بچه های آسیب پذیر

بچه های آسیب پذیرطلاق والدین یکی از عوامل تاثیرگذار بر بزهکاری نوجوانان است95729eb397e68054ddb5a9880fdb14c8۵ نوجوان با میانگین سنی ۱۴ تا ۱۵ سال که اعتیاد شدیدی به موادمخدر صنعتی دارند، تحت عنوان فرزندان طلاق به اتهام ده ها فقره سرقت دستگیر شدند.
این خبر چندی پیش در صفحه حوادث روزنامه جام جم منتشر شده است؛ این نوجوانان که فاقد سابقه کیفری هستند، فرزندان طلاق هستند و به دلیل نبود نظارت از سوی والدین در دام اعتیاد گرفتار شده اند و با توجه به این که هزینه اعتیاد هر یک از آنان روزانه بیش از یکصد هزار تومان است، ناگزیر دست به سرقت های متعدد زده اند.
شاید با شنیدن این خبر ناخودآگاه به آینده هزاران کودک طلاقی بیندیشیم که اکثر آنها بعد از طلاق والدین از حق طبیعی داشتن کانون امن خانواده محروم می شوند و گاه نبود این امنیت منجر به کژرفتاری ها و بزهکاری هایی از قبیل فرار از مدرسه، سرقت، ایراد ضرب و جرح، اعتیاد، خرید و فروش موادمخدر یا حتی قتل می شود.
هنگامی که طلاق زنجیره خانواده را از هم می گسلد، پدر و مادر هویت جداگانه ای می یابند، ولی آن کسی که دیگر نامی ندارد و بی پناه و متزلزل در جامعه رها می شود، فرزند است. جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زودگذر نیست، بلکه در تمامی مراحل زندگی فرزندان اثرات منفی و زیانباری را بر جای خواهد گذاشت.
هر چند در همه موارد، جدایی والدین باعث بزهکاری فرزندان و کژرفتاری های آنها نمی شود و در موارد متعددی هم کودک و نوجوان خود را با شرایط به وجود آمده تطبیق می دهند و از تربیت و رشد طبیعی برخوردار می شوند؛ اما پراکنده شدن اعضای خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین پس از فروپاشی و از هم گسیختگی خانواده، آنان را از داشتن مواهب و مزایای زندگی خانوادگی محروم می کند و هویت فردی و خانوادگی فرزندان طلاق را مختل می نماید.
این قضیه قابل کتمان نیست که در بعضی از موارد دور شدن از فضای متشنج خانواده قبلی برای کودکان طلاق آرامش و ثبات به همراه می آورد و ممکن است وی با ناپدری یا نامادری بیشتر و بهتر از والدین خود رابطه مطلوب برقرارکند که این رابطه منجر به رشد و تعالی هر چه بیشتر او شود. بویژه این که در بسیاری موارد پدر و مادر بعد از جدایی رابطه عاطفی بیشتری با فرزندان خود برقرار می کنند و موجب می شوند آنها با شرایط پیش آمده براحتی و منطقی کنار آیند.


● شکل گیری شخصیت کودک در خانواده
جای تردیدی نیست که خانواده نقش مهمی در پایه ریزی شخصیت کودک برعهده دارد. کودک امنیت عاطفی خود را که در شکل دهی شخصیت او اهمیت بسزایی دارد، در آغوش خانواده به دست می آورد، بنابراین هر نوع خدشه ای به این امنیت عاطفی وارد شود در روند طبیعی شکل گیری شخصیت کودک اختلال ایجاد می کند.
طبیعی است که یک شخصیت دارای اختلال، گرایش بیشتری به بزهکاری دارد تا یک شخصیت طبیعی و سالم؛ از این رو فردی که دارای اختلال شخصیت است دست خود را به انواع بزهکاری ها، از جمله سرقت آلوده می سازد.
سرقت نیز به عنوان یک آسیب اجتماعی و اختلال رفتاری دارای علل و انگیزه هایی است که باید آن را شناخت و به صورت ریشه ای درمان کرد.
در بیان علل و انگیزه های سرقت از زمینه های مختلف چون محرومیت های عاطفی، روانی، مادی، معنوی، نابسامانی های اجتماعی و خانوادگی و معاشرت با دوستان ناباب سخن به میان آمده و گفته شده است که اگر خانواده زیربنای تربیت کودک را از همان آغاز تولد درست بنا نسازد، چه بسا اصلاح بعدی رفتار با مشکلات فراوان همراه خواهد شد.


