*******************************

شبی غمگین،شبى بارانى وسرد،مرادرغربت فردا رهاكرد،دلم درحسرت دیدار او ماند،مراچشم انتظاركوچه هاكرد،به من میگفت"تنهایى"غریب است،ببین باغربتش بامن چه هاكرد،تمام هستیم بود و ندانست،كه درقلبم چه آشوبی به پاكرد،او هرگز شكستم را نفهمید ،اگرچه تا ته دنیا صدا كرد...!

*******************************

روزگارى جاده بودم جاده اى غرق تردد،جاده اى كز رفت و آمد لحظه اى خالى نمیشد،من كه بسیارى غریبان را به آبادى رساندم،عاقبت خود ماندم و ویرانه وتنهایى خود
*******************************