آثار احسان به ديگران
نويسنده:كريم باقرزاده
منبع:روزنامه کیهان
در مقاله حاضر نويسنده با تشريح مفهوم احسان به ذكر مصاديقي از احسان خداوند به بندگان پرداخته است. وي همچنين از بزرگترين مصاديق احسان به ديگران يعني احسان به پدر و مادر سخن گفته و اهميت و نقش آن رامورد بررسي قرار داده است با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
معنا و مفهوم احسان
احسان ونيكوكاري از اموري است كه در حوزه عمل اجتماعي و هنجارهاي پسنديده قرار مي گيرد و يكي از فضيلت هاي اخلاقي نيز به شمار مي رود و هر كسي كه از فطرت سالم برخوردار باشد زبان به ستايش و تحسين اهل احسان و نيكوكاران مي گشايد.
در آموزه هاي قرآني براي احسان معاني سه گانه اي بيان شده است كه يكي از معاني آن ارتباط تنگاتنگي با مساله ايمان و ارتباط انسان با خدا دارد و در حقيقت در حوزه هاي شناختي و بينشي و نگرشي معنا و مفهوم مي يابد. اين معنا از احسان به نوعي در حوزه عرفان اسلامي نيز قرار مي گيرد. از اين رو عارفان برجسته اسلامي، فصلي مهم را به آن اختصاص داده اند و حتي فناري در كتاب مصباح الانس، بخش مهم و نخستين آن را به بيان مقام احسان و ارزش و مكانت آن اختصاص داده و بدان پرداخته است. اين معنا را مي توان در حوزه خاص قرار داد و از آن به عنوان مقامات عرفاني ياد كرد.
به نظر مي رسد تفكيك وجدايي ميان مفاهيم احسان به سختي امكان پذير است و نمي توان مرزهاي روشني براي هر يك از معاني آن ترسيم كرد؛ زيرا ميان هر يك از آنها چنان پيوستگي وجود دارد كه تفكيك و جدايي تنها به شكل مفهومي و تجريدي انجام مي شود و در عمل به دور از حقيقت و واقعيت است. به اين معنا كه ميان بينش و نگرش وگرايش انساني پيوندي استوار وجود دارد؛ چنان كه ميان احسان به معناي انجام كارهاي نيك و يا به معناي نيكي به ديگران و يا به معناي انجام كامل و شايسته كاري، ارتباط تنگاتنگي وجود دارد.
بنابراين اگر گفته شود كه شخصي كارهاي نيك و پسنديده اي انجام مي دهد و آن را تنها مرتبط به امور عرفاني بدانيم در حقيقت نيكي به ديگران را ناديده گرفته ايم چنان كه انجام كامل و شايسته كاري را نيز به دست فراموشي سپرده ايم. به سخن ديگر شخصي كه كاري نيك انجام مي دهد در همان حال مي تواند اين نيكي و احسان را در حق ديگري به شكل شايسته و كامل انجام دهد. به عنوان نمونه اگر شخصي نسبت به ديگري خدمتي شايسته انجام دهد و در آن تنها رضا و خشنودي خدا را بجويد، او به هر سه معناي احسان عمل كرده است. بلكه مي توان گفت كسي كه نيكي كند و مصداق احسان باشد نمي تواند انساني غير مومن باشد و اين عمل وي نمي شود به دور از تاثيرگذاري در زندگي ديگران و به طور ناقص انجام پذيرد؛ زيرا احسان به معناي نيكوكاري و انجام عمل نيك به طور شايسته و پسنديده و بي هيچ گونه منت و تقاضا و خواهشي است. از اين رو همه حوزه بينشي و نگرشي و گرايشي انسان را دربر مي گيرد.
قرآن محسنان را كساني دانسته است كه ايمان به خدا، رسول، قرآن و آخرت دارند و در كنار رسول در اين راه تلاش مي كنند و به ديگران نيكي مي كنند و اين نيكي آنان به گونه اي شايسته و كامل انجام مي گيرد. از اين رو گفته مي شود احسان در مفهوم قرآني آن با آن كه به نظر مي رسد داراي معاني ومصاديق سه گانه اي است ولي همه اين معاني و مصاديق در حقيقت بازتاب معناي واحدي است.
