رؤیای شب نیمه تابستان

250px HermiaandHelena

هرمیا و هلنا؛ اثر واشنگتن آلستون

(۱۸۱۸)


رویای نیمه شب تابستان نام نمایشنامه‌ای کمدی است که توسط ویلیام شکسپیر در حدود سال‌های ۱۵۹۶-۱۵۹۴ نوشته شده‌است.





ماخذ نمایشنامه

برای این نمایشنامه ماخذ واحدی شناسایی نشده‌است. اما عناصر گوناگونی که آنرا تشکیل می‌دهند، موضوعات شناخته شده‌ای هستند. داستان مرکزی شاه و ملکه پریان تسوس و هیپولیتا در «حکایت شوالیه» اثر چاوسر؛ همچنین در «زندگی‌ها» اثر پلوتارک وجود دارد. طرح اصلی عاشقانه (مسیر ناهموار عشق واقعی) از شیوه نمایشی عصر الیزابت پیروی می‌کند. عنصر پری و فرشته نیز به فولکور و هم به ادبیات افسانه‌های دیرین بر می‌گردد. سرانجام، «کمدی/تراژدی» پیراموس و تیسبی نیز وجهی از حکایت کلاسیک و معروف «مسخره بازیهای اوید» است که در «حماسه زنان خوب» اثر چاوسر نیز بازگو شده‌است.[۱]
شخصیت‌های نمایش

این نمایش در ۵ پرده تدوین و دارای ۲۱ شخصیت و تعدادی سیاهی لشگر است. شخصیت‌های اصلی نمایشنامه عبارتند از:

  • تسوس: دوک حکمران آتن.
  • هیپولیتا: شاهزاده خانم خوب؛ نامزد تسوس که: تسوس او را از راه شمشیر به دست آورده است.
  • اژئوس: یک آتنی،شهروندی ساده و کله شق، پدر هرمیا.
  • لیساندر و دیمیتریوس: دو جوان آتنی، عاشقان هرمیا.
  • هرمیا: دختر زیبای اژئوس، عاشق لیساندر، که حرف هیچکس را قبول ندارد، که وقتی عصبانی است باهوشتر و زبر و زرنگتر است.
  • هلنا: عاشق دیمیتریوس، زیبا و بلند قامت؛ اما ساده و بی دست و پا.
  • فیلوستراته: رییس دربار دوک، سازمان دهنده تمام خوشگذرانی‌ها.
  • کوئینسی
  • باتوم
  • فلوت
  • سناگ
  • سنات
  • ستارولینگ
  • آبرون
  • تی تانیا
  • رابن گودفلو
  • پیزل بلاسوم
  • کاوب
  • ماث
  • ماستارد سید
  • پریان، خدمتکاران و پیشکاران.

محل وقوع حوادث نمایشنامه

آتن و بیشه‌ای در حومه آن.
خلاصه‌ای از نمایشنامه

تسوس، دوک آتن، قرار است ماه آینده، چله تابستان؛ شبی که ماه به صورت قرص کامل در می‌آید با هیپولیتا ازدواج کند. بنابراین تسوس به فیلوسترانه رییس تشریفات و جشن و سرورهای خود فرمان می‌دهد برنامه‌ای بریزد تا آن شب جوانان آتنی واقعا به عیش و نوش در آیند. اما تمام جوانان آتنی از این موضوع خوشحال نیستند. لیساندر و دیمیتریوس که از کودکی با هم دوست بوده‌اند، هر دو عاشق هرمیای زیبا و ریزه میزه دختر همسایه شان هستند و مسئله غامضی دارند. اژئوس پدر هرمیا هر دو پا را در یک کفش کرده‌است که دخترش باید شب عروسی دوک و در حضور دوک با دیمیتریوس ازدواج کند وگرنه هرمیا را می‌کشد یا به معبد کاهنان می‌فرستد که تا آخر عمر همانجا ترشیده باقی بماند، حال آنکه هیچکس در آن محله آتن نیست که نداند هرمیا از بچگی عاشق لیساندر بوده‌است...