فراغی
چه بی تابه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری!
چه بی تابه تو را طلب می کنم!
بر پشت ِسمندی
گوئی
نوزین
که قرارش نیست.
و فاصله
تجربه ئی بیهوده است.
بوی پیرهنت،
این جا
و کنون. ـ
کوه ها در فاصله
سردند.
دست
در کوپه وبستر
حضور مانوس ِدست تو را می جوید،
و به راه اندیشیدن
یاس را
رج می زند
بی نجوای ِانگشتانت
فقط.-
و جهان از هر سلامی خالی است
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)