آیا می دانستید که واژه ی لولو که پدران و مادران ایرانی فرزندانشان را با آن می ترسانند یادگار و سوغات فرنگ رفته های ایرانی است و از کشور فرانسه آمده است ؟

پدران و مادران ایرانی به هنگام شیطنت و بازیگوشی کودکان خود آنان را با آمدن لولو که فکر می کنند لابد موجودی ترسناک و خیالی مانند غول و جن است تهدید می کنند تا کودکانشان آرام گرفته و دست از گریه یا بازیگوشی خود بردارند. در حقیقت اما واژه ی لولو واژه ای فرانسوی به معنی گرگ است که در زبان فرانسوی آن را Le Loup می نویسند و لُلو می خوانند.
در اروپا و به ویژه در فرانسه رسم بر این است که مردم کودکان خود را به هنگام شیطنت و بازیگوشی از گرگ بترسانند و ایرانیانی که در دوره ی قاجار به اروپا رفتند و بیش ترشان نیز در فرانسه بودند، پس از بازگشت به ایران کودکان خود را به همان روش و سنت اروپایی از لُلو یعنی گرگ می ترسانیدند و این واژه رفته رفته به لولو تبدیل شد.
ناگفته نگذارم که برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که اصل این واژه لؤ لؤ بوده است که همان ابو لؤلؤ ( یا فیروز ) جوان صنعتگر ایرانی است که به شکل غلامی در دستگاه والی کوفه خدمت می کرد و در آرزوی رهایی از قید بندگی بود. به نوشته ی "تاریخ بلعمی" نوشته ی محمد ابن جریر طبری و نیز "مروج الذهب" نوشته ی مسعودی روزی که ابو لؤلؤ تنها در حضور خلیفه ی دوم، عمرخطاب بود از او خواهش فراوان کرد که از والی کوفه بخواهد تا او را در مقابل کارمزدش از بندگی رها سازد . اما عمر پس از آن که درخواستش برای ساختن آسیابی بادی در مکه و مدینه، به دلایل فنی توسط فیروز رد شد، خواهش او را برای آزادی از بندگی اش نپذیرفت و ابو لؤلؤ که دیگر از آن زندگی ننگین و از جان خود سیر شده بود به نوشته ی "اسلام شناسی از دیدگاه فلسفه و عرفان" نوشته ی بابک دوستدار با خشم به خلیفه گفت: « اگر سلامت بمانم آسیابی برایت خواهم ساخت که در شرق و غرب از آن تعریف ها کنند».
عمر که نمی توانست قصاص قبل از جنایت کند او را مجازات نکرد و چند روز بعد که برای خواندن نماز به مسجد رفته بود در رکعت دوم ابو لؤلؤ از پشت به او حمله کرد و با شش ضربه ی خنجر از پای در آورد و به نوشته ی "حبیب السیر " نوشنه ی خواند میر، ابو لؤلؤ همان کارد را در دم بر حلق خویش مالید و قبل از دستگیر شدن خود را کشت.
بی باکی و تهور ابو لؤلؤ که توانسته بود خلیفه ی مقتدر و سختگیری چون عمر را هلاک کند به اندازه ای ترس و وحشت در دل های مردم انداخته بود که دیگر هرگاه ایرانیان مقیم عربستان می خواستند کودکان خود را از بازیگوشی و شیطنت باز دارند به آنان می گفتند که لؤ لؤ آمد که این واژه رفته رفته در تمام مناطق فارسی زبان رایج گردید و به لولو تبدیل شد.
با این حال می توان گفت که چون استفاده از واژه ی لولو دز میان ایرانیان عمر چندانی ندارد، اصل واژه ی لولو نه در ماجرای ابو لؤلؤ ، بلکه در همان واژه ی فرانسوی لُلو به معنی گرگ قرار دارد.
- آیا می دانستید که فارسی زبانان هنگامی که کسی در مورد کاری یا چیزی کوتاه بیاید و به آن تسلیم شود به نادرستی اصطلاح لنگ انداختن را درباره ی او به کار می برند و می گویند : « طرف بالاخره لنگ انداخت» یعنی از عهده ی کار بر نیامد و شکست خورد ؟

