ارزش‏هاي جاودان زندگي
ارزش‏هاي جاودان زندگي
هنر هدايت انسان از كوچه‏ هاي تنگ و تاريك دلبستگي‏ها و عبور از پيچ و خم وابستگي‏ها هنري قدسي است كه هر يك از ما را نيروي پرواز مي ‏بخشد و به قله قداست و عظمت مي‏رساند و اين هدايت حيات‏بخش تنها و تنها در آموزه‏ هاي آسماني معصومان(ع) و صالحان يافت مي‏شود.
سپيده سخن
حيات و هستي انسان داراي دو جلوه «پيدا» و «پنهان» است؛ جلوه پيداي آن نعمت‏ها و لذت‏هاي ظاهري زندگي است كه ديگر موجودات نيز خود را از مواهب طبيعت بهره‏ مند مي‏سازند و براي بقاي وجود خويش به خوردن و خوابيدن و پوشيدن و نوشيدن مي‏پردازند و حتي در بسياري از عرصه ‏ها به دور از دغدغه ‏هاي جاري در زندگي انسان‏ها، روزگار خويش را سپري مي‏كنند.
و جلوه ناپيداي زندگي انسان‏ها ـ كه باعث تفاوت و تمايز بين آنان و حيوانات است ـ نقشي بسيار چشمگير در «صعود» يا «سقوط» شخصيت آنان ايفا مي‏كند؛ وجود اين پديده پويا و حركت ‏آفرين كه نام «كمال»، «رشد» و «بالندگي» به خود گرفته است، انسان را «امير آفرينش» و «سپهسالار هستي» مي‏سازد كه پروردگار پرمهر، او را در «احسن تقويم» يا «زيباترين شكل‏ها و شيوه‏ها» آفريده و از وجود خود او را موجود ساخته است
(نفختُ فيه من روحي)؛1 همه هستي را در اختيار وي قرار داد و براي او و به خاطر او آفريد (سَخَّرَ لَكُمْ ... خَلَقَ لَكُمْ ما في الارضِ جَميعا)2 اما در بسياري از زمان‏ها، غوغاها و جنجال‏هاي زندگي كه ره اورد افكار و افعال آدمي است، مانع فهم و درك اين حقايق بزرگ مي‏شود و انسان را از اوج عزت و عظمت به سقوط و شكست مي‏كشاند. از اين‏رو صاحبان بصيرت با نگاهي به چنين پديده ‏ها، زمزمه ‏هايي اين گونه بر لب دارند:
ما چو طفلان، تن به شغل خاكبازي داده‏ ايم و رنه، گوي آسمان‏ها در خم چوگان ماست
3
تندباد اين شكست، «جهالت» و «غفلت» است كه راهي روشن از نور فطرت را، بيراه ه‏اي تاريك از ظلمت طبيعت مي‏سازد و هر يك از ما را به جلوه‏ هاي جاري و مادي زندگي مشغول مي‏سازد تا دچار روزمرگي شويم. و تنها به آراستگي و پيراستگي «تن» بسنده كنيم، بي‏خبر از آنكه ما را از آن سوي افلاك صدا مي‏زنند تا خود را به آن ديار نيز روانه كنيم و در چارچوب آرزوها و خيالات خود نماييم:
قدم سعي تو در دامن تن پيچيده است و رنه، افلاك تو را اطلسي پاي‏انداز است4
هنر هدايت انسان از كوچه‏ هاي تنگ و تاريك دلبستگي‏ها و عبور از پيچ و خم وابستگي‏ها، هنري قدسي است كه هر يك از ما را نيروي پرواز مي‏بخشد و به قله قداست و عظمت مي‏رساند و اين هدايت حيات‏بخش تنها و تنها در آموزه ‏هاي آسماني معصومان(ع) و صالحان يافت مي‏شود تا انسان را به اين باور ارجمند رساند كه شاهبازي قدسي است و هرگز نبايد بر جاه و جيفه‏اي زودگذر دل بندد. از جمله اين آموزه ‏ها ارائه «ارزش‏ها و آرمان‏ها»ست كه چونان سپيده‏ اي حيات ‏آفرين انسان را از خواب‏ها، خيال‏ها و رؤياها بيدار مي‏كند و با طلوع طلايي تلاش و حركت آشنا مي‏سازد.
ارزش‏ها، آرمان‏ها؛ سكوي صعود انسان‏ها
«ارج» و «ارزش»، اهميت دادن و توجه كردن انسان به پديده ‏ها و عواملي است كه داراي نفع و تأثير براي اوست؛ گرچه اين تأثير ظاهري و مادي باشد يا باطني و معنوي.
