عمل صالح یکی از پرکاربردترین مفاهیم قرآن کریم است که رابطه نزدیک و متقابلی با ایمان دارد. دراین مقاله پس از تبیین مفهوم عمل صالح از نظر لغوی به بررسی مفهوم آن در قرآن کریم با استفاده از آراء مفسران خواهیم پرداخت. از آنجا که قرآن کریم غالباً از طریق ذکر مصادیق یک واژه کلیدی به بیان مفهوم آن می پردازد،مصادیق عمل صالح را درقرآن کریم، روایات تفسیری و اقوال صحابه، بررسی خواهیم نمود و جهت تبیین حوزه ی معنایی عمل صالح به واژگان مرتبط با آن همچون عمل خیر،عمل حسن و عمل سیئ خواهیم پرداخت و سپس رابطه ی عمل صالح با ایمان،آثار عمل صالح، مقتضیات و موانع عمل صالح را بررسی خواهیم نمود.
با تدبردرآیات قرآن کریم رابطه ای نزدیک میان ایمان و عمل صالح مشاهده می شود؛اما چنین رابطه ی تنگاتنگی میان عمل خیرو حسن با ایمان مشاهده نمی گردد.چه فرق معنی داری از منظرآیات قرآنی در توجیه این مسأله وجود دارد؟ با توجه به فراوانی کاربرد عمل صالح و مشتقات آن در قرآن کریم و اهمیت آن چه آثاری بر عمل صالح مترتب است؟
با توجه به خیرات و برکات فراوانی که برعمل صالح مترتب است چه مقتضیاتی زمینه ی توفیق به جاآوردن اعمال صالح را فراهم می سازد و در این راه چه موانعی وجود دارد؟ اینها سؤالاتی است که دراین مثال به آنها پرداخته خواهد شد.
مفهوم عمل صالح
تعریف عملیاتی موضوع تحقیق از جمله مباحث مقدماتی به منظور ورود به عرصه ی پژوهش، پیرامون آن موضوع به حساب می آید. موضوع مورد بحث ترکیبی وصفی است که از دو بخش «عمل» و «صالح» تشکیل یافته است. دراین مبحث هریک ازاین دو بخش ازمنظر واژه شناسان، قرآن کریم و مفسران مورد بحث قرار می گیرد.
1. دیدگاه واژه شناسان
راغب اصفهانی که از برجسته ترین محققان در عرصه ی غریب القرآن محسوب می شود، در تعریف واژه ی عمل اینگونه اظهار نظر می کند:هرفعلی را که حیوان از روی قصد انجام می دهد،عمل نامیده می شود. مفهوم «عمل» از «فعل» خاص تر و محدودتراست؛چرا که گاه «فعل» درباره ی اشیاء جامد نیزبه کار می رود. (راغب اصفهانی، 1998م، ص 351؛ابن فارس، 1404ق، ج 4، ص 145 و 511)
شرتونی از واژه شناسان برجسته ی معاصر نیز معتقد است: «عمل» به کاری اطلاق می گردد که از روی عقل و فکر انجام شود، پس لاجرم با عمل و آگاهی همراه است لکن «فعل» عام تر ازآن است. (شرتونی، 1403ق، ذیل ماده های «عمل» و «فعل»؛ابوهلال العسکری، 1412ق، ص 383)
«صالح» از ریشه «صلاح» است. راغب اصفهانی در معنای لغوی این واژه می نویسد: صلاح ضد فساد است و این دو در بیشتر موارد در خصوص افعال به کار
می روند. در قرآن کریم گاه درمقابل «فساد» و گاه در مقابل «سیئه» به کار رفته است. (راغب اصفهانی، 1998م، ص 289) ابن منظور نیز«صلاح» را در لغت ضد فساد دانسته است. (ابن منظور،1405ق، ج 2، ص 516)
صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن در این باره می گوید: معنای ریشه ای و اصلی این واژه، سلامت از فساد و تباهی است. صلاح ضد فساد است. صلاح درباره ی ذات،رأی یا عمل به کار می رود لکن بیشتر در عمل کاربرد دارد. (مصطفوی، 1360ش، ص 307)
2. دیدگاه قرآن کریم
با تدبر درآیات مرتبط با موضوع چنین به نظر می رسد که واژه ی صلاح در همان معنای لغوی خود به کار رفته است. شاهد این ادعا آیات ذیل است که درآن به روشنی تقابل اصلاح با افساد مشاهده می شود:
«الذین یفسدون فی الأرض و لا یصلحون»؛ (الشعراء، 152) کسانی که در زمین تباهی می کنند و به اصلاح (امور) نمی پردازند.همچنین آیه ی «و أصلح و لا تتبع سبیل المفسدین». (الأعراف، 142) و اصلاح کن و از راه تبهکاران پیروی مکن.
