در سکوت تنهاییم
وقتی خورشید به پیشوازشب میرود
و کوچه از صدای پای آهنین عابر تهی میشودبا کوله باری از غم و درد میروم
وتورا با تمام خاطرات دیرینه ام تنها میگذارم
ولی بدان که هر جا روم
نبض خاطرم به یاد تو میتپد
ای دلرباترینم