معنی درست ِ اصطلاح لنگ انداختن اما نه شکست خوردن و تسلیم شدن، بلکه کاملن چیز دیگری و به معنی میانجی گری کردن و وساطت میان دو حریف و آشتی دادن آنان است و هر کس این اصطلاح را به منظور اظهار تسلیم و شکست بفهمد و بفهماند کاملن اشتباه کرده است.
ورزش باستانی ایرانیان از دوران بسیار کهن در ایران به یادگار مانده است و با وجود پدید آمدن انواع و اقسام ورزش ها همچنان اهمیت و اعتبار خود را به عنوان ورزش و سنت ایرانی حفظ کرده است.
در این ورزش که از ورزش های سنگین به شمار می آید و جز زورمندان و پهلوانان را در گود آن راهی نیست، همه ی نکات و دقایق اخلاقی و مذهبی رعایت می شود و احترام بزرگ ترها و پیش کسوتان و پهلوانان آن به معنی کامل کلمه رعایت می شود.
جوانان و پهلوانان زورخانه با وجود سینه های پهن و بازوان ستبر و اندام و عضلات پیچیده از اظهار فروتنی و بزرگ داشت پیش کسوتان و دستگیری از فقیران و احقاق حق محرومان و ستمدیدگان ذره ای فروگذار نمی کنند. بلندی سردر ورودی زورخانه نیز کوتاه است تا هر کس وارد می شود ناگزیر سر فرود آورد و بدین ترتیب احترام زورخانه محفوظ بماند.



آداب و تشزیفات ورزش باستانی بسیار است که شرح ریزگان (جزییات) آن دز این جا نمی گنجد و ما تنها یکی از آداب آن را که به موضوع لنگ انداختن مربوط است برای خوانندگان ارجمند می آوریم:



از ایام گذشته و امروز نیز زسم است که پس از انجام تمرینات گوناگون و اجرای ورزش هایی با میل و کباده و سنگ و گورگه و تخته شنا و جز این ها، دو تن از ورزش کاران به اصطلاح با یکدیگر "سر شاخ " شده و به یکدیگر پیچیده و کشتی می گیرند. این نوع کشتی گرفتن و سرشاخ شدن تنها به منظور تمرین و نمایش است و جنبه ی رسمی و زورآزمایی ندارد ( و همان گونه که در تمرینات ورزش های رزمی دیگر نیز وارد آوردن ضربات آسیب رساننده ممنوع است و مربیان و داوران از وارد کردن آن ها جلوگیری می کنند) هنگامی که کشتی دو حریف جوان نیز که گرم زور آزمایی هستند به مرحله ی حساس یا خطرناکی می رسد و یا نزدیک است که یکی از حریفان پشت دیگری را به خاک برساند و مایه ی شرمندگی او شود، میان دار و یا مرشد زورخانه فورن لنگی را از کنار گود بر می دارد و به سوی دو کشتی گیر می اندازد و بلند می گوید: « پهلوانان ! حرمت لنگ » و کشتی گیران وظیفه دارند احترام مرشد و لنگ را محفوظ داشته و فورن از یکدیگر جدا شده و روی یکدیگر راببوسند و سر جای خود بر گردند. ( برای آشنایی بیش تر درباره ی زورخانه و ورزش باستانی به کتاب " نقش پهلوانی و نهضت عیاری" نوشته ی کاظم کاظمینی نگاه کنید).
از این رو در اصطلاح ورزش کاران ِ باستانی لنگ انداختن به معنی آشتی دادن و پایان دادن به درگیری است، لیکن شوربختانه بی توجهی مردم به ریشه ی این عبارت سبب گردیده است که در اصطلاح از آن تسلیم و شکست مراد شود، در حالی که چون این نیست و لنگ انداختن از وظابف شخص سوم و افراد باصلاحیت و ارشد هر دسته و جمعیتی است که با روشن بینی و خیرخواهی خود مانع از ادامه ی قهر و جنگ میان مردم می شوند.