لکن گاه با توجه به قراین،مقید و قیودی گردیده است. در این مبحث با طرح 8 آیه سعی می شود دیدگاه قرآن کریم درباره ی عمل صالح تبیین گردد. از تدبر درآیات ذیل چنین به نظر می رسد که قرآن کریم به هرعلم پسندیده ای در منطق عقل و فطرت عمل صالح اطلاق نمی کند،بلکه عمل صالح به عملی اطلاق می گردد که به طورخاص درتعالی دینی توصیه شده است.
1.«والذین ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها أولئک أصحاب الجنه هم فیها خالدون و نزعنا ما فی صدورهم من غلٍ تجری من تحتهم الأنهار و قالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق و نودوا أإن تلکم الجنه أورثتموها بما کنتم تعملون». (الاعراف، 42 و 43)
یعنی:وآنان که ایمان آوردند وکارهای شایسته انجام دادند، ما هیچ کس را بیش از تواناییش مکلف نمی سازیم. ایشان اهل بهشتند و درآن جاودان خواهند بود و زنگار کینه را از دل هایشان بزداییم و در بهشت زیر قصرهایشان نهرها جاری می شود و می گویند:ستایش خدای را که ما را به این مقام راهنمایی کرد که اگر هدایت و لطف الهی نبود، ما خود راه نمی یافتیم. رسولان خدا به یقین ما را براین مقام به حق رهبری کردند. آنگاه به بهشتیان ندا کنند که این است بهشتی که از اعمال صالح خود به ارث یافتید.
در این آیه پس از «والذین ءامنوا و عملوا الصالحات» در جمله ای معترضه که حکم قاعده ای کلی را دارد می فرماید: هرکس را به قدرتوان و قدرتش تکلیف می نماییم. این عبارت دلالت دارد براینکه اعمال صالح توأم با سختی و دشواری است. به همین دلیل حق تعالی توهّم اینکه اعمال صالح از حد قدرت انسان ها خارج باشد را دفع فرموده است. همچنین اعمال صالح اعمالی هستند که از جانب خداوند متعال بر انسان ها تکلیف گردیده و توسط پیامبران به ایشان ابلاغ شده است. در تفسیرنمونه به همین نکته اشاره شده است که عبارت «لا نکلف نفساً إلّا وسعها» اشاره به این می کند که کسی تصور نکند که قرار گرفتن در صف افراد باایمان و انجام عمل صالح در دسترس همه کس نیست و جز افراد معدودی، سایر افراد قدرت بر وصول آن را ندارند،زیرا تکالیف پروردگار به اندازه ی قدرت افراد است و به این وسیله راه را به روی همه کس اعم از عالم و جاهل، کوچک و بزرگ در هر سن و سال گشوده و همه را دعوت به پیوستن به این صف می کند، البته از هر کس به اندازه ی استعداد فکری و تجسمی و امکاناتش انتظار دارد. (مکارم شیرازی و همکاران، بی تا، ج 6، ص 174)
مؤید دیگر این ادعا ادامه ی آیه شریفه است که می فرماید: «الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهدی لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربّنا بالحق»؛(الاعراف، 43) واژه هذا اسم اشاره است که احتمالاً به هدایت مؤمنان به اعمال صالح اشاره دارد و حتی اگراشاره به بهشت هم باشد،هدایت به بهشت از طریق انجام اعمال صالح که به هدایت الهی به مؤمنان ابلاغ گردیده، تحقق یافته است. پس می توان از این آیه چنین فهمید که اعمال صالح،اعمالی هستند که خداوند انسان ها را به انجام آن مکلف می گرداند. و در وسع و قدرت ایشان می باشد.