برخي بر اين باورند كه احسان به معناي نيكي به ديگران با احسان به معناي انجام دادن كارهاي نيك متمايز است و در آيات قرآني نيز كاربردي متمايز از هم دارد؛ زيرا از آن جا كه در پاره اي از مصاديق آن، فوايد احسان، بيش از فرد نيكوكار متوجه افرادي است كه نيكي به آن ها به سبب وضع خاصي كه دارند، سفارش شده است و در مواردي نيز هيچ منفعتي براي نيكي كننده و نيكوكار نداشته و نيازي از وي را برطرف نمي كند، چنان كه اين معنا در ارتباط خدا با انسان و انسان با ديگران به چشم مي خورد.
هرچند نيكي در ارتباط خدا با انسان و يا ديگر موجودات هستي، منفعتي را متوجه خدا نمي سازد ولي اين بدان معنا نيست كه تفاوت معنايي وجود دارد؛ زيرا احسان در اصل به معناي نيكي بدون چشم داشت منفعت و سود است. به اين معنا كه احسان به معناي انجام دادن كارهاي نيك و پسنديده به طور كامل و شايسته و بي هيچ چشم داشتي از سوي شخص است. بنابراين اگر كاري پسنديده و شايسته همراه با نقص و يا منت و منفعت جويي انجام پذيرد به عنوان مصداق احسان قرار نمي گيرد. احسان زماني تحقق مي يابد كه شخص بي هيچ چشم داشتي كاري نيك را به طور كامل و شايسته انجام دهد. بنابراين كارهايي كه خداوند نسبت به انسان و يا هر موجود ديگري انجام مي دهد به عنوان مصداق احسان بشمار مي رود.
مصاديق احسان خداوند
در آيات قرآن، نيكي خداوند به بندگان چه در دنيا و آخرت و چه در زمينه نيازهاي روحي و رواني يا در حوزه امور مادي به عنوان مصداق احسان شمرده شده است. از اين رو قرآن از زبان حضرت يوسف تبيين مي كند كه رهايي وي از زندان و بازگشت خانواده به سوي او از مصاديق احسان خداوند به آن حضرت بوده است. آن حضرت(ع) مي فرمايد: قد اخرجني من السجن و جاءبكم من البدو من بعد ان نزع الشيطان بيني و بين اخوتي (يوسف آيه 100) در اين آيه آمدن خاندان يعقوب(ع) به سبب جاي گزيني زندگي به مصر به جاي باديه نشيني، رهايي آنان از خشك سالي و نيز قحطي به دنبال مرگ احشام، هم چنين پايان دادن به جدايي يوسف(ع) و خانواده اش نيكي خدا به وي خوانده شده است. (مجمع البيان ج5 ص406 و الميزان ج11 ص 247)
قرآن ثروت و دارايي را نيز مصداقي از نيكي خدا برمي شمارد (قصص آيه 76) و گنج قارون را از زبان بني اسرائيل احسان خدا به وي مي داند. (قصص آيه 76)
بنابراين هرگونه نعمتي كه خداوند به انسان مي بخشد به جهت آن كه كار نيك كامل و شايسته و بي هيچ چشم داشت و منتي است، به عنوان مصداق احسان مي باشد. اين گونه است كه مي توان گفت احسان معنايي واحد دارد و تفاوت هاي بيان شده از سوي برخي نمي تواند چندان مهم و تأثيرگذار ارزيابي شود و تفاوت هاي مفهومي آن به گونه اي نيست كه بتوان روي آن تأكيد كرد به ويژه آن كه از جهت مصاديق داراي گستره يك سان مي باشد.
ناگفته نماند كه مصاديق احسان گاه با مفاهيم پردامنه ديگري چون تقوا و ايمان و عمل صالح يگانه مي شود و در كاربردهاي قرآني تفاوتي ميان احسان و آن ها گذاشته نمي شود. (آل عمران آيات 133 و 134 و نيز كهف آيه 30 و يوسف آيه 90 و نيز زمر آيه 33 و 34)
احسان به پدر و مادر سرآمد همأ نيكي ها
انسان مي بايست به عنوان جانشين خداوند رفتاري مبتني بر احساس را در پيش گيرد تا خلافت الهي خويش را بنماياند.
