چه عواملی به پاگرفتن و نیرومند شدن این ادبیات یاری میدادند؟

پاسخ: دو عامل مهم

الف) ترمیم احساسات مردم به دنبال شکسنهای دویست ساله

ب) نیاز دولتدهای محلی در شکل دادن به یک موجودیت سیاسی و اداری مستقل

پس از استقرار حکام عرب در استانهای ایرانی که یکی بعد از دیگری به دست مسلمین میافتاد تا شکلگیری اولین دولتهای مستقل در شرقیترین استانها، ایرانیان روشهای مختلفی را برای مرمت هویت ملی و فرهنگی و همچنین ارتقاء موقعیت اجتماعی خود آزمودند. سیاههی زیر برخی از این کوششها را نشان میدهد

1. تألیف متون پهلوی

2. نهضتهای سیاسی برعلیه اعراب

3. نفوذ در میان دولتهای محلی و مرکزی اعراب

4. ترجمهی متون پهلوی به عربی

5. سرودن شعر به زبان عربی و تألیف کتابهای تاریخ جهان

6. حمایت از خلیفهی چهارم علیابنابی طالب و خاندان او

7. حمایت از جریانات مذهبی مخالف خلفا (زیدیه، اسماعیلیه، امامیه ...)

8. اجرای آیینهای ایرانی

9. شبیه کردن بعضی از آیینهای مسلمانی به آداب ایرانی

و سرانجام:

10. نهضت عظیم زبان و ادبیات فارسی

با دقت در سیاههی بالا تفاوتهایی را می توان مورد دقت قرار داد. به نظر میرسد بعضی از این عوامل نتیجه ی طبیعی حضور لشکر و دولتمردان یک قوم اشغالگر در سرزمینهای اشغالشده باشد. مثلاً اجرای آیینها یا شبیه کردن سنتهای مسلمانی به آیینهای ایرانی و یا سرودن شعرهایی به زبان عربی از این قبیل است.

مخصوصاً وقتی که میدانیم شمار زیادی از ایرانیان به زور یا بااعتقاد به آیین جدید ایمان آورده بودند و نسل یا نسلهایی بر این گذشته بود.

برخی از این عوامل مبتنی بر پذیرش تغییرات بنیادی در باورهای اجتماعی ایرانیان است و تقویت احساس ملی را با انتقاد از گذشتهی خود و پذیرش بعضی از نقاط قوت مسلمانان می طلبد.

مثلاً نفوذ در میان دولتمردان عرب، ترجمهی متون پهلوی به عربی، سرودن شعر به زبان عربی و حمایت از علی از این جمله است.

برخی از عوامل اما بهروشنی سخن از مخالفت دارند و جنبهی ملیگرایانهی آن آشکار است. مثلاً نهضتهای سیاسی یا حمایت از جریانات مذهبی مخالف یا تألیف متون پهلوی از این جمله میباشند.

اما هر چه بود در طول بیش از 250 سال هیچ عاملی به آن اندازه مؤثر نبود و در عمل به آن اندازه پیروز نشد که عامل دهم یعنی زبان و ادبیات فارسی از عهدهی این مهم برآمد. هم مردم این رویداد را آخرین شانس خود در داشتن هویت ایرانی میدانستند و هم دولتهای صفاریان و مهمتر از آن سامانیان تقویت آن را تکیهگاه حکومت خود میدیدند. اینجا بود که همهچیز برای گشودن دروازهی ادب فارسی بر پاشنهی لهجهی دری یعنی لهجهی شرقی و زیر حمایت آن سامان فراهم شد.

ادامه دارد

پاورقیها:

۱ کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
۲ در اینجا مراد از لیث همان یعقوب است. اینکه پدر را بگویند و از آن ارادهی پسر کنند (مجاز به علاقهی بنوت) تداول داشته است. معروفترین مورد منصور حلاج بهجای حسینبنمنصور است.