2. «لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم ثم رددنه أسفل سافلین إلّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم أجر غیر ممنون فما یکذبک بعد بالدین»؛ (التین، 4-7)
یعنی: ما انسان را به نیکوترین صورت آفریدیم. آنگاه او را به پایین ترین درجات بازگرداندیم،مگر کسانی که ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند که پاداش بی پایان خواهند داشت. پس چه چیز موجب می شد تا این حق را تکذیب نمایی؟! از این آیه چنین برمی آید که چون ایمان و عمل صالح مانع سقوط انسانی به پایین ترین مراحل می شود دیگر دلیلی برای انکار و تکذیب دین باقی نمی ماند. پس اعمال صالح مجموعه ای از تعالیم است که توسط انبیا در قالب دین به انسان ها ابلاغ می گردد. اگر «ال» در واژه «الدین» دلالت بر جنس نماید و ظاهراً چنین است،نتیجه می شود که اعمال صالح درهمه ی ادیان الهی وجود داشته است و اختصاص به دین مبین اسلام ندارد.
3. «و هم یصطرحون فیها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غیرالذی کنا نعمل أولم نعمرکم مّا یتذکر فیه من تذکّر و جاءکم النّذیر فذوقوا فما للظلمین من نصیر». (الفاطر، 37) یعنی: و در دوزخ فریاد برآورند: پروردگارا ما را از دوزخ خارج کن تا اعمال صالح انجام دهیم. اعمالی غیر از آنچه که انجام داده ایم.به ایشان خطاب می شود آیا به اندازه ای که عبرت گیرنده می توانسته عبرت گیرد به شما عمرندادیم و بیم دهنده نزد شمانیامد؟ پس طعم عذاب را بچشید که یاوری برای ستمکاران نخواهد بود.
دراین آیه رابطه ای روشن میان پیامبران به عنوان بیم دهندگان از سوی پروردگار و اعمال صالح مشاهده می شد. حال که پیامبران اعمال صالح را به شما معرفی کردند و شما را از عواقب ترک آن بیم دادند چرا از فرصت عمر بهره نگرفتید و عمل صالح انجام ندادید؟ ازآنجا که دوزخیان به پیامبران وتعالیمشان در دنیا ایمان نمی آورند، خود را ملتزم به امتثال دستورات دین ایشان نمی داند و در عرصه ی عمل غیر ازتعالیم دینی انبیاء رفتار می کنند. لذا آرزو می کنند که برگردند و اعمال صالح را که همان مفاد تعالیم دینی منذران و رسولان الهی است،به جا آورند.
4. در بسیاری از آیات میان تکذیب آیات الهی و ایمان و عمل صالح تقابل مشاهده می شود. به عنوان نمونه: «إنّ الذین کذّبوا بآیاتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم أبواب السماء ...والذین ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها». (اعراف، 40-42)
یعنی: به راستی کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و از پذیرش آنها با تکبر سرباز زدند درهای رحمت آسمان به سوی ایشان باز نخواهد شد... و کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، ما هیچ کس را بیشتر از وسع و توانش مکلف نمی گردانیم.
«فأمّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فهم فی روضه یحّبرون و أمّا الذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا و لقاء الآخره فأولئک فی العذاب محضرون»؛(الروم، 15 و 16)
یعنی:اما کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند در باغی مصفا مسرورند و اما کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند و آیات ما و روز قیامت را تکذیب نمودند،درعذاب دوزخ احضار خواهند شد. از این تقابل نتیجه می شود، افراد مؤمن که در صدد تصدیق آیات الهی بوده اند این تصدیق را در عمل نشان داده اند و به تعالیمی که ایمان به راستی و حقانیتش دارند یعنی همان اعمال صالح،عمل می کنند. (1)
5. «قل یا أهل الکتاب لستم علی شئ حتی تقیموا التوره والإنجیل و ما أنزل ألیکم من ربک ... إنّ الذین ءامنوا والذین هادوا والصائبون و النصاری من ءامن بالله والیوم الآخر و عمل صالحاً فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون». (المائده، 68و69) یعنی:بگو ای اهل کتاب تا وقتی که به تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده است، عمل نکرده اید، حقی به دست ندادید.... به راستی که مؤمنان و یهودیان و صابئین و مسیحیان،هرکس که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورده و نیکوکاری کرده باشد،نه بیمی برآنهاست و نه اندوهگین می شوند. (2)
دراین آیات ابتدا به اقامه ی کتب آسمانی مانند تورات و انجیل و قرآن فرمان داده شده،آنگاه به ایمان وعمل صالح امر گردیده است. از ارتباط این دو بخش چنین برمی آید که با انجام اعمال صالح که همان دستوراتی است که کتب آسمانی بر این مشتمل است اقامه ی کتب آسمانی تحقق می پذیرد.
6. «حتی إذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون لعلی أعمل صالحاً فیما ترکت کلاً إنّها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون». (المؤمنون، 99 و 100)
یعنی:تا آنکه مرگ یکی از آنان فرا رسد می گوید: این پروردگار من! مرا
بازگردان تا درآنچه ترک گفته ام، عمل صالحی به جا آورم. به وی خطاب شود:هرگز! این سخنی است که او برزبان می آورد و در برابرشان برزخی، تا روزی که برانگیخته شوند،خواهد بود.
نکته ی قال تأمل «فیما ترکت» در این آیه شریفه است. بعضی معتقدند «فیما ترکت» اشاره به اموالی است که از آنان به یادگار می ماند که درتعابیرعرفی از آن به ترکه ی میت تعبیر می شود. حال آنکه برخی دیگر معنی وسیع تری برای آن قائلند و این تعبیررا اشاره به تمام اعمال صالح که ترک گفته اند می دانند که دراین صورت مفهوم آیه چنین خواهد بود: خداوندا مرا بازگردان تا اعمال صالحی را که ترک کرده ام جبران کنم. (مکارم شیرازی و همکاران،بی تا، ج 14، ص 313) در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که این آیه را به کسی تفسیر فرمود که آرزو می کند به دنیا بازگردد تا زکاتی را که ترک کرده است بپردازد و جبران نماید. (طوسی، 1365ش، ج 4، ص 111) این حدیث به منزله تعیین مصداقی خاص از مفهومی عام تلقی می شود. این مفهوم عام همان تکلیف الهی است که درمتن شریعت تعیین گردیده است؛این معنی ازتدقیق در تعبیر «فیما ترکت» فهمیده می شود. زیرا ترک کردن وقتی صحیح است که تکالیف و مسئولیت هایی برعهده ی کسی نهاده شده باشدو از ایفای مسئولیت شانه خالی کرده و از انجام تکالیف محوله سرباز زده باشد.
7. «وأمّاالذین فسقوا فمأوهم النار کلما أرادوا أن یخرجوا منها أعیدوا فیها و قیل لهم ذوقوا عذاب النار...». (السجده، 20)
یعنی:اما کسانی که ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند، در ازای آنچه انجام می دادند دربهشت های برین جا خواهند داشت واما کسانی که فسق و فجور می کردند، جایگاهشان آتش است. تقابل میان اعمال صالح و فسق در این آیه می تواند مبین مفهوم اعمال صالح باشد. از آنجا که فسق به معنای خروج از اطاعت و اوامرالهی است و به کسی که ملتزم به احکام شریعت نیست، فاسق گفته می شود (راغب اصفهانی، 1998م، ص 382) معلوم می شود که عاملان به صالحات کسانی اند که ملتزم به احکام شریعت باشند. پس اعمال صالح باید دستورات شرع مقدس باشد که در متن دین بدان تکلیف شده است.
