نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: شهریار

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض شهریار

    شهريار نامش سيدمحمد حسين بهجت تبريزى بود. در اوايل شاعرى (بهجت) تخلص مىکرد و بعداً دوبار با فال حافظ تخلص خواست که دو بيت زير شاهد از ديوان حافظ آمد و خواجه تخلص او را (شهريار) تعيين کرد: 'که چرخ سکهٔ دولت بهنام شهرياران زد' 'روم به شهر خود و شهريار خود باشم' و شاعر ما بهجت را به شهريار تبديل کرد و به همان نام هم معروف شد ـ تاريخ تولدش ۱۲۸۵ شمسى و نام پدرش حاجى ميرزا آقا خشگنابى است که از سادات خشگناب (قريه اى نزديک قره چمن) و از وکلاى مبرز دادگسترى تبريز و مردى فاضل و خوش محاوره و از خوشنويسان دورهٔ خود و با ايمان و کريمالطبع بوده است در سال ۱۳۱۳ مرحوم و در قم مدفون شد. شهريار تحصيلات خود را در مدرسه متحده و فيوضات و متوسطهٔ تبريز و دارالفنون تهران خوانده و تا کلاس آخر مدرسهٔ طب تحصيل کرده و در چند مريضخانه هم مدارج اکسترنى و انترنى را گذرانده است ولى در سال آخر به
    علل عشقى و ناراحتى خيال و پيشآمدهاى ديگر از ادامهٔ تحصيل محروم شد و با مجاهدت هائى که بعداً توسط دوستانش به منظور تعقيب و تکميل اين يکسال تحصيل شد معهذا شهريار رغبتى نشان نداد و ناچار شد که وارد خدمت دولتى بشود چند سالى در ادارهٔ ثبت اسناد نيشابور و مشهد خدمت کرد و در سال ۱۳۱۵ به بانک کشاورزى تهران داخل شد و چون او خطى بىاندازه زيبا داشت دفتر روزنامهٔ شعبهٔ بانک کشاورزى تبريز که اغلب به خط او نوشته مىشد از يادگارىهاى گرانبهائیست به شرطى که قدر آن را بدانند و حفظش کنند. شهريار در تبريز با يکى از بستگانش ازدواج کرده و ثمرهٔ اين وصلت دو دختر به نامهای شهرزاد و مريم است. شهريار رقت قلبى عجيبى داشت. نسبت به دوستان معاشرش به مختصر لغزشى متأثر و عصبانى مىشد ولى از بزرگترين خطاها چشم پوشى و گذشت مىکرد. حتى اشخاصى را که دشمن خود میداشت از انحراف آنها متأثر بود و براى آنها طلب هدايت مىکرد. در قلب شهريار نسبت به هيچکس کينه پيدا نمىشد. چه اشخاصى که نسبت به شهريار حسادت مىکردند و او آنها را به حد اعلاء دوست مىداشت. شهريار بسيار کريم و بخشنده بود و اغلب چيزهاى لازم خود را به ديگران مىبخشید. شهريار مدتى معاشرتهاى خود را محدود کرده و تنها با اشخاصى معاشرت مىکرد که جنبهٔ هنر و علم و معنويت و ايمان آنها براى او مشخص بود. شهريار داراى توکلى غيرقابل وصف بود. خداشناسى و معرفت شهريار به خدا و دين در غزلهاى جلوهٔ جانانه ـ مناجات ـ درس محبت ـ ابديت ـ بال همت و عشق و در کوى حيرت آمده است.


    سبک و روش

    شهريار بهطور کلى و با در نظر گرفتن مجموع آثارش شاعرى 'کلاسيک و مرتجع' نيست بلکه شاعرى است واقعاً شاعر که آثارش لبريز از عواطف عميق و احساسات رقيق و سخنش طبيعى و غيرمتکلفانه است و در قالب سبک توصيفى و تخيل باريک نگار نظامى و جامهٔ فاخر زبان سعدى و حافظ فکر مضمون مستقل و احساس و تأثر مخصوص به خود دارد. با صرفنظر از شيوهٔ مبهم و افراطى 'سمبليسم و سوررئاليسم' که نضج نايافته و ناشيانه دستمايهٔ بعضى از شاعران نوپرداز تندرو و بهانه خامان در تخريب زبان و شعر و ادب فارسى قرار گرفته و بدبختانه با جاذبهاى سحرآميز در رديف ديگر مظاهر قرن آشفتهٔ ما و همعنان با لوازم گوناگون تمدن و تجدد کاذب و مرامهاى رنگانگ اجتماعى و سياسى جائى براى خود باز کرده است، مىتوانيم استاد شهريار را از هر حيث شاعر موافق زمان خود بدانيم. شهريار به هيچوجه شاعرى 'کلاسيک' نيست و آنانکه چنين مىپندارند يا شهريار را تنها شاعر غزليات مىشناسند و يا فريب جامهٔ فاخر و قالب رسمى اشعار او را مىخورند در حاليکه هرگاه معنى تجدد را در دايرهٔ تقليد کورکورانه از 'واردات غربي' محدود و محصور نسازيم و مفهوم معقول آن را در نظر بگيريم استاد شهريار را شاعرى مبتکر و متجدد خواهيم يافت. حقيقتى است که شهريار زبان دلاويز شعر فارسى و سنن مطبوع و مقبول و ايرانى پسند وزن و آهنگ و موسيقى کلام را فداى هوس نوجوئى نکرده و بدين اصل هميشه معتقد بوده است که شعر ايرانى از روزگار باستان يعنى از آن هنگام که زرتشت سرودهاى اهورائى خود را در وزن و آهنگ هجائى مىسرود تا دورهٔ اسلامى و بعد از آن تا زمان ما مختصات و مشخصات مستقل و مخصوص داشته و پس از اين نيز در ضمن تحول طبيعى و تکامل ناگزير تدريجى همچنان مستقل و داراى شيوهٔ مخصوص ايرانى خواهد ماند. از لحاظ فکر و مضمون نيز شهريار، در آثار اصيل و مهم خود؛ تا جائى به نوآورى پرداخته که از طبيعت انديشه و خيال و ذوق و حال ايرانى خارج نشود يعنى بىهيچ تکلفى از دريچهٔ ديدگاه و مشهودات و مدرکات و محسوسات خود به گلستان شعر نگريسته و گلچين امين و صديقى از بوستان تأثرات و تخيلات خود بوده است بىآنکه درصدد برآيد مضمون و فکر را در آثار خود از گذشتگان بگيرد يا اينکه برعکس بخواهد براى ارضاء هوس نوآورى و تجدد اختراع فکر و مضمون نامأنوس و اظهار و ادعاى احساسات غريب و شگفتانگيز بکند. نوآورى استاد ما بهجاى اينکه به شيوهٔ تند روان در خروج و عدول از قواعد و قوانين زبان و منطق کلام و تجاوز از اصول مأنوس تخيل و انديشه انسانى تجلى نمايد از راه بازگشت به کوچه و پسکوچههاى زبان و تعبيرات مردم و استخدام عناصر بکرولى 'غيرکلاسيک' و عاميانه و کشف پهنه هاى دوردست تخيل و احساس ظاهر مىگردد.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. 5 کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/