چشمانم را مستانه بروی چشمهای پر از سوالت می بندم...
و لبخند می زنم به لبخند خشکیده روی لبانت.
ببخش اگر دستانم گرمای همیشگی اش را ندارد!
ببخش اگر گامهایم از تو دورم میکند!
باید بگذرم از تو...
زندگی آنچه را که می خواستم به من نداد........
چشمانم را مستانه بروی چشمهای پر از سوالت می بندم...
و لبخند می زنم به لبخند خشکیده روی لبانت.
ببخش اگر دستانم گرمای همیشگی اش را ندارد!
ببخش اگر گامهایم از تو دورم میکند!
باید بگذرم از تو...
زندگی آنچه را که می خواستم به من نداد........
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)