احسان و نيكوكاري حوزه اي خاص را دربرنمي گيرد بلكه همه حوزه هاي زندگي از عواطف، گفتار و رفتار را شامل مي شود. قرآن نيكي را نسبت به برخي از افراد جامعه كه توجه بيش تري را مي طلبند مورد تأكيد قرار داده است. از جمله كساني كه احسان در حق آنان مورد تأكيد و ترغيب قرار گرفته، احسان و نيكي به والدين است. در قرآن بيش از ده بار و به طور معمول پس از توحيد و اعتقاد به وحدانيت خداوند از مردم خواسته شده كه در حق پدر و مادر احسان كنند.
در بينش و نگرش قرآني نقش پدر و مادر در زندگي هر كسي در حد ايمان به وحدانيت خداوند است. كسي كه به خدا ايمان دارد مي بايست به احسان به پدر و مادر بينديشد و در اين راه كوتاهي نكند. قراردادن احسان به والدين در كنار توحيد به معناي آن است كه در بينش قرآني نمي توان از ايمان و توحيد به خدا سخن گفت درحالي كه در حق پدر و مادر نيكي نكرد.
ملازمه يكتاپرستي و احسان به پدر و مادر
پدر و مادر در طول توحيد قرار دارند و پس از خداوند تنها كساني كه مي بايست مورد توجه و اهتمام قرار گيرند ايشان هستند. كسي كه به گمان خويش به خداوند و توحيد باور دارد ولي از احسان به پدر و مادر خودداري مي ورزد نمي تواند مدعي توحيد واقعي باشد؛ زيرا هر بينش و نگرشي مي بايست در رفتار و برخوردهاي انساني بروز كند. كسي كه در حق پدر و مادر نيكي نمي كند بايد در ايمان و توحيد خود ترديد كند؛ زيرا قرآن ميان توحيد شخص و احسان به پدر و مادر نوعي ملازمه قرار داده است.
بنابراين باورمندان به توحيد در حوزه هاي عاطفي و گفتاري و رفتاري بايد در حق پدر و مادر احسان كنند و نيكوكاري در حق ايشان را اصل نخست و بديهي برشمارند. (بقره آيه 38 و نيز نساء آيه 63 و نيز انعام آيه 115 و آيات ديگري كه توحيد و احسان به والدين را در كنار يك ديگر مطرح مي سازد.)
خداوند با تأكيد بر احسان به پدر و مادر مي كوشد تا جايگاه ويژه اي براي آنان پديد آورد و حق ايشان را به درستي بشناساند. گفتار نرم و نيكو و سنجيده و در نهايت فروتني و از سر مهر و محبت و شفقت از نمونه هاي مصداقي احسان است كه خداوند به آن اشاره مي كند. كمك مالي و تأمين نفقه و هزينه هاي ايشان نيز بخشي ديگر از مصاديق احسان شمرده شده است.
بايد دانست كه خودداري از برخوردهاي اهانت آميز و يا دستور به بازداري مردم از اين گونه رفتارها در حكم احكام عادي شمرده مي شود؛ زيرا هر كسي از اين حق برخوردار است كه مورد اهانت و تعرض و تعريض قرار نگيرد و تفاوتي ميان پدر و مادر و ديگران در اين بخش نيست. پس اگر خداوند به مردم فرمان مي دهد كه نسبت به پدر و مادر اهانت نورزيد و يا اف به كار نبريد به معناي اين است كه اين، حكم عادي و پيش پاافتاده اي است كه مي بايست در حق همگان انجام شود.
افرادي كه در يك محيط با هم ديگر به سر مي برند پس از مدتي با يك ديگر الفت گرفته و رفتارهاي ايشان از حالت ادب اجتماعي بيرون مي رود و به جهت اختلاف در برخي از سليقه ها و مسائل ممكن است متعرض هم شوند. اين گونه است كه از كساني كه با هم زندگي مي كنند خواسته شده است همواره ادب را رعايت كنند.
