وقـتی به ویلا رسیدند,همـه در سالن جمع شده بـودند و بحث میکـردند.اروینوکارل رسماً دیوانه شده بودند:(می دونستم اینطوری می شه!نبایداجازه میدادم این مسابقه ی مسخره اجرا بشه!)
نیکلاس غرید:(اونهاگم شدند به ما چه؟)
کارل به سوی او حمله ور شد:(همش تقصیر توست لعنتی!اگه آتیش رو خاموش نمی کردی...)
ماروین او راگرفت:(آروم باش کارل!این مساله به اون بازی مربوط نیست...یادترفـته بعد از اون,همـه به کلیسا جمع شدیم و اونها بودند...)
کارل کم مانده بود بگرید:(پس بیایید بریم دنبالشون!)
(ازکجا معلوم ما رو دست نینداختند؟)
(یک ساعت شده و اونها هنوز توی جنگل قایم شدند تا ما رو بترسونند؟)
(آخه کجا ممکنه رفته باشند؟)
(کلیسا رو خوب گشتید؟)
کسیجواب نداد.نگاه اروین چرخید:(خیلی خوب...تقسیم بشیم,دخترها تـویخونهبـمونند و ما هـم بریم دنبالشون تو و ماروین و مارک بریدکلیسا,براینونیکلاس برید دریا و من پرنس و دیرمی می ریم جنگل)
ویرجـینیا با اشارهی اروین تـازه متوجه پرنس شدکه پـای پله ها نشسته بودو انگارکهاصلاًویرجینیا وجود ندارد وقتی نگاهش را می چرخاند او را نمیدید!ویرجینیابا اینکه بعـد از شنیدن حرفهای دیرمی در عـشق خـود نامطمعـنشده بود امابـاز از بی توجـهی او بسیار ناراحت و دلگیـر و نگران شد.اگـراین حسادت ازعشق نبود پس از چه بود؟
هنوز یک ساعت از رفتن پسرها نمی گذشت که نیکلاسنفس زنان برگشت.براین راگمکرده بود.نگرانی دخترها چند برابر شد.تاآنها اورا مورد بـازرسی و بازپرسیقـرار می دادند,ویرجینیـا بالابه اتاق خـود رفتاعصاب و فکـر و تنش خستهتـر ازآن بودکه دیگر بـتواند عکس العملی نـشانبدهد.آنروز وآن شب بقدرکافی بـرایش وحشتناک گـذشته بودکه دیگر قـدرت تحملنـداشته بـاشد.به جهنمسـر بقـیه چه می آمد! بزرگترین بلاسر اوآمدهبود.قـلبش شکسته بود.بر تخـتشدرازکشـیده بود و باز فکر می کرد.چه اشتباهـیکرده بودکه مستحق چنین جزایسنگینی شده بود؟نباید عاشق می شد؟نباید اعتمادمی کرد؟نباید میماند؟ نبایدمی آمد؟حالاچکار باید می کرد؟چکار می توانستبکند؟به چه کسی اعتماد میکرد؟صدای جرجر در او را متوجه ورود نیکلاس کرد.برروی ساق دستش بلـند شد وچراغ خـوابش را روشن کـرد.نیکلاس
باوحشت سر جا ماند:(تو...بیداری؟!)
ویرجینیا متعجب نشست:(آره...چطور؟)
نیکلاس در را بست:(ببخش که بی اجازه اومدم!)
و به سوی تخت راه افتاد.ویرجینیاگیج شده بود:(برای چی اومدی؟چیزی شده؟)
(بخاطر تو اومدم!)
ویرجینیا نگران شد:(چرا؟)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)