از آغاز زندگي اجتماعي تا كنون، هميشه و هر حال جوامع مختلف از يك سو با «واقعيات» يعني «آنچه هست» و از سوي ديگر «حقايق» يعني «آنچه بايد باشد» روبه ‏رو بوده ‏اند كه در بسياري از صحنه ‏ها و عرصه ‏ها بين «بايدها و نبايدها» و «هست‏ها و نيست‏ها» همسويي وجود نداشته و حقيقت و واقعيت جامعه با هم متفاوت يا متناقض بوده است.
از اين‏رو عصيان‏ها و آشوب‏ها در هر عصري و نسلي وجود داشته است و مردم هر زماني بر خلاف هنجارهاي جاري جامعه، حركت‏هاي پيدا و پنهاني انجام داده ‏اند و نارضايتي خود را نسبت به وضع موجود ابراز كرده ‏اند.
در نگاه پيشوايان و رهبران آسماني، تطبيق حقايق ديني بر واقعيات جامعه، رسالتي الهي است كه نام «ارزش» به خود گرفته است و اين پديده مبارك و خجسته باعث حضور هميشه يكايك افراد در متن جامعه، رو كردن به «صلاح» و «سلاح» براي تشكيل جامعه توحيدي و به كارگيري «حكمت» براي خردورزان، «موعظه» براي پاكدلان و «جدال احسن» براي ديرباوران يا كج‏فكران گرديده است.5
بي‏دليل نبوده و نيست كه هرگز پيامبران(ع)، معصومان(ع) و صالحانِ خداجو به خزيدن در خانگاه تنهايي و پرداختن به ذكرهاي بي‏روح و بي ‏تأثير سفارش نكرده‏ اند و يا براي رشد و شكوفايي جلوه‏هاي شخصيتي افراد، پيروان خود را به رياضت‏هاي نادرست و عبادت‏هاي ناشايست تشويق نكرده‏ اند، بلكه شكست شمشير ستم را گرچه با خون خويش، شعار قرار داده‏ اند تا «تخريب جامعه كفر و شرك شيطاني» و «تأسيس حكومت عدل و داد رحماني» را شاهد باشند و با پديد آمدن چنين جامعه‏اي، ارزش‏هاي الهي
حضرت فاطمه(س):
كسي كه عبادت خالص خود را به سوي پروردگار، بالا فرستد خداوند برترين مصلحت خويش را به سوي او مي‏فرستد. حكمفرما شود، شرايط كمال و تكامل انسان‏ها با ايجاد تعادل و توازن در استفاده از قابليت‏ها و استعدادهاي افراد پديد آيد و هر يك از انسان‏ها به قله قداست و عظمت كه خليفه الهي و جانشين خداوند بر زمين است، دست يابند!! 6
در اين شرايط نخست «انديشه‏ ها»ي آسماني بارور مي‏شود، سپس «انگيزه‏ ها»ي الهي پرتوان مي‏شود و يكايك انسان‏ها با عبور از موانع آزمون‏ها و امتحان‏ها به جايگاه والاي «انسان كامل» مي‏رسند و چونان ابراهيم خليل‏الرحمان(ع)، «امام»، «اسوه» و «الگو»ي هميشه انسان‏ها مي‏شوند:
«وَ اِذا اْبتَلي اِبْراهيم رَبُّهُ بكلماتٍ فَاتمَهنّ قالَ اِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماما»؛7
به ياد آر وقتي كه كرد امتحان خليل نبي را خداي جهان سرافراز چون آمدي ز آن برون به او گفت يزدان همانا كنون به تو مي‏نمايم عطا آن مقام كز امروز بر خلق گردي امام 8
ارزش‏هاي زندگي در بينش‏هاي فاطمه (س)
ريزش‏ها و رويش‏هاي زندگي، نگاهي عميق و دقيق مي‏طلبد تا هر يك از ما به دور از احساسات زودگذر و هيجان‏هاي جاري در زندگي به پديده‏ هاي پايدار و ارزش‏هاي ماندگار بنگريم و گوهر ارزشمند شخصيت خويش را از هر گزندي مصون سازيم.
