داروگ



خشك آمد كشتگاه من

در جوار كشت همسايه

گرچه مي گويند : " مي گريند رو ساحل نزديك

سوگواران در ميان سوگواران "


قاصد روزان ابري ، داروگ ، كي مي رسد باران ؟

بر بساطي كه بساطي نيست

در درون كومه ي تاريك من كه ذره اي با آن نشاطي نيست

و جدار دنده هاي ني به ديوار اتاقم دارد از خشكيش مي تركد

_ چون دل ياران كه در هجران ياران _

قاصد روزان ابري ، داروگ ، كي مي رسد باران ؟



نيما