الم . ذلك الحسين

خدايا،دوستت دارم

مهربانم،تك تك حروفي را كه مي‌نويسم، التماسي است از تمام وجودم به حضرت شما تا اجازه دهي حرف بعدي را آن گونه كه خود مي‌پسندي بنگارم.

1

سگ‌ها پيكرش را با سخت‌دلي به دهان مي‌گزند...سگاني گزنده كه پيش‌تر آن‌ها را نديده بود...وحشي‌سرشت و آلوده به تمام پلشتي‌ها ...از نيشترشان خونابه فرو مي ‌چكد.. .

تلاش مي‌كند آن‌ها را دور نمايد، ولي بي‌ثمر است..سگان تندخو هر لحظه بر درنده‌ خويي و ستم و بي‌رحمي‌خويش مي‌افزايند.

از همه بي‌رحم‌تر همان سگ رنگارنگ است..همو كه گردنش را مي‌خواهد ..مي‌رود تا با وحشي‌گري بر گردن سفيدناك او به يك‌باره پنجه افكند..گردني سيم‌گون به سپيدي ظرفي نقره‌فام.

آه..آه..آه..آب..آب..جگرم از عطش شرحه شرحه شد.

از خواب برخاست..بلورواره‌هاي عرقي را كه در نور ماه مي‌درخشيد، از پيشاني سترد.

دو سيماي نوراني نگاه در روي هم شستند..مهتاب و سيماي او.

حسين به كران‌هاي دور به ستارگان مي‌نگريست..و مي‌انديشيد.

برقي كه از آن دورها مي‌آيد، هر لحظه درخشش افزون مي‌گردد..نور مي‌افشاند..
و در تكاپو است تا رازهاي نهان را بر ملا سازد..

فرزندزاده از بستر خود بر مي‌خيزد..وضويش را به اتمام مي‌رساند..

خنكاي آب دجله در روحش مي‌تراود..يك سوم شب گذشته است..

به جز زوزه سگ‌ها در دورادور چيز ديگري نيست تا سكوت شب را بشكند.

كشكول‌هاي لبريز از غذا، و كيسه‌هاي آكنده از هميان‌هاي زر و سيم را برداشت و شروع كرد كوچه‌هاي مدينه را بكاود. از پيچاپيچ چند كوچه گذشت..بر آستان خانه‌اي كه در آستانه فرو ريختن است، ايستاد..نقاب خود به چهره فروكشيد.

اكنون چون شبحي از اشباح شب يا يكي از اسرار تاريكي به نظر مي‌آمد..مقداري روغن و‌اندكي آرد گذارد و..از دهليز كوچك همياني پر از پول درون خانه افكند.. .

سپس در زد و خود پيش از آن كه در گشوده شود،‌ به سرعت گام‌هايش افزود و كوچه‌هاي تيره او را در آغوش خود پنهان كردند.

از دريچه خانه‌اي بزرگ، روشنايي به بيرون مي‌تراويد..و خنده‌اي مستانه و..به دنبالش خنده‌هاي ديگر..خدايا به تو پناه مي‌برم، و به سمت راست خراميد. نزديك قصر ستم‌ران مدينه، وليد بن عتبه بن ابي‌سفيان.

چشم‌انداز آن كاخِ شاهي بسيار بلند مي‌نمود و..خانه‌هاي گلي كه آن را از هر طرف در برداشت، از ظلمي‌سنگين و كمرشكن در توزيع ناعادلانه ثروت‌ها حكايت مي‌ كرد..فقر در آغوش ثروت..نيازمندي و رنج در كنار فراخ‌دستي و شادخواري.