نگاه به نور نشسته زهراي مرضيه(ع)، نگاهي روشن و روشنگر بود كه همراه خود عبرت‏ها و درس‏هاي بسياري داشت و همگان را از زلال معرفت خويش بهره‏ مند مي ‏ساخت؛ اين آبشار شور و شعور و شيدايي چنان بود كه پيروان آن پاك‏ بانو را براي هميشه شهدي شيرين از شناخت عطا كرد. تا براي امروز و هر روز زندگي سرشار از بيداري و هوشياري گردند و هرگز غبار غفلت بر جامه جان و آيينه وجود آنان پديد نيايد.
با هم جرعه‏ اي از ناب معارف فاطمه (س) را مي‏نوشيم و از يكايك آموزه‏ هاي الهي آن بانوي بصير بهره مي‏گيريم:
الف) ارزش‏هاي عبادي
«جلوه ‏هاي اطاعت و عبادت» عبد نسبت به خداي خويش؛ بيانگر معيار و ميزان هويت و شخصيت حقيقي انسان است؛ اين ارتباط ما را از يكسونگري نجات مي‏بخشد، مددكارمان در لغزشگاههاي هلاكت‏ بار ماديات مي‏شود و امروز زندگي زودگذر را به فرداي ابديت و جاودانگي پيوند مي‏دهد.
بدون شك آنان كه خود را از قاب منيّت و ماديت به بي‏كران عبوديت و معنويت مي‏رسانند، هماره رواني آرام، دلي شاد و زندگاني روان و پرنشاط نصيب خود ساخته‏اند و اين همه بركات بسيار ره اورد نوع نگاه آنان به زندگاني دنيوي و حيات اخروي است كه بي‏شك در آغوش انديشه خردورزان حقيقي و خداجويان واقعي قرار مي‏گيرد.
نگاهي از سر بصيرت و بينايي به فرازهاي فروزان زندگاني زهراي مرضيه(ع) و سيره و سخنان آن پاك‏ بانو، ره اوردي حيات‏بخش و حركت‏ آفرين براي امروز و هر روز ما در پي خواهد داشت تا هميشه و هر حال احساس عزت و سربلندي كنيم و عظمتي والا و بالا به دست آوريم.
نخستين بينش اين بخش را به نوع نگاه فاطمه زهرا(ع) به ارتباطات عبد با خدا و عبادات انسان‏ها اختصاص مي‏دهيم و با هم به جلوه‏هاي مختلف نگرش آن حضرت مي‏نگريم:
داني كه چيست دولت ديدار يار ديدن در كوي او گدايي بر خسروي گزيدن فرصت شمار صحبت كز اين دو راهه منزل چون بگذريم ديگر نتوان به هم رسيدن 9
حفاظت و حراست از يكايك اعمال عبادي از آسيب‏هاي مختلف ضد اخلاقي، پرسشي است كه براي همه ما پديد آمده و مي‏آيد، چنانكه مجموعه عبادات انسان چونان ظرفي بزرگ و لبريز از شهد شيرين عسل دانسته شده است كه با اندكي بي‏احتياطي يا عصيان و نسيان‏ها چونان سركه‏اي تلخ و تند است، بي‏اثر و نابود مي‏شود!! چنانكه خداوند سبحان در كتاب خود، قرآن نمي‏ فرمايد:
«مَنْ فَعَلَ حسنةً فله عشر امثالها؛
كسي كه انجام دهد كار نيكويي را، براي اوست ده برابر آن.»
بلكه مي‏فرمايد:
«مَنْ جاء بالحسنه فله عشر امثالها؛10
كسي كه كار نيك خود را [از گزند ريا و خودنمايي حفظ كند و به محضر ما] آورد، براي اوست پاداش ده برابر عمل شايسته‏ اي كه انجام داده است.» حضرت فاطمه(س):
كسي كه از بركات [بي‏پايان و جاودان ] شب قدر بي ‏بهره بماند محروم واقعي و مستمند حقيقي است.
دخت آفتاب، فاطمه زهرا(ع) با چنين بينش نابي، اخلاص را مطرح و چونان گنجينه‏ اي گرانبار معرفي فرمود كه در آن گوهرهاي ارزشمند عبادي محفوظ مي‏ماند و از ريزش‏ها و سايش‏هاي ريا و سُمعه حفظ مي‏شود تا در روز نياز مددكار هر يك از ما شود. از اين‏رو ارتباطي دو سويه بين «اخلاص بندگان» يا «مصلحت خداوند» ترسيم كرد و چنين فرمود:
«مَنْ اَصْعَدَ اِلَي اللّه‏ِ خالِصَ عِبادَتِه، اَهْبَطَ اللّه‏ُ [اليه] اَفْضَلَ مَصْلِحَته؛11
كسي كه عبادت خالص خود را به سوي پروردگار، بالا فرستد، خداوند برترين مصلحت خويش را به سوي او مي‏فرستد.»
