شخصی در حالت نزع افتاد وصیت کرد که در شهر کرباس پاره های کهنه و پوشیده طلبند و کفن او سازند گفتند غرض از این چیست گفت تا ن****** منکر بیایند پندارند که من مرده کهنه ام و زحمت من ند هند