نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: اسکندر و دیوژن

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    اسکندر و دیوژن

    اسکندر و دیوژن



    همينكه اسكندر، پادشاه مقدونى ، به عنوان فرمانده و پيشواى كل يونان در لشكركشى به ايران انتخاب شد، از همه طبقات براى تبريك نزد او مى آمدند. اما ديوگنس (ديوژن )، حكيم معروف يونانى كه در كورينت به سر مى برد كمترين توجهى به او نكرد. اسكندر شخصا به ديدار او رفت . ديوژن كه از حكماى كلبى يونان بود شعار اين دسته قناعت و استغنا و آزادمنشى و قطع طمع بود در برابر آفتاب دراز كشيده بود. چون حس كرد جمع فراوانى به طرف او مى آيند، كمى برخاست و چشمان خود را به اسكندر كه با جلال و شكوه پيش مى آيد خيره كرد، اما هيچ فرقى ميان اسكندر و يك فرد عادى كه به سراغ او مى آمد نگذاشت و شعار استغنا و بى اعتنايى را حفظ كرد. اسكندر به او سلام كرد، سپس گفت (اگر از من تقاضايى دارى بگو))
    ديوژن گفت (يك تقاضا بيشتر ندارم ، من از آفتاب استفاده مى كردم ، تو اكنون جلو آفتاب را گرفته اى ، كمى آن طرف تر بايست !)).
    اين سخن در نظر همراهان اسكندر خيلى حقير و ابلهانه آمد. با خود گفتند عجب مرد ابلهى است كه از چنين فرصتى استفاده نمى كند. اما اسكندر كه خود را در برابر مناعت طبع و استغناى نفس ديوژن حقير ديد، سخت در انديشه فرو رفت . پس از آنكه به راه افتاد، به همراهان خود كه فيلسوف را ريشخند مى كردند گفت (به راستى اگر اسكندر نبودم ، دلم مى خواست ديوژن باشم )
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mohamad.s عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/