بي‏شك گاهي از سوي ما در انجام وظيفه ‏اي كه سراسر خير و بركت انسان در آن نهفته است، واكنشي بسيار رفيع و عظيم به دنبال دارد و آن فراهم ساختن بهترين و برترين مصلحت‏ هاي الهي است كه در بسياري از عرصه‏ ها هرگز آثار آن را نمي‏توانيم در كوتاه مدت درك كنيم، بلكه نياز به عبور از معبرهاي مختلف زندگي و رسيدن به مرز محاسبه‏ اي سنجيده است تا بتوان بركات بي ‏نظير آن را به دست آورد.
روزي ديگر كه برخي از زنان بني‏ هاشم به خاطر رحلت رسول خدا(ص) در خانه دخت داغدار آن حضرت گرد هم آمده بودند و گاه به نوحه و زاري و گاهي به بيان سخناني مشغول بودند، زهراي عزيز ـ با توجه به ارزش گرانسنگ دعا براي زندگان و مردگان ـ رو به آنان كرد و فرمود:
«دعوا التَّعداد وَ عَلَيْكُمْ بالدّعاء، زوُرُوا موتاكُمْ فَاِنَّهُم يَفْرحُونَ بزيارتكم ...؛ 12
اين شمارش‏ها [ي افتخارات خود] را كنار بگذاريد و به دعا بپردازيد؛ اموات خود را زيارت كنيد كه همانا آنان با ديدار شما خوشحال مي‏شوند و بايد فرد حاجت خويش را نزد قبر پدر و مادر خود طلب كند، بعد از آنكه به آنان دعا كرده است. [تا دعاي خود اجابت شود.]»
لحظات زرين راز و نياز انسان با پروردگار خويش، فرصتي طلايي است كه ارج و ارزش هيچ عملي با آن برابر نيست و اين حقيقت ملكوتي در سخنان آسماني فاطمه زهرا(ع) جلوه ‏گر شده است، آنجا كه پيامبر خدا(ص) رو به دخت دلبند خويش كرد و فرمود:
زهراجان! دوست داري دعايي به تو بياموزم كه هيچ كس آن را نمي‏خواند مگر آنكه خواسته‏ هاي او انجام مي‏شود؟
آن بانوي پربصيرت با روشنايي نگرش خويش پاسخ داد:
«اجل يا اَبَة! هذا و اللّه‏ احب اليّ من الدنيا و ما فيها؛ 13
بله پدرجان! اين دعا به خداوند سوگند نزد من از دنيا و آنچه كه در دنياست محبوب‏تر است.»
آري بينشي چنين روشن در سيره و سخن آن فرشته زميني موجب گرديد كه زمان‏هاي خاص عبادت در اولويت ويژه‏اي قرار گيرد و مقدمات آن به خوبي انجام شود. از اين‏رو او ساعتي پيش از غروب آفتاب فردي را به پشت بام مي‏فرستاد تا از زمان فرو رفتن نيمي از خورشيد آن حضرت را آگاه كند در آن لحظات اجابت و استجابت دعا، دست به آسمان بلند مي‏كرد و دعا مي‏نمود
14 و يا در «شب‏هاي قدر» خود و اهل خانه را به عبادت و شب‏زنده‏داري تشويق مي‏كرد و با خوراندن غذاي ساده و سبك و يا شيوه ‏هاي ديگري به شب‏ زنده ‏داري آنان كمك مي‏نمود تا فضيلت احياي اين شب‏ها از دست نرود. اين سخن، گفته گرانقدر آن عزيز است كه فرمود:
«كسي كه از بركات [بي‏پايان و جاودان] شب قدر بي‏ بهره بماند، محروم واقعي و مستمند حقيقي است.» 15
«شب‏هاي جمعه» از ديگر لحظات ارزنده عبادت و دعا بود كه زهراي اطهر(ع) از آن استفاده مي‏كرد. فرزند دلبند آن حضرت، امام حسن مجتبي(ع) مي‏گويد مادرم شب جمعه رسول خدا(ص) مي‏فرمود:
وقتي زهرا در محراب عبادت مي‏ايستاد، همچون ستاره‏اي براي ملائكه آسمان مي‏درخشد خدا به ملائكه مي‏گويد: اي ملائكه بنگريد به بهترين بنده من فاطمه او در مقابل من ايستاده و از خوف من تمامي وجودش مي‏لرزد و با حضور قلب كامل به عبادت من روي آورده است.
