستان (هل اتى )(30)، از روى عجز در تاءمل مفخر سلاطين زمان و مشيد قوانين عدل و احسان ، رافع الويه ملت بيضا، و مؤ سس قواعد شريعت ، غر الملك الملوك القاهره و كاسر اعناق اكاسره ، رافع لواى دين ، قامع اطماع الملحدين ، مؤ سس اساس الايمان ، قالع عروق الكفر و الطغيان ، معدن الفتوة و الكرامة و سليل النبوة و الامامة السلطان ابن السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابن الخاقان ابوالفتح و النصر و الظفر السلطان سليمان ، مد الله اطناب دولته الى ظهور صاحب الزمان و جعله من انصاره و اعوانه ، عليه و آله آبائه صلوات الله الرحمن .
لهذا ديباچه آن را به نام نامى و القاب گرامى آن اعلى حضرت مزين و موشح گردانيد و با وجود عدم قابليت به نظر اقدس آن سليل نبوت رسانيد، تا موجب رفعت قدر و علو پايه اين تحفه فرومايه گردد، تا ظهور تاءثير صبح نشور ثواب خواندن و شنيدن و نوشتن و ديدن آن پروردگار فرخنده آثار، آن برگزيده رحيم غفور، عايد شود.
و چون مطالعه اين موجب حيات ابدى دلهاى اهل ايمان مى گردد، آن را به ((حيوة القلوب )) مسمى گردانيده ، و مرتب به چهار كتاب ساخت ، و على الله توكلت و حسبى الله و نعم الوكيل
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)