جمله های پشت کامیونی
دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی !
دل ندادم که به من ساندویچ و دلمه دهی !
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای
سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای !
دست علی به همرات
دلم دادم بری باهاش حال کنی
نکه بری جیگرکی بازکنی !!

به تو ديگر نتوان کرد سلام
به تو ديگر نتوان بست اميد
به تو ديگر نتوان انديشيد
که تو ديگر گل ناز همه اي.
بيادگار نوشتم خطي به دلتنگي

به روزگار نديدم رفيق يكرنگي
تو هم خوشگلي
*********

بر چشم بد لعنت
*********

هلاكتم چلو كباب
*********

گشتم نبود ؛ نگرد نيست
*********
کوه رنج مادر
.
سلطان غم پدر
كوچولو كجا ميري ؟
سر بشکند
دست بشکند
پا بشکند
.
.
.
.
دل نشکند
کوه رنج مادر
.
.
.

سلطان غم پدر
خواهي که جهان در کف اقبال تو باشد
خواهان کسي باش که خواهان تو باشد
عشق تو مرا چو سوزني زرين كرد
هرکس كه مرا ديد تورا نفرين كرد
خوشگلي بانمکي يک رخ زيبا داري
بي جهت نيست که در کنج دلم جا داري

تو که بي وفا نبودي دیوونه ی روانی ِ بی شعور
در بيابانها اگر صد سال سرگردان شوم
به از انكه در وطن محتاج نامردان شوم