در محراب به عبادت مي ‏ايستاد و مدام ركوع و سجده مي‏كرد تا صبح دميد .
16
انس بسيار و شوق فراوان آن بانوي بزرگ جهان اسلام او را در رأس بكّائين و توّابين و خائفين قرار داده بود و حتي در عبادت خداوند بي‏نظير ساخته بود. بي‏جهت نبود كه پروردگار سبحان دعاي او را بهتر از هر كس مستجاب مي‏كرد و رسول خدا(ص) مي‏فرمود:
«وقتي زهرا در محراب عبادت مي‏ايستاد، همچون ستاره‏اي براي ملائكه آسمان مي‏درخشد، خدا به ملائكه مي‏گويد: اي ملائكه بنگريد به بهترين بنده من فاطمه، او در مقابل من ايستاده و از خوف من تمامي وجودش مي‏لرزد و با حضور قلب كامل به عبادت من روي آورده است.»
17
آري اين ارتباط آسماني موجب گرديد كه فاطمه(ع) «بهترين زنان عالم» و «سرور زنان بهشت» گردد و عشقي چنان چشمگير به گفتگو با خداي خويش يابد كه به هنگام عبادت آنچنان غرق در عظمت حق شود كه نفس او به شماره مي‏افتاد، از خود بي‏خود مي‏گرديد 18 و از فكر عزيزان و فرزندان خويش ـ با تمامي عاطفه و علاقه ‏اي كه نسبت به يكايك آنان داشت ـ بيرون مي‏رفت، از اين‏رو خداوند هم فرشته‏ اي را مي‏فرستاد تا گهواره فرزندان آن حضرت را به حركت در آورد. 19
او حتي در شب ازدواج از علي(ع) مي‏خواهد كه با هم به نماز بايستند و در اين شب خدا را عبادت كنند و آنگاه كه پيامبر اكرم(ص) از او پرسيد:
«دخترم! چه نيازي و خواسته‏ اي داري؟ اكنون فرشته وحي در كنار من است و از سوي حق پيغام آورده كه هر چه بخواهي، خواسته ‏ات محقق مي‏شود.»
زهراي عزيز با شناختي خدايي و معرفتي ملكوتي پاسخ داد:
«شغلني عن مسألته لذّة خدمته لا حاجة لي غير النظر الي وجهه الكريم؛ 20
لذتي كه از خدمت به خدا مي‏برم مرا از هر خواهشي باز داشته است؛ مرا حاجتي نيست جز اينكه پيوسته ناظر جمال زيبا و والاي خداوند باشم!!»
آري طعم شيرين و دلنشين حضور در پيشگاه پروردگار مهربان، چنان تأثيري در وجود فاطمه زهرا(ع) گذارده بود كه فرزند دلبند آن بانو، امام حسن(ع) نقل مي‏كند: مادرم را در شب جمعه ديدم كه در محراب عبادت خود ايستاده و به طور پي در پي تا هنگامي كه خورشيد پهنه افق خود را فرا مي‏گرفت، در حال ركوع و سجود بود و شنيدم كه براي مردان و زنان باايمان بسيار دعا مي‏كرد.
عرض كردم: اي مادر! چرا همان گونه كه براي ديگران دعا مي‏ كني، براي خود دعا نمي ‏كني؟
فرمود: پسرم! اول همسايه بعد خانه خود.
21
چنين ماجرايي در روزي كه سلمان از سوي رسول خدا(ص) به طرف خانه دخت عزيز آن حضرت مي‏رفت، بار ديگر رخ داد. سلمان گويد: بر در خانه فاطمه(ع) لحظه ‏اي ايستادم تا سلام كنم شنيدم كه حضرت در داخل خانه قرآن مي‏خواند و دستاس در بيرون خانه مي‏چرخد و كسي در حضور آن حضرت نيست. چون حادثه را براي پيامبر اكرم(ص) بازگو كردم، تبسم كرد و فرمود:
«اي سلمان! خداوند قلب و تمامي جوارح فاطمه را پر از ايمان كرده است
22 ... دخترم فاطمه، بانوي زنان جهانيان از اولين و آخرين است، او پاره تن، نور چشم من، ميوه دلم و روح من است كه در كالبدم قرار دارد؛ او حوريه‏اي انسان ‏گون است كه هر گاه در محراب عبادتش در پيشگاه خداوند مي‏ ايستد، نور او براي فرشتگان آسمان مي‏ درخشد و خداوند به فرشتگان خود مي‏فرمايد:
بنگريد به كنيز من فاطمه كه بانوي كنيزان است و در پيشگاه من به عبادت ايستاده است؛ رگ و پيوندش از ترس مقام من مي‏لرزد! او با دلش به بندگي و عبادت من روي آورده است. من شما را گواه مي‏گيرم كه شيعيان و پيروان او را از آتش در امان قرار دهم.»