● مشکلات فرزندان تک والدی و ازدواج مجدد والدین
فریده غیرت وکیل پایه یک دادگستری در گفتگو با جام جم، ضمن اشاره کردن به تاثیر بسیار زیاد طلاق بر روی بزهکاری و اعتیاد کودکان و نوجوانان می گوید: زمانی که خانواده ها متلاشی می شوند، متاسفانه اولین ضربه به فرزندان این خانواده ها وارد می شود و فرزندان به دنبال طلاق والدین به مشکلات زیادی دچار خواهند شد.
وی می افزاید: طبق بررسی های به عمل آمده نوجوانان بزهکار بیشتر متعلق به خانواده های از هم پاشیده ای هستند که با توجه به طلاق و جدایی پدر و مادر، فقط یکی از والدین سرپرستی و اداره آنها را به عهده دارد.
غیرت با بیان این که مشکلات والدینی که پس از طلاق ازدواج می کنند با والدینی که هر کدام به تنهایی فرزند خود را سرپرستی می کنند متفاوت است، می گوید: اگر فرزند با هرکدام از والدین زندگی کند کمبود والد دیگر در زندگی وی محسوس و موثر است و کودکان این گونه خانواده ها تحت تربیت مستقیم و موثری قرار نمی گیرند که نتیجه آن گرایش آنها به جرم و بزهکاری می باشد و اگر هر کدام از والدین پس از جدایی با فرد دیگری ازدواج کنند مساله نافرمانی فرزندان از نامادری یا ناپدری پیش می آید و اکثر کودکان و نوجوانان نمی توانند فرد دیگری را به عنوان پدر یا مادر خود بپذیرند که خود منجر به فرار از خانه، اعتیاد و بزهکاری آنان می شود.
والدین در صورت جدایی باید ارتباط عاطفی خود با فرزندانشان را عمیق تر کنند تا آنها منطقی تر با شرایط پیش رو کنار بیایند
البته این وکیل دادگستری عقیده دارد در همه موارد جدایی و ازدواج مجدد افراد هم شرایط این گونه نیست و در بعضی موارد فرزند، ناپدری یا نامادری را به عنوان مادر یا پدر خود می پذیرد و به طور طبیعی زندگی می کند و از تربیت مناسبی هم برخوردار می شود.
فریده غیرت با اشاره به این که در خانواده های تک والدی یکی از دلایل بزهکاری، به خصوص در پسرانی که با مادرانشان زندگی می کنند، فقدان یک الگوی مناسب رفتاری یعنی پدر برای پسران است، می افزاید: در چنین خانواده هایی معمولا مادر توقع دارد که فرزندش بیشتر از زمانی که پدر او حضور داشته است دستوراتش را اطاعت کند و این در حالی است که غالبا دستوراتش یکسان و هماهنگ نیستند.
وی معتقد است: در خانواده هایی که پدر و مادر هر دو حضور دارند معمولا رفتار فرزند از سوی هر دوی آنها تحت نظر قرار می گیرد و هدایت می شود و هر زمان که یکی از آن دو به علت اشتغالات شخصی نتواند بر اعمال و رفتار فرزند نظارت و رهبری کند، دیگری نقش تربیت و تصحیح رفتارش را در آن زمان به عهده می گیرد.
در خانواده هایی که پدر حضور ندارد ممکن است دوستان و همسالان نقش الگو را در جهتگیری اعمال او ایفا کنند و نوجوان را به جانب بزهکاری سوق دهند.


● قبل از طلاق کمی بیشتر بیندیشیم
دکتر محمدحسین فرجاد، جامعه شناس و استاد دانشگاه با اشاره به نقش منفی و بسیار ویرانگر طلاق در شخصیت فرزندان، خانواده های در آستانه طلاق را به تامل و تفکر بیشتر در این باره تشویق می کند و می گوید: بیشتر بزهکاران آغاز سرکشی خود را جدایی والدین، اختلافات خانوادگی و متشنج بودن فضای خانواده ذکر کرده اند.
وی با اشاره به این که حتی کسانی که تحت سرپرستی خانواده هستند ممکن است دست به بزهکاری و کارهای خلاف قانون بزنند، می افزاید: احتمال آسیب پذیری فرزندان طلاق در جامعه بسیار بالاتر از افراد عادی است و فرزندانی که بر اثر طلاق والدین، حامیان اصلی خود را از دست می دهند، بیش از دیگران در خطرند و به راحتی فریب ظاهر آراسته و سخنان فریبنده افراد را می خورند. سودجویان بسیاری در کمین هستند که از کودکان طلاق در راه رسیدن به هدف های خود مانند قاچاق موادمخدر، سرقت و تشکیل باند های بزهکار استفاده کنند.
فرجاد با تاکید بر این که بیشترین بزهکاری های کودکان و نوجوانان ریشه در مسائل و مشکلات خانوادگی و مهم تر از همه طلاق و از هم پاشیدگی کانون گرم خانواده دارد، می گوید: از آنجا که بیش از ۷۰ درصد افرادی که دچار آسیب های اجتماعی می شوند، فرزندان طلاق هستند؛ توجه به مقوله پیشگیری از طلاق اهمیت خاصی دارد.
شاید بهتر باشد قبل از این که فقط به فکر خودمان باشیم و برای راحتی و آسایش خود چشم هایمان را به روی همه چیز ببندیم، یک آشیانه را متلاشی کنیم و فرزندان را به دست سرنوشت بسپاریم، به عواقب کارمان بیندیشیم و اگر راهی برای ادامه زندگی وجود دارد به بهانه فرزندانمان آن راه را نبندیم.