نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 261

موضوع: اشعار زنده یاد مهدی اخوان ثالث

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    سگها و گرگها

    هوا سرد است و برف آهسته بارد
    ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
    زمین را بارش مثقال ، مثقال
    فرستد پوشش فرسنگ ، فرسنگ
    سرود کلبه ی بی روزن شب
    سرود برف و باران است امشب
    ولی از زوزه های باد پیداست
    که شب مهمان توفان است امشب
    دوان بر پرده های برفها ، باد
    روان بر بالهای باد ، باران
    درون کلبه ی بی روزن شب
    شب توفانی سرد زمستان
    آواز سگها
    «زمین سرد است و برف آلوده و تر
    هواتاریک و توفان خشمناک است
    کشد - مانند گرگان - باد ، زوزه
    ولی ما نیکبختان را چه باک است ؟»
    «کنار مطبخ ارباب ، آنجا
    بر آن خاک اره های نرم خفتن
    چه لذت بخش و مطبوع است ، و آنگاه
    عزیزم گفتن و جانم شنفتن »
    «وز آن ته مانده های سفره خوردن»
    «و گر آن هم نباشد استخوانی »
    «چه عمر راحتی دنیای خوبی
    چه ارباب عزیز و مهربانی »
    «ولی شلاق ! این دیگر بلایی ست »
    «بلی ، اما تحمل کرد باید
    درست است اینکه الحق دردناک است
    ولی ارباب آخر رحمش اید
    گذارد چون فروکش کرد خشمش
    که سر بر کفش و بر پایش گذاریم
    شمارد زخمهامان را و ما این
    محبت را غنیمت می شماریم »



    خروشد باد و بارد همچنان برف
    ز سقف کلبه ی بی روزن شب
    شب توفانی سرد زمستان
    زمستان سیاه مرگ مرکب
    آواز گرگها
    «زمین سرد است و برف آلوده و تر
    هوا تاریک و توفان خشمگین است
    کشد - مانند سگها - باد ، زوزه
    زمین و آسمان با ما به کین است »
    «شب و کولاک رعب انگیز و وحشی
    شب و صحرای وحشتناک و سرما
    بلای نیستی ، سرمای پر سوز
    حکومت می کند بر دشت و بر ما »
    «نه ما را گوشه ی گرم کنامی
    شکاف کوهساری سر پناهی »
    «نه حتی جنگلی کوچک ، که بتوان
    در آن آسود بی تشویش گاهی
    دو دشمن در کمین ماست ، دایم
    دو دشمن می دهد ما را شکنجه
    برون : سرما درون : این آتش جوع
    که بر ارکان ما افکنده پنجه »
    «و ... اینک ... سومین دشمن ... که ناگاه
    برون جست از کمین و حمله ور گشت
    سلاح آتشین ... بی رحم ... بی رحم
    نه پای رفتن و نی جای برگشت »
    «بنوش ای برف ! گلگون شو ، برافروز
    که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
    که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
    که این خون ، خون فرزندان صحراست »
    «درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
    دویم آسیمه سر بر برف چون باد
    ولیکن عزت آزادگی را
    نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد »


    _______________________________________________

    یکی دیگر از 100 بهترین شعرهای نو - بی نظیره و قابل تعمق .

  2. کاربر مقابل از emad176 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/