می دانم که دلت جای آدم ها نیست
آن حجم وسیع جای ما کم ها نیست
باور دارم که اوج پروانه خداست
در غربت فلسفیش این غم ها نیست
دریاب نهنگ خویش را در خشکی
آن لحظه ی قهر با من این دم ها نیست
در موج و تلاطمی که چشمت دارد
جا برای مثنوی و معجم ها نیست
کم مانده که از دوری تو پاره شود
این بند دلی که بند همدم ها نیست
بی بودن تو ندارم امید با هیچ
با بودن تو غم از ندارم ها نیست
گفتم همه عشق باز هم می دانم
آن حجم وسیع جای ما کم ها نیست