صدا، صدای تو بود؛
قلبم هم نوای تو بود؛
سخن تو حرف دل نبود، کلماتی بود، صوتی بود، برای من نبود، ولی صدایت آرامش قلبم بود...
نمی دانی، نخواهی دانست، و نمی خواهم که بدانی سخنم را؛
و نخواهم گفت با تونقش خود را بر پرده ی تراژدی غم ها؛
و دیگر نخواهم تراشید بر کتیبه ی سنگی پیکرم نام تو را...
ای آنکه ندانم چه خطاب تو کنم:
بدان که تا ابدیت انکار نخواهم کرد عشق تو را؛
وفراموش نخواهم کرد آذرخش اولین نگاه تو را؛
و نادیده نخواهم گرفت تبسم ها و چشم های تهی از احساس تو را...