ای زندگی من خسته ام تا کی سکوت تا کی اسیر
ای مرگ تلخ این دست من دستم بگیر دستم بگیر
در سینه ام محض خدا دیگر بمیر
ای لحظه ها من از شما سرخورده ام ترکم کنید
ای روز و شب من آدمی دل مرده ام ترکم کنید
من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنید
از وحشت فردای خود آزرده ام ترکم کمید
ای اشک دگر آروم بریز بر گونه ی بیمار من
لذت ببر ای غم تو هم از این همه آزار من
در لحظه ی بیداد غم کی می شود غمخوار من
ای لحظه ی پایان من این امشب و فردا نکن
درد بزرگِ بودنم را ای زمان حاشا نکن
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)