ترمیم پیوندها

سالها روانشناسان و مشاوران سعی بر این داشتند که مشاجرات و دعواهای زوج ها را با آموزش مهارت های حل مشکل به آنها برطرف کنند. اما این درست مثل دادن کلینکس برای سرماخوردگی است. این راهکار مسائل مربوط به وابستگی را نادیده می گیرد. مشکل از دیدگاه وابستگی، فاصله احساسی است.

آنچه برای افراد خسته کننده و زجرآور است این است که نمی دانند که چطور فاصله احساسی را از بین ببرند. گاهی اوقات در محل کار، مردها به من می گویند، "من هر کاری که باعث شود همسرم مطمئن شود که برایم اهمیت دارد را انجام می دهم. درآمد خوبی خانه می آورم، در کارهای خانه به او کمک می کنم، مشکلات را حل می کنم و شیطنت هم نمی کنم. اما چرا هیچکدام از این کارها به چشم همسرم نمی آید و همه آنچه که برای او مهم است که است که درمورد مسائل احساسی با هم حرف بزنیم و عشق بازی کنیم؟" جواب من به آنها این است، "چون ما زن ها اینطور ساخته شده ایم. ما به کسی نیاز داریم که توجه واقعی به ما نشان دهد و محکم در آغوشمان بگیرد. فراموش کرده ای که تو هم به آن نیاز داری؟"

ناامید شدن همیشه بخشی از زندگی زناشویی است. اما همیشه این خودتان هستید که انتخاب می کنید، چطور با آن برخورد کنید. آیا حالت تدافعی می گیرید، با ترس رفتار می کنید یا با درک و فهم؟ تصور کنید همسرتان می گوید، "امشب حس ندارم" شما می توانید یک نفس عمیق بکشید و به این فکر کنید که چقدر دوستتان دارد و بگویید، "اِ، این خیلی بده چون من واقعاً می خواستم." یااینکه با طعنه بگویید، "باشه! پس دیگه هیچوقت نخواهیم داشت، درسته؟"

البته وقتی آن وحشت به دلتان می افتد و احساساتتان قَلَیان می کند، شاید احساس کنید که چاره دیگری ندارد. اما می توانید با خودتان فکر کنید، "اینجا چه اتفاقی می افتد؟ من دارم داد می زنم. اما از درون واقعاً احساس حقارت می کنم." بعد می توانید به همسرتان بگویید، "من واقعاً ترسیدم، احساس ناراحتی می کنم".

اگر با این روش پاسخ دهید و دنبال برقراری دوباره ارتباط باشید، می توانید امیدوار باشید که همسرتان هم در پی همین است. این همان بخش رابطه است که به کمی ذکاوت نیاز دارد: اینکه رقص را تغییر دهید. هر دو طرف باید قدم هایشان را تغییر دهند.

اولین قدم بزرگ این است که خیلی ساده نیاز خود به وابستگی را قبول کنید و از آن خجالت نکشید. این مسئله درمورد افراد مجرد هم صدق می کند. افراد مجرد ممکن است بگویند، "من افسرده ام چون تنهام و میدانم که نباید تنها باشم. می دانم که باید مستقل باشم." البته اگر احساس تنهایی می کنید باید هم افسرده باشید و آنوقت است که به دنیال راه چاره می گردید. اما وقتی از این حس خجالت بکشید، سعی می کنید آنرا از بقیه پنهان کنید و کم کم تصور خواهید کرد که هیچکس نمی تواند نیاز شما به ارتباط را برآورده کند.