23
تسبيحات حضرت زهرا(ع) نمادي گويا از شناخت رسول خدا(ص) نسبت به زهراي بتول(ع) بود كه آن بانو با ذكر خداوند و تكبير (اللّه‏ اكبر)، تحميد (الحمد للّه‏) و تسبيح (سبحان اللّه‏) پروردگار نيرويي نوراني و تواني مضاعف مي‏گيرد و خستگي بسيار زندگي در دستاس‏كردن، آبكشي و ديگر امور منزل از وجود او دور مي‏شود. از اين‏رو به پاره تن خود زهراي مرضيه(ع) ـ كه با اشاره امير مؤمنان(ع) براي درخواست خدمتگزاري به محضر آن حضرت شتافته بود ـ فرمود:
امام صادق(ع) فرمود:
تسبيح حضرت فاطمه در هر روزي پس از هر نماز نزد من محبوب‏تر از هزار ركعت در هر روز است و ما كودكانمان را همان گونه كه به اصل نماز دستور مي‏دهيم به اين عمل نيز وادار مي‏كنيم.
فاطمه ‏جان! آيا تو را به چيزي بهتر از خدمتكار راهنمايي كنم؟
دخت آن حضرت پاسخ داد: آري اي رسول خدا! و پيامبر تسبيحات معروف به «تسبيحات حضرت زهرا(ع)» را تعليم فرمود تا هنگام خواب و پس از هر نماز خوانده شود؛
24 ذكرهايي زلال و روح‏بخش كه امام صادق(ع) در باره عظمت آن فرمود:
«تسبيح حضرت فاطمه در هر روزي پس از هر نماز، نزد من محبوب‏تر از هزار ركعت در هر روز است و ما كودكانمان را همان گونه كه به اصل نماز دستور مي‏دهيم، به اين عمل نيز وادار مي‏كنيم.»
25
آري:
هر آن كو فاطري مجموع و ياري نازنين دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشين دارد حريم عشق را درگه بسي بالاتر از عقل است كسي آن آستان بوسد كه جان در آستين دارد صبا از عشق من رمزي بگو با آن شه خوبان كه صد جمشيد و كيخسرو غلام كمترين دارد
26 وجود نمازي خاص به نام «نماز حضرت فاطمه(ع)»، نمادي روشن از ارزش‏هاي عبادي در سخن و سيره زهراي اطهر(ع) است. مرحوم شيخ طوسي اين نماز را چنين توصيف مي‏كند:
نماز حضرت زهرا(ص) دو ركعت است، در ركعت نخست، حمد و صد مرتبه
«اِنّا انزلناه في ليلة القدر» و در ركعت دوم حمد و صد مرتبه «قل هو اللّه‏ احد» و پس از سلام، تسبيح حضرت را بخوانيد و به دنبال آن اين دعا را بخوانيد:
«سُبحان ذي العزّ الشّامخ المُنيف، سُبحان ذيِ الْجَلال البماذِخ الْعظيم، سُبحان ذِي الْمُلكِ القافر القديم، سُبحانَ مَنْ لِبَس الْبَهجَة و اَلْجَمال، سُبحان مَنْ تردّي بالنوّر و اَلْوَقار، سُبحان مَنْ يري اَثَرَ النَّمل في الفَضاء، سُبحانَ مَنْ يَري وَقْعَ الطير في الْهَواءْ، سُبحانَ مَنْ هُوَ هَكَذا لا هَكَذا غْيُرهْ؛
27
پاك و منزه است دارنده عزت والاي پيروز، پاك و منزه است دارنده برترين شكوه و جلال بزرگ، پاك و منزه است دارنده حكومت ارزنده جاويد، پاك و منزه است آن كس كه لباس و جامه زيبايي و طراوت پوشيده، پاك و منزه است كسي كه جامه نور و وقار بر تن كرده، پاك و منزه است كسي كه رد پاي مورچه را بر سنگ صاف و زمين گسترده مي‏بيند، پاك و منزه است كسي كه جايگاه پرنده را در فضا مي‏بيند، پاك و منزه است كسي كه اين چنين است و غير از او كسي چنين نيست.»
