در هر هنري پديده‌اي خاص به عنوان مادّة خام براي آفرينش به كار گرفته مي‌شود. نقّاش از خطّ و رنگ بهره مي‌گيرد، و موسيقي دان به صوت هماهنگي مي‌بخشد، و پيكرتراش با خمير و گچ و سنگ و چوب به كار آفرينش مي‌پردازد. در رقص و باله از حركات اندام، و در تئاتر از بازيگري و تقليد استفاده مي‌شود، و در هنر سينما همة اين هنرها با هم به كار گرفته مي‌شود.

براي آفرينش آثار ادبي هم، زبان را به عنوان مادّة خام به كار مي‌برند، و با آن مفاهيمي والاتر و فراتر از آن چه در كاربرد معمولي و سادة خود دارد، بيان مي‌دارند. موضوع ادبيّات مطالب معمولي روزمرّه يا مباحث علمي و تاريخي نيست، بلكه انديشه‌اي است والا كه هر چند از طبيعت و زندگي الهام گرفته ولي با جادوي خيال به صورت شعري زيبا يا داستاني دل انگيز در آمده و چنان طراحي و ساخته و پرداخته شده، و چنان از رواني و وحدت و هماهنگي و تناسب و شيوايي و درخشش برخوردار گشته كه از هر واقعيتي زيباتر و مؤثّرتر و دلفريب تر شده است.
در زبان ادبيّات واژه‌هاي زبده و خوشاهنگ و درخشان و فاخر به ياري تشبيه و استعاره در قالب‌هايي هنري و خيال انگيز ريخته مي‌شوند. نويسنده و شاعر كه انديشه‌اي والا در سر و آرزويي خيال انگيز در دل دارد، با تصويرسازي و صحنه پردازي مي‌كوشد تا انديشه و احساس خود را به زيباترين و رساترين صورت ممكن به خوانندة خود القا كند، و خوانند را بدون آن كه خود آگاه شود، به راهي كه مي‌خواهد بكشاند.
پس كسي كه مي‌خواهد شاعر يا نويسنده شود، بايد هم انديشه‌اي بزرگ و والا داشته باشد و هم احساس و تخيّلي نيرومند و هم قدرت خلاقيتي شگرف و علاوه بر اين ها بايد از قدرت بيان و توان استفاده از فنون هنري برخوردار، و به رموز ادبيّات آگاه باشد، تا بتواند انديشه و احساس خود را به گونه‌اي هنرمندانه سازمان بخشد و به رشتة كلام بكشد.