پاره ای از صاحبنظران معتقد بودند که اعلامیه ها و موضعگیریهای نویل چمبرلن و ادوارد دالادیه زمامداران وقت انگلیس و فرانسه در بعد از الحاق "سودتنلند" به آلمان براى آنکه به هیتلر بفهمانند که عزم آنان در دفاع از لهستان خلل ناپذیر است ، قاطعیت و شفافیت لازم را نداشته است و بعبارتی ناخواسته علائم غلطی برای آلمان ارسال کرده اند. بر اساس این برداشت، هیتلر براین باور راسخ شد که چنانچه فعلاً با استالین به نوعی سازش کند و اشتهای استالین را در بلعیدن بخشی از لهستان و پاره ای از کشورهای بالتیک ارضا نماید در گسترش فضاى حياتى آلمان در لهستان با فرانسه و انگلیس مشکل جدی نخواهد داشت . البته درستی این نظر هنوز بطور دقیق به اثبات نرسیده است.

از طرفی استالین نیز ضمن نگرانی شدید از ایدئولوژی نازیسم که کمونیست ها و یهودیها را عامل بدبختی آلمان میدانست، منافع اتحاد شوروی را در این میدید که امپریالیست های سنتی یعنی انگلیس و فرانسه به درگیری و جنگ با فاشیسم آلمان تشویق شوند و نتیجه جنگ در اروپا هرچه باشد پس از پایان جنگ مردم گرسنه و از پای در آمده آن کشور ها مشتاقانه به دامن کمونیسم خواهند افتاد و او بدون مشارکت در جنگ میوه پیروزی را خواهد چید.

بر این اساس علیرغم تمامی تضادها و دشمنی های ایدئولوژیک فاشیسم وکمونیسم ، بی علت نبود استالین پس از قبضه کردن قدرت ورسیدن به ریاست پولیت بورو در نیمه دهه 30 ودر طول محاکمات و تصفیه های خونین بعد در سال 1937 که بوسیله پلیس مخفی استالین "چکا" و"ان. کا. و.د." توسط"یاگودا" ، "یژوف" و"بریا" صورت می گرفت تعداد زیادی از رقبای او (اولین آنها سرگئی کروف رئیس محبوب حزب در لنینگرادواز نزدیکان استالین بودکه در حقیقت قربانی محبوبیتش شد) و نیزجمعی از دولتمردان یهودی که در زمان لنین بیش از سایر اقلیت ها در پوليت بورو و کميته مرکزى قدرت داشتند قربانی تصفیه های خونین وی معروف به "تصفیه های کبیرمسکو" شد ند.