Binder1 102
جوانی که عاشق دخترخاله‌اش بود وقتی در رسیدن به او ناکام ماند در کشتاری خانوادگی خاله‌اش و شوهر و پسر او را به گلوله بست و جنایتی هولناک را رقم زد. به گزارش خبرنگار ما روز ۲۱ بهمن‌ماه سال ۸۶ صدای شلیک گلوله‌های پیاپی سکوت محله‌ای در شهرستان گراش واقع در استان فارس را شکست. بعد از آن سکوت عجیبی در محله حکمفرما شد و دقایقی بعد در خانه‌ای که محل وقوع حادثه بود، گشوده و جوانی که یک کلت کمری را روی شقیقه جوان دیگری گذاشته بود از آنجا خارج شد. او افرادی را که شاهد این صحنه بودند تهدید می‌کرد و از آنها می‌خواست از او فاصله بگیرند. شواهد نشان می‌داد جوان خشن پسر جوان را به گروگان گرفته است. او طعمه‌اش را کشان‌کشان به طرف ساختمان نیمه‌کاره‌ای که در آن نزدیکی بود، برد. لحظاتی بعد ماموران پلیس آگاهی که هنوز از جزییات این ماجرا اطلاعات چندانی نداشتند خود را به آنجا رساندند. ماموران ساختمان نیمه‌کاره را محاصره کردند و گروهی از کارآگاهان نیز به محلی که گروگانگیری در آنجا کلید خورده بود، رفتند. در گوشه‌ای از این خانه جسد زنی افتاده بود که بر اثر اصابت گلوله جان باخته بود. قتل این زن تنها به نام یاسمن بخشی از جنایت هولناک بود. وقتی ماموران به یکی دیگر از اتاق‌ها رفتند با دو جسد دیگر روبه‌رو شدند. یکی از این جنازه‌ها متعلق به مرد صاحبخانه به نام یعقوب بود و جسد دیگر به پسر او به نام حسام تعلق داشت. شواهد نشان می‌داد کشته‌شدگان قربانی یک اختلاف خانوادگی شده‌اند. تحقیق بیشتر فاش کرد عامل این کشتار خانوادگی به نام سجاد خواهرزاده یاسمن است که بعد از کشتن خاله، شوهر‌خاله و پسرخاله‌اش جوان دیگری را در ساختمان نیمه‌کاره به گروگان گرفته است. به این ترتیب دقایقی بعد با حضور ماموران ویژه نجات عملیات آزادسازی گروگان آغاز شد. ماموران ابتدا ترجیح دادند با جوان گروگانگیر مذاکره کنند. او در حالی که پلیس را به کشتن چهارمین نفر تهدید می‌کرد، فریاد می‌کشید و قربانیانش را مستحق مرگ می‌دانست. سجاد به ماموران گفت قربانی اصلی این ماجرا اوست. در حالی که مذاکره با سجاد فایده‌ای نداشت ماموران با استفاده از گاز اشک‌آور او را وادار کردند خود را تسلیم و گروگانش را آزاد کند.
با آغاز بازجویی‌ها از سجاد او اتهام قتل خاله‌اش و خانواده او را ‌پذیرفت و انگیزه‌اش را از این کار انتقام‌گیری اعلام کرد. او گفت: من از مدت‌ها قبل به دختر‌خاله‌ام شیما علاقه‌مند شدم. او دختر خوبی بود و من قصد داشتم با او به رویاهایم برسم. چند بار به خواستگاری رفتم اما خاله‌ام حاضر نبود دخترش را به من بدهد. با وجود مخالفت‌های آنها من دست‌بردار نبودم و به پافشاری‌ام ادامه دادم تا اینکه خاله‌ام به خاطر مزاحمت از من شکایت کرد و من را به زندان انداخت. این کار باعث شد از او و خانواده‌اش کینه به دل بگیرم و در زندان نقشه انتقام‌گیری از او را طراحی کنم. چند ماه بعد وقتی آزاد شدم از یکی از فامیل‌هایمان شنیدم قرار است شیما به زودی با پسر دیگری ازدواج کند. شنیدن این خبر حس انتقامجویی را در من تقویت کرد. چند روز بعد یک کلت کمری خریدم و با آن به خانه خاله‌ام رفتم. خاله‌ام در را باز کرد. تفنگم را به طرفش گرفتم و از او خواستم داخل خانه برود. وقتی او وارد اتاق شد، کلت را به سویش نشانه گرفتم و شلیک کردم. شوهر و پسر او با شنیدن صدای گلوله به طرفم آمدند اما من به طرف آنها هم تیراندازی کردم. در ادامه برادرزاده شوهرخاله‌ام را که در آنجا بود به گروگان گرفتم و به ساختمان نیمه‌کاره رفتم.
به دنبال اظهارات متهم چند روز قبل در شعبه پنج دادگاه کیفری استان فارس به اتهامات وی رسیدگی شد. بعد از آنکه نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد، نوبت به اولیای دم رسید. آنها یک به یک در جایگاه حاضر شدند و خواسته‌شان مبنی بر قصاص سجاد را اعلام کردند. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و بار دیگر جزییات این جنایت را بازگو کرد. او خانواده خاله‌اش را مقصر اصلی دانست و گفت اگر آنها با ازدواج او و دخترخاله‌اش موافقت می‌کردند چنین حادثه‌ای رخ نمی‌داد. در پایان این جلسه قاضی رضاییان ادامه رسیدگی به این پرونده را به زمان دیگری موکول کرد.