مى گويم :
بر حسب طريقه ما (تشيع ) در ترتيب چيدن ناخنهاى دست همين توجيه نسبت به روايت دوم كه غزالى آن را نقل كرده درست است ، چه طريقه ما به مطالبى كه غزالى پيرامون اين حديث نقل كرده است نظر نمى كند، و به آنچه پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نظر داشته بسنده كرده ، و دستها را به حال خود وا گذاشته است . اما راز ترتيبى كه در روايت نخست است شايد اين باشد، كه در يكايك انگشتها پس از نخستين آنها ضمن حفظ ترتيب و به حال خود گذاشتن دستها تيامن يعنى شروع از راست رعايت شود.
غزالى مى گويد :
اين دقايق و اسرار ترتيب ، در پرتو انوار نبوت در يك لحظه منكشف مى شود، و تنها رنج و تعب ماست كه به درازا مى كشد، سپس اگر آن را بى مقدمه از ما بپرسند بسا به ذهن ما خطور نكند، و چنانچه عمل پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ترتيبى را كه در آن رعايت مى كرده است براى ما ذكر كنند ممكن است در سايه كمك آن حضرت به شهادت حكم و آگاهى بر معناى آن ، مقصود استنباط شود، و نبايد گمان كرد كه افعال او در همه حركات از وزن و قانون و ترتيب بيرون بوده است ، چه در همه افعال اختيارى كه فاعل در ميان دو قسم يا چند قسم مخير است به حكم اتفاق بر يكى از آنها اقدام نمى كند، بلكه به آنچه مقتضى اقدام و تقدم است دست مى زند، زيرا كارى را ناانديشيده و بر حسب عادت انجام دادن - چنان كه اتفاق مى افتد - خوى چهار پايان است ، و ضبط و رعايت حركات ضمن سنجش معانى آنها خوى اولياى خداوند است ، و هر قدر اعمال و حركات انسان و خطورات قلبى او به ضبط و قاعده نزديكتر، و از اهمال و ناموزونى و بيهودگى دورتر باشد، قرب او به مرتبه پيامبران و اولياى خداوند بيشتر، و تقرب او به درگاه بارى تعالى آشكارتر است ، زيرا آن كه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزديك است به توجه به قرب آن حضرت نزد پروردگار لامحاله چنين شخصى به خدا نزديك است ، چه قريب قريب در مقايسه با غير، قريب است . ما به خداوند پناه مى بريم از اين كه زمام حركات و سكنات ما به سبب هواى نفس به دست شيطان باشد. اينك از نظم حركات آن حضرت در سرمه به چشم كشيدن او عبرت گير، زيرا چشم راست را سه بار و چشم چپ را دو بار سرمه مى كشيد (1094)، و از چشم راست شروع مى كرد، و اين به سبب شرافت آن بود، و تفاوتى كه ميان دو چشم قائل مى شد براى اين بود كه مجموع سرمه كشيدنها به عدد فرد ختم شود، و عدد فرد بر زوج برترى دارد، زيرا خداوند فرد و يگانه است و عدد فرد را دوست مى دارد، و نبايد فعل عبد از مناسبت با صفتى از اوصاف پروردگار خالى باشد، از اين رو در استنجاى با سنگ نيز عدد فرد مستحب است . و اين كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مجموع به عدد سه با آن كه فرد است اكتفا نفرموده براى اين است كه در اين صورت لازم بود چشم چپ يك بار سرمه كشيد شود، در حالى كه غالبا سرمه با يك بار كشيدن بيخ پلكها را فرا نمى گيرد، و اين كه چشم راست را بر چپ زيادتى مى داده از اين نظر بوده كه جمع آنها در عدد فرد مستلزم زيادتى است و چشم راست افضل و به اين زيادتى سزاوارتر است . (1095)
اگر گفته شود چرا در چشم چپ به عدد زوج اكتفا فرموده پاسخ اين است كه ضرورت ايجاب مى كند، زيرا چنانچه هر كدام را به عدد فرد سرمه مى كشيد مجموع آن دو زوج مى بود، و آشكار است كه فرد به اضافه فرد زوج است ، و رعايت فرد بودن عدد در مجموع فعل كه به منزله عمل واحدى است پسنديده تر از رعايت آن در هر يك از دو جزو فعل مى باشد، با اين حال مى توان هر يك از چشمها را سه بار سرمه كشيد.
اگر ما بخواهيم نكته هايى را كه آن حضرت در حركات و اعمال خود رعايت مى فرمود پيگيرى و بررسى كنيم سخن به درازا مى كشد، از اين رو بايد ناشنيده را با شنيده قياس كرد. و بايد دانست كه عالم نمى تواند وارث پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد مگر آن كه بر همه معانى و مقاصد شريعت آگاهى داشته باشد، تا آن حد كه ميان او و پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جز يك درجه كه آن مرتبه نبوت است فاصله نباشد، و اين همان درجه اى است كه ميان ارث برنده و ارث گذارنده وجود دارد، زيرا ارث گذارنده كسى است كه مال را به دست آورده و در تحصيل آن مستقل و بر تصرف در آن مقتدر بوده است ، و ارث برنده كسى است كه مال را كسب نكرده و بر آن قدرت نداشته ليكن به او منتقل شده و پس از حصول بر آن تسلط يافته است . بارى اين معانى با آن كه ساده به نظر مى آيند ليكن چون با اسرار و اعمال آنها در نظر گرفته شوند در ابتدا جز پيامبران خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس از آنها عالمانى كه وارث پيامبران و خوشه چين خرمن دانش آنهايند كسى قادر به درك آنها نيست .

در الفقيه آمده است كه غياث بن ابراهيم از جعفر بن محمد(ع ) از پدرش از على (ع ) روايت كرده كه فرموده است : ((اشكالى ندارد كه زن ختنه شود اما مرد ناگزير از آن است .)) (1097)
در روايت صحيح آمده كه امام صادق (ع ) فرموده است : ((ختنه پسران از سنت است و ختنه دختران از سنت نيست .)) (1098)
در روايت ديگرى است : ((ختنه زنان بزرگوارى است ، و از سنت نبوده و چيز واجبى نيست و چه چيزى بالاتر از بزرگوارى است .)) (1099)
8 - پوست حشفه - پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : ((ختنه در مردان سنت و در زنان بزرگوارى است .)) و اين را عامه و خاصه (1096) روايت و از امام صادق (ع ) نيز نقل كرده اند.