آزادى در تفكر غربى با تكليف منافات دارد
49932299639013682790
تفاوت ديگر اين است كه آزادى در تفكر ليبراليسم غربى ، با تكليف منافات دارد. آزادى ، يعنى آزادى از تكليف . در اسلام ، آزادى آن روى سكه ى تكليف است اصلا انسانها آزادند، چون مكلفند. اگر مكلف نبودند، آزادى لزومى نداشت ؛ مثل فرشتگان بودند. به قول مولوى :
در حديث آمد كه خلاق مجيد خلق عالم را سه گونه آفريد
يك گروه را جمله عقل و علم و جود آن فرشته است و نداند جز سجود
بشر خصوصيتش اين است كه مجموعه ى انگيزه ها و غرايز متضادى است و مكلف است كه در خلال اين انگيزه هاى گوناگون ، راه كمال را بپيمايد. به او آزادى داده شده ، به خاطر پيمودن راه كمال همين آزادى با اين ارزش ، براى تكامل است ؛ كما اين كه خود حيات انسان براى تكامل است ؛ و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون
(48) خدواوند جن و انسان را آفريده ، براى رسيدن به مرتبه عبوديت او، كه مرتبه ى بسيار والايى است . آزادى هم مثل حق حيات است ؛ مقدمه اى براى عبوديت .
در غرب ، در نفى تكليف تا جايى پيش رفته اند كه نه تنها تفكرات دينى را، حتى تفكرات غير دينى و كل ايدئولوژى ها را كه در آنها تكليف هست ، واجب و حرام است ، بايد و نبايد هست ، نفى مى كنند الان در آثار اخير همين ليبرال نويسهاى آمريكايى و شبه آمريكايى و كسانى كه پيامبرشان آنها هستند - امتهاى آنها در كشورهاى ديگر، از جمله متاسفانه بعضيها در كشور خود ما دنبال همين هستند - ديده مى شود كه مى گويند تفكر آزاد غربى ، باصل بايد و نبايد و با اصل ايدوئولوژى مخالف است
(49) اسلام بكلى نقطه مخالف اين است . اسلام آزادى را همراه با تكليف براى انسان دانسته ، كه انسان بتواند با اين آزادى ، تكاليف را صحيح انجام بدهد، كارهاى بزرگ را انجام بدهد، انتخابهاى بزرگ را بكند و بتواند به تكامل برسد.