نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: رباعیات مسعود سعد سلمان

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    رباعیات مسعود سعد سلمان

    رباعیات مسعود سعد سلمان


    اول گردون ز رنج در تابم کرد در اشک دودیده زیر غرقابم کردپس بخشش نوساخته اسبابم کرد واندر زندان به ناز در خوابم کرد
    ***
    هر ابر که بنگرم غباری شده گیر گرگل گیرم به دست خاری شده گیرهر روز مرا خانه حصاری شده گیر عمری شده دان و روزگاری شده گیر
    ***
    مسعود که هست سعد سلمان پدرش جایی است که از چرخ گذشته است سرشدر حبس بیفزود به دانش خطرش عودی است که پیدا شد از آتش هنرش
    ***
    با همت باز باش و با کبر پلنگ زیبا به گه شکار و پیروز به جنگکم کن بر عندلیب و طاووس درنگ کانجا همه بانگ آمد و اینجا همه رنگ
    ***
    من همت باز دارم و کبر پلنگ زان روی مرا نشست کوه آمد و سنگروزی، روزی گر دهدم چرخ دو رنگ بر پر تذرو غلطم و سینه‌ی رنگ
    ***
    هر یک چندی به قلعه‌یی آرندم اندر سمجی کنند و بسپارندمشیرم که به دشت و بیشه نگذارندم پیلم که به زنجیر گران دارندم
    ***
    در آرزوی بوی گل نوروزم در حسرت آن نگار عالم سوزماز شمع سه‌گونه کار می‌آموزم: می‌گریم و می‌گدازم و می‌سوزم
    ***
    از بلبل نالنده‌تر و زارترم وز زرد گل ای نگار بیمارترماز شاخ شکوفه سرنگونسار ترم وز نرگس نوشکفته بیدارترم
    ***
    از هرچه بگفته‌اند پندی دارم وز هرچه بگفته‌ام گزندی دارمگه بر گردن چو سگ کلندی دارم بر پای گهی چو پیل بندی دارم
    ***
    من بستر برف و بالش یخ دارم خاکستر و یخ پیشگه و بخ دارمچون زاغ همه نشست بر شخ دارم در یک دو گز آبریز مطبخ دارم
    ***
    تا نسبت کرد اخوت شعر به من می فخر کند ابوت شعر به منبفزود چو کوه قوت شعر به من شد ختم دگر نبوت شعر به من
    ***
    نی روزم هیزم است و نه شب روغن زین هر دو بفرسوده مرا دیده و تندر حبس شدم به مهر و مه قانع من کاین روزم گرم دارد آن شب روشن
    ***
    دیدی که غلام داشتم چندان من پرورده ز خون دل چو فرزندان مندر جمله از آن همه هنرمندان من تنها ماندم چو غول در زندان من
    ***
    ای بخت مرا سوخته خرمن کردی بی جرم دو پای من در آهن کردیدر جمله مرا به کام دشمن کردی با سگ نکنند آنچه تو با من کردی
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/