پس از بيان اين دعا به سجده مي‏رويم و تمام بدن را بر سجاده مي‏گذاريم و حاجت خويش را از خداي خود مي‏خواهيم.
بي‏گمان شناخت و شيدايي آن بانو نسبت به عبادات و ارتباطات معنوي با پروردگار سبحان، تمامي سختي‏ها و تلخي‏هاي زندگي را در ذائقه وجود او شيرين ساخته بود، از اين‏رو چون سخن از خالق يكتا و مهربان به ميان مي‏آمد، مي‏فرمود:
«اِنَّ اللّه‏ هو السّلام و منه السّلام و اليه السّلام؛28
به درستي كه خداوند سلام است، از او سلام است و به سوي اوست سلام.
و در عرصه‏ هاي مختلف رضايت قلبي خويش را با عبارت
«رضيتُ باللّه‏ ربّا» 29 از خداوند ابراز مي‏كرد.
در ماجراي ديگري، فاطمه(ع) مي ‏فرمود: پدرم به خانه ‏ام تشريف آورد و در حالي كه من بستر خود را براي خوابيدن آماده مي‏كردم فرمود: فاطمه ‏جان! هيچ گاه پيش از آنكه چهار عمل انجام داده باشي مخواب!:
«قرآن را ختم كني؛ پيامبران را شفيع خود قرار دهي؛ مؤمنان را از خود خشنود سازي و حج و عمره انجام دهي!!»
پدرم اين مطلب را فرمود و مشغول خواندن نماز شد. من صبر كردم تا آنكه نماز حضرت تمام شد. عرض كردم:
پدرجان! به چهار كار دستور دادي كه در اين حال توان انجام آنها را ندارم!
رسول اكرم(ص) تبسمي كرد و فرمود:
«هر گاه سوره
«قل هو اللّه‏ احد» را سه بار بخواني مانند آن است كه قرآن را ختم كرده ‏اي و هر گاه بر من و پيامبران پيش از من درود فرستي، ما شفيعان تو در روز قيامت خواهيم بود و هر گاه براي مؤمنان استغفار كني، همه از تو خشنود خواهند شد و هر گاه بگويي: «سبحان اللّه‏ و الحمد للّه‏ و لا اله الاّ اللّه‏ و اللّه‏ اكبر» حج و عمره انجام داده‏ اي.» 30
از آن شب زهراي اطهر(س) با علاقه بسياري توصيه ‏هاي رسول خدا(ص) را يكايك انجام مي‏داد و پس از آن به خواب مي‏رفت، مبادا كمترين لحظه ‏اي زرين، از عبادت و بندگي خود را از دست دهد و در فرداي احتياج، تنها افسوس از دست دادن اين عبادات را سهم خود كند!
آري:
عاشق چرا اميد نبندد به عشق پاك شبنم، عزيز باغ شد از چشم پاك خويش 31
ادامه دارد.
احمد لقماني
پي نوشت ------------------------------------------------------------------------
1 ـ ر.ك: تفسير ابن كثير، ج2، ص681 و ج4، ص744؛ تفسير احسن الحديث، ج1، ص101 و ج2، ص273 و 275 و 409؛ ج6، ص114؛ ج7، ص27.
2 ـ ابراهيم، 32 و 33؛ رعد، 2؛ نحل، 12 و 14؛ حج، 65؛ لقمان، 20 و 29؛ فاطر، 13؛ زمر، 5؛ جاثيه، 12 و 13؛ انبياء، 79؛ بقره، 29. ر.ك: تفسير پرتوي از قرآن، ج1، ص118 و ج3، ص144؛ تفسير التبيان، ج5، ص27 و ج7، ص353 و 354؛ تفسير التحرير، ج4، ص138.
3 ـ صائب تبريزي.
4 ـ همان.
5 ـ «ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتّي هي احسن»؛ نحل، 125.
6 ـ نك: انسان كامل، ص41؛ فلسفه تاريخ، ص275؛ نظري به نظام اقتصادي اسلام، ص62 و 63؛ نقدي بر ماركسيسم، ص227.
7 ـ بقره، 124. ر.ك: تفسير احسن الحديث، ج8، ص112 و ج12، ص220؛ تفسير التبيان، ج2، ص28 و ج9، ص307؛ تفسير جامع البيان، ج17، ص57 و ج19، ص155 و ج23، ص126؛ تفسير الجديد، ج2، ص21؛ تفسير الكاشف، ج5، ص457؛ تفسير الكبير فخر، ج4، ص37 و ج25، ص199.
