- «الا ای مرگ در جانم درآویز// که جام عمر من گردید لبریز// چسان من زنده مانم، ملک ایران// به سر گیرد دوباره دور چنگیز»
- جام عمر
- «این مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود - دیدی چهخبر بود؟// هرکار که کردند ضرر روی ضرر بود - دیدی چهخبر بود؟»
- پس از انحلال مجلس چهارم
- «باری از این عمر سفله سیر شدم سیر// تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر// پیرپسند ای عروس مرگ چرایی؟// من که جوانم، چه عیب دارم، بیپیر؟»
- «به تهران نیست یکتن انقلابی// به جز مشروطهخواهان حسابی// که از وحشت نگردند آفتابی// اگر گردند، خیلی بدلعابی// بیاویزیمشان بر چوبه دار// به نام ارتجاعیون و اشرار»
- جمهورینامه
کم کم این زمزمه در جامعه آغاز شود با همین زمزمه ها روی زنان باز شود زن کند جامه شرم و سرافراز شود ورنه تا زن به کفن سر برده نیمی از ملت ایران مرده
- «با من از یک دو سه گوینده، هم آواز شود
- کفن سیاه
- «چه ذلتها کشید این ملت زار// دریغ از راه دور و رنج بسیار// ترقی اندر این کشور محال است// که در این مملکت قحطالرجال است// خرابی از جنوب و از شمال است// بر این مخلوق، آزادی وبال است»
- جمهورینامه
- «دست، دست «یاسی» و پا، پای خر// من که از این کار سر نارم بدر»
- روزنامه کاریکاتور قرن بیستم/ ۱۳۴۲ قمری
- «رفت شاه و رفت ملک و رفت تاج و رفت تخت// باغبان، زحمت مکش! کز ریشه کندند این درخت// میهمانان وثوقالدوله خونخوارند سخت// ای خدا با خون ما این مهمانی میکنند»
- قرارداد ایران و انگلیس/ ۱۳۳۷ قمری
- «ز ملاها جُوی وحشت نداریم// قشون با ما بود، دهشت نداریم// حذر از جنبش ملت نداریم// شب عید است و ما فرصت نداریم// سلام عید را بایست اینبار// بگیرد حضرت اشرف به دربار»
- جمهورینامه
زن چه کرده است که از مرد شود شرمنده؟ چیست این چادر و روبندهی نازیبنده؟ گر کفن نیست بگو چیست پس این روبنده؟ مرده باد آن که زنان زنده به گور افکنده
- «شرم چه؟ مرد یکی بنده و زن یک بنده
- کفن سیاه
سنگنبشته آرامگاه عشقی
- «همه دانند خوب، این روضهخوان است// که مزد روضه او یکقران است»
- در هجو ضیاءالواعظین
- «در مسلخ عشق جز نکو را نکشند// روبه صفتان زشتخو را نکشند// گر عاشق صادقی، زکشتن مهراس// مردار بود هرآنکه او را نکشند»
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)