در اقلیم بهار یک

دورها : دور و نزدیک ها : گم
ابرها : پاره پاره رها محو
آب سرگرم ایینه داری
درهم آمیخته با خزه ها
آبی آب در جاری جوی
از رها گشتن سنگ در آب
نیمه ای خشک یا نیمه ای تر
بال مرغابیان فراری
شاخه در باد و تصویر در آب
آب در جوی و جوبار در باغ
باغ در نیم روز بهاری
وین همه در شد ایند جاری


در اقلیم بهار دو

آفتابی که بدین سوی افق
کوچیده ست
جامه ای
بر تن هر خشک و تری
پوشیده ست
بی گمان هیچ زبانی هرگز
این همه واژه ندارد
اینک
شاعران حیران
در ساحت رنگ و آواز
کانچه در چامه نمی گنجد
در جامه
چه سان گنجیده ست ؟


در اقلیم بهار سه

آن سبزی نو برگ بیدبن بین
آن سوی جنون می کشد نگه را
می خواهم ازین راه بگذرم لیک
زیبایی گل هاگرفته ره را
نیماب تگرگی ست بر به سبزه
یا هاله گرفته ست گرد مه را ؟