8 ـ ترجمه منظوم قرآن، اميد مجد، ص19.
9 ـ حافظ.
10 ـ انعام، 160. ر.ك: تفسير الكبير فخر، ج5، ص206؛ تفسير الكاشف، ج4، ص785؛ تفسير كشف الاسرار، ج1، ص543؛ تفسير المنار، ج8، ص233؛ تفسير الميزان، ج2، ص173؛ تفسير نمونه، ج9، ص267.
11 ـ تفسير الامام، ص337؛ مجموعه ورام، ج2، ص108؛ بحارالانوار، ج67، ص249 و ج68، ص184. ر.ك: الكافي، ج2، ص123 و 226 و 253؛ الفقيه، ج2، ص61؛ التهذيب، ج4، ص132 و 133 و 147؛ الاستبصار، ج2، ص309.
12 ـ الكافي، ج3، ص217؛ وسايل الشيعه، ج3، ص241؛ بحارالانوار، ج10، ص96 و ج22، ص522 و ج79، ص75؛ المناقب، ج1، ص238.
13 ـ دلايل الامامه، ص1، (شايان ذكر است كه در منابع ديگر اين سخن بدين شكل ثبت شده است: «يا ابه! لهذا احب اليّ من الدنيا و ما فيها.» ر.ك: بحارالانوار، ج91، ص218.)
14 ـ دلايل الامامه، ص5.
15 ـ بحارالانوار، ج97، ص10 و 94.
16 ـ نك: كشف الغمه، ج2، ص94؛ بحارالانوار، ج43، ص82؛ دلايل الامه، ص56؛ روضة‏الواعظين، ص277.
17 ـ بحارالانوار، ج43، ص172.
18 ـ عدة الدّاعي، باب چهارم، ص149؛ بحارالانوار، ج43، ص45.
19 ـ نام اين فرشته در برخي روايات «زوقائيل» و در برخي ديگر «جبرائيل» است. ر.ك: مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص338 ـ 337؛ بحارالانوار، ج43، ص45.
20 ـ رياحين الشريعه، ج1، ص105.
21 ـ بحارالانوار، ج43، ص82 ـ 81.
22 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص338 ـ 337.
23 ـ بحارالانوار، ج43، ص84.
24 ـ ر.ك: ارشاد الساري، ابن‏حجر قسطلاني، ج6، ص117. (ابن‏حجر خير بودن تسبيحات را كنايه از آثار برتر اخروي آن نسبت به بركات دنيوي دانسته و بر اين باور است كساني كه مداومت بر تسبيحات داشته باشند، سختي‏ها و رنج‏ها به آنان نخواهد رسيد و علاّمه مقرّم نيز معتقد است، عظمت تسبيحات حضرت زهرا(ع) به گونه ‏اي است كه خداوند حق دارد عبادتي را كه به طور كامل و با تمام شرايط و اجزاء انجام شده است ولي تسبيحات فاطمه(ع) گفته نشده است، به صاحبش برگرداند و از او نپذيرد، همان گونه كه ائمه عليهم السلام فرموده‏ اند زيرا عبادت همراه تسبيحات مانند جامه ‏اي است آراسته كه جامه بدون آرايش و نقش و نگار با آن همانندي نمي‏كند). ر.ك: شادماني دل پيامبر(ص)، ص297 و 296.
25 ـ مرآة العقول، ج15، ص176.
26 ـ حافظ.
27 ـ مصباحُ المتهجّد، ص266 ـ 265.
28 ـ دلائل الامامه، ص28؛ كتاب عوالم، ج11، ص190. (در برخي منابع اين عبارت به چشم مي‏خورد: للّه‏ السّلام و منه السّلام و اليه السّلام و عليكم يا رسلَ اللّه‏ السّلام).
29 ـ (عبارات ديگري چون: «رضيتُ و توكلتُ علي اللّه‏» و «رضيتُ عن اللّه‏ عز و جل» نيز بيان شده است). ر.ك: تفسير فرات كوفي، ص55؛ تظلم الزهرا(س)، ص95؛ علل الشرايع، ص79؛ كمال الدين، ج2، ص87.
30 ـ نك: خلاصة الاذكار، ص70. نقل از شادماني دل پيامبر(ص)، ص434 و 433.
31 ـ صائب تبريزي.