درباره پدر و مادر انسان بايد فراتر از ادب اجتماعي عمل كند و در حق ايشان احسان روا دارد. به ويژه زماني كه با آنان در يك جا به سرمي برد و يا آنان در سن پيري قرار مي گيرند.
اين زمان پدر و مادر به جهت كاهش توان رفتار اعتدالي و عدم كنترل رفتار و حركات ممكن است عصباني شوند از اين رو مي بايست شخص با توجه به اين وضعيت پيش آمده در حق پدر و مادر احسان بيش تري به عمل آورد.
قرآن با آوردن واژه رحم و رحمت مي كوشد تا عواطف مردمان را نسبت به پدر و مادر تقويت كند. آنان كه در سن پيري و كهولت از ناتواني جسمي و حتي بياني و انديشه اي رنج مي برند نياز به چيزي دارند كه در اصطلاح رحمت ناميده مي شود. شخص مي بايست نسبت به پدر و مادر رحم بورزد و عواطف خويش را نسبت به آنان بروز دهد و با رحمت با آنان برخورد كند. (نگاه كنيد: اسراء آيه 32 و 42 و نيز نساء آيه 63)
قرآن با يادآوري رنجي كه مادر در هنگام بارداري و شيرخوارگي و كودكي فرزند مي برد از او مي خواهد كه در حق ايشان احسان و رحمت را مراعات كند. آيه 51 سوره احقاف در حقيقت با بيان اين رنج ها و سختي ها سفارش بيش تري را نسبت به مادر به عمل مي آورد. در حقيقت با بيان اين مسايل مي كوشد تا انسان را تشويق كند كه در حق مادر محبت و احسان بيش تري بنمايد؛ به ويژه كه مادر از نظر عاطفي از حساسيت بيش تري برخوردار است و واكنش هاي وي بر اساس آن شكل مي گيرد.
فرزند نمي بايست در برابر احسان خويش به پدر و مادر منتظر پاداشي باشد و اگر آنان حتي با وي خشونت و تندي نمودند از آنان برنجد.
كمك به خويشاوندان
از ديگر كساني كه قرآن احسان نسبت به آنان را مورد تشويق قرار داده، كمك مالي به خويشان و بستگان است. يتيمان و بيچارگان و همسايگان دور و نزديك و نيز دوستان بسيار نزديك و هم نشين و در راه ماندگان نيز از جمله كساني هستند كه مي بايست بي هيچ چشم داشتي به آنان احسان كرد. (نساء آيه 63 و 73)
قرآن بيان مي كند كه احسان به ديگران در حقيقت احسان به خويشتن است چنانكه مي فرمايد: ان احسنتم احسنتم لانفسكم (اسراء آيه7)؛ زيرا شخص با احسان و نيكوكاري، شخصيت خود را كامل مي گرداند و در تحقق تكامل وجودي خويش مي كوشد. اگر انجام اعمال پسنديده و نيك، انسان را از خسران رهايي مي بخشد و مصداق انسان پيروز و فائز مي شود به اين معناست كه انسان در يك فرآيندي خود را از نقص به كمال مي رساند. به اين معنا كه انسان در اصل به جهت از دست دادن سرمايه وجودي خويش در زيان و خسران به سرمي برد و هيچ كسي از اين قانون مستثني نيست مگر آناني كه خود را شناخته و پس از شناخت خويش و حق در راستاي رهايي از نقص و خسران با كارهاي نيك تلاش مي كنند. از اين روست كه مي توان گفت احسان به ديگران به معناي احسان به خويشتن خويش است و كسي كه به ديگري احسان مي كند پيش از آن كه اين احسان و فوايد آن به ديگري برسد به خود وي رسيده است؛ زيرا با اين بينش و نگرش احساني خويش، توانسته است از زيان و خسران رهايي يابد و از بركت احسان، خود را به تكامل برساند و شخصيت و شاكله وجودي خويش را كامل گرداند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)