و هو يشدّ رأسه بمئزره و الدّم يجرى على وجهه و لحيته؛
خون بر صورت و محاسن حضرت جارى بود.
خود آن بزرگوار مشغول بستن زخم سرش بود.
و قد خضبت بدمائه و هو يقول هذا ما وعد اللّه و رسوله و صدق الله و رسوله؛
حضرت زخم سرشان را میبستند و میفرمودند:
اين همان چيزى است كه خدا و پيغمبر به من وعده كرده بودند.
پيغمبر قبلا فرموده بود كه اين حادثه پيش میآيد.
امام حسن عليهالسّلام سر رسيدند، سر پدر را در دامن گرفتند،
خونها را شستند و زخم را بستند.
و هو يرمق السّماء بطرفه؛
حضرت همانطور كه خوابيده بودند، با گوشهى چشم آسمان را نگاه میكردند.
و لسانه يسبّح الله و يوحّده؛
در آن حالت، زبانشان در حال تسبيح و حمد پروردگار بود.
حضرت از هوش رفتند و امام حسن مشغول گريه شدند.
و جعل يقبّل وجه ابيه و ما بين عينيه و موضع سجوده؛
امام حسن چشمش به چهرهى پدر بود.
وقتى ديد از هوش رفت،
خم شد پيشانى و محل سجدههاى طولانى اميرالمؤمنين را بوسيد؛
صورتش را بوسيد؛ ما بين دو چشمش را بوسيد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)