نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: مقایسه دانشجوی دکتری داخل و خارج

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    مقایسه دانشجوی دکتری داخل و خارج




    مقایسه یک دانشجوی دکتری سال چهارم داخل کشور و یک دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور تمام اطلاعات مروبط به دنیای واقعی هستندو از روی موارد واقعی و به روز تهیه شده اند. تاکید می کنم که تمام آیتم ها از موارد
    حقیقی برگرفته شده اند. زندگی دانشجوی دکتری سال سوم خارج از
    کشور:
    ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب
    ساعت 7:30 در حال رفتن به اتاق شخصی خود در دانشکده اش (از همان روز اول به او در دانشکده یک اتاق اختصاص داده اند که آرام است و دسترسی به اینترنت رایگان دارد)
    ساعت 8:00 شروع به تحقیق و انجام تز (روزانه 5 ساعت تحقیق مفید و بدون اینترآپت برای مدت یک سال یک تز عالی را در پی خواهد داشت)
    ساعت 11:00 دیدار روزانه با استاد راهنما و مشاور (حسب مورد)
    (ایشان لازم نیست که برای دیدار استادشان با منت از او وقت بگیرد و دیدار با استاد کاری نرمال و روتین است)
    ساعت 13:00 پایان کارها و ارسال ایمیل کارهای روزانه و نتایج تحقیقات تا کنون برای استاد راهنما
    ساعت 13 الی 14 نهار و استراحت
    ساعت 14:30 بازگشت به خانه و گرفتن یک دوش
    ساعت 14:30 تا 19:30 دیدار و گشت زدن با
    ...............
    19:30 الی 20 بازگشت به خانه
    20:00 الی 21:00 تلویزیون و سریال محبوب اش
    21:00 آماده شدن برای خواب و استراحت در خوابگاه با منزلی که با پول اسکالرشیپ فراهم شده است.

    حالا مقایسه کنید با زندگی یک دانشجوی دکتری داخل ایران
    ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب
    ساعت 7:30 تا 8:30 در ترافیک رسالت- حکمت-چمران
    ساعت 8:30 منتظر ماندن برای تشکیل جلسه گروه برای تصویب پروپوزال دکتری، که بعد از ششمین بار پیاپی کنسل شد.
    ساعت 9:30 مراجعه به سایت برای جستجو دربانک مقالات که بعد از نیم ساعت جستجو و به روز نبودن بانک مقالات و وصل نشدن درست زمانی
    که به مقالات مورد نظر دسترسی پیدا می کند
    ساعت10 می شود کارگاه اموزش در سایت برگزار می شود و باید بلند شود و برود بیرون. قبل از رفتن می خواهد فایل هایب دانلود شده را روی فلشش بریزد که می بیند کامپیوتر مورد نظر پورت فلش اش خراب است.
    (توضیح اینکه دانشکده مورد نظر با اینکه ایشان دانشجوی سال آخر دکتری است هنوز به ایشان نه یک اتاق داده است و نه حتی یک کمد)
    ساعت 10:30 مراجعه به بخش معاونت دانشجویی و پژوهشی برای پرسیدن در مورد خبری که در روزنامه ها زده اند: اعطای پژوهانه به دانشجویان دکتری! جواب این است: لبخند استهزاء بر لبان مسوولین.
    ساعت 11:15 بازگشت به سمت دفتر کار استاد راهنما که با ایشان قرار گذاشته است. سه نفر در دفتر کار استاد محترم هستند که دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس هستند(وقتی که دانشگده ها گله ای و بدون توجه به ظرفیتدانشجو می گیرند و استاد جوان هم نمی گیرند، سرانه دانشجو به استاد می شود 100 نفر و
    معلوم است که در این وسط سر دانشجوی دکتری بی کلاه می ماند.
    ساعت 12: رفتن به سلف سرویس دانشگاه، خوردن کبابی که بیرونش سوخته است و درونش خام.
    ساعت 12:30 رفتن به مسجد دانشگاه، این قسمت شیرین ترین و آرامش بخش ترین قسمت زندگی یک دانشجوی دکتری است. بعد از نماز، درد دلش از
    اساتید زورگوی بی سواد پرمدعا را نزد خداوند خالی می کند و بعد هم از خداوند صبرمی خواهد و تعجیل در فارغ التحصیلی
    ساعت 13:00 بازگشت به محل کار (دست از پا درازتر) برای در آوردن یک لقمه نان حلال برای خودش و زندگی آینده اش. چون نه دانشگاه پولی می دهد و نه حمایت خانواده تکاپوی هزینه ها را می کند و نه پول حل تمرینی و دستیار پژوهشی بودن مشکلی را حل می کند.
    ساعت 13:00 تا 13:45 ترافیک دانشگاه تا محل کار
    ساعت 13:45 تا 14:15 دل درد ناشی از کباب کوبیده

    امروز
    ساعت 14:15 تا 16:00 کار روی یک پروژه با ساعتی 5هزار تومان ساعتی، کار روی پروژه ای که می داند در این مملکت انجام نمی شود و می داند که دردی از مملکت دوا نمی شود و فقط آن را انجام می دهد: برای یک مشت دلار.
    ساعت 16:00 تلفن زنگ می زند و به او می گویند که فلان استاد فلان درس را ارایه کرده است اما نمی تواند ارایه کند لذا باید بیایی به جای ایشان درس بدهی. اما نه در سوابق دانشگاه نوشته می شود و نه وضعیت درآمدی اش
    معلوم است و نمره پایان ترم هم دست او نیست. خُب قبول می کند حداقل برای کسب تجربه و رزومه اش بد نیست. قبول می کند که به جای کس دیگری درس بدهد نه حقوق بگیرد و نه به نامش ثبت شود.
    ساعت 16:15 بازگشت به کار تا 17:30
    ساعت 17:30 بازگشت به خانه ترافیک کردستان، حکیم، رسالت.
    ساعت 18:45 رسیدن به خانه
    ساعت 19:00 شنیدن اخبار وقایع بعد ازانتخابات که فقط کارش این است که بگوید عده ای بد هستند و هم روی اعصاب این وری هاست و هم
    روی اعصاب آن وری .
    ساعت 19:30: ورق زدن چند صفحه کتاب، چت کردن، ایمیل زدن به تمام رفقایی که اکنون خارج کشور هستند و زنده شدن حسرت اینکه چرا
    برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نرفت
    ساعت 20:30 خوردن شام
    ساعت 21: نگاه کردن ناامیدانه به سریال تلویزیونی مزخزف کبری 11
    ساعت 22: آماده شدن برای خواب



  2. 6 کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/