8. «فأقم وجهک للدین القیم من قبل أن یأتی یوم لا مردّ له، من الله یومئذ یصّدعون من کفرفعلیه کفره، و من عمل صالحاً فلأنفسهم یمهدون». (الروم، 43و44)
یعنی:پس به سوی دین پایدار روی آور پیش از آنکه از جانب خداوند روزی فرا رسد که برگشت ناپذیر باشد و در آن روز مردم دسته دسته شوند. هر کس کفر ورزد کفرش به زیان اوست و هر کس کار شایسته کند برای خود آماده می نماید. از این آیه شریفه فهمیده می شود که هر کس بخواهد روی خود را به سوی دین کند باید اعمال صالح انجام دهد.روشن است که هنگام عمل به دستورات توصیه شده از سوی دین الهی رویکرد به سوی دین استوارالهی تحقق خواهد یافت.
3. دیدگاه مفسران
علامه طباطبایی درباره ی مفهوم عمل صالح درقرآن می نویسد:هرچند صلاحیت عمل در قرآن کریم بیان نشده است لکن ازآثاری که برای آن ذکر شده می توان مفهوم آن را فهمید. عمل صالح عملی است که برای کسب رضایت پروردگار با تحمل دشواری ها انجام می شود؛چنانکه فرمود: «... صبروا ابتغاء وجه ربهم...». (الرعد، 22) یعنی: و کسانی که برای طلب خشنودی پروردگارشان شکیبایی کردند و نیز فرمود: «... و ما تنفقون إلّا ابتغاء وجه الله...»؛(البقره، 272) یعنی: وجزبرای طلب خشنودی خداوند انفاق مکنید. اثر دیگر، آن است که عمل صالح صلاحیت برای اجر و پاداش را دارد، چنانکه فرمود: «... ثواب الله خیر لمن ءامن و عمل صالحاً...»؛(القصص، 80) یعنی:برای کسانی که ایمان آورده اند و کارشایسته کرده اند،پاداش خدا بهتراست. اثر دیگرش آن است که عمل صالح کلمه ی طیب را بالا می برد. چنانکه فرمود: «... إلیه یصعد الکلم الطیّب والعمل الصالح یرفعه...»؛ (الفاطر، 10) مراد از کلم الطیب عقاید حق از قبیل توحید است ومرا ازصعود آن تقربش به خدای تعالی است و مراد از عمل صالح هرعملی است که طبق عقاید حق صادر شود و با آن سازگار باشد.(طباطبایی، 1374ش، ج 1، ص 458)
صاحب تفسیر روح المعانی می نویسد:صلاح در اصل لغت ضد فساد است و به واسطه کثرت استعمال به هرعملی که شریعت آن را جایز دانسته و به نیکی از آن
یاد کرده است،اطلاق می گردد. (آلوسی، بی تا، ج 1، ص 201؛ بیضاوی، 1416ق، ج 1، ص 23) قرطبی صالحات را هر قول و فعلی می داند که آثارش درآخرت برای صاحبش باقی خواهد ماند.(قرطبی، 1372ق، ج 10، ص 414)
از آنچه نقل گردید چنین برمی آید که مفسران مزبور وسعتی برای مفهوم عمل صالح قائل اند که به سختی می توان تمایز آن را با افعال خیرو حسن درک کرد. لکن برخی از مفسران متقدم دقیق تر به این موضوع پرداخته اند. شیخ طوسی در تعریف اعمال صلاح می نویسد: اعمال صالح اعمالی است که خداوند به آن امرکرده و پیامبرانش را برای ابلاغ آنها برانگیخته و فرستاده است. (طوسی، 1409ق، ج 3، ص 405) ابن کثیر نیز درتعبیری نزدیک به آن می نویسد:اعمال صالح اعمالی است که به واسطه ی مطابقت آن با شریعت محمدی (ص) موجب خشنودی خداوند متعال می گردد. (ابن کثیر، 1401ق، ج 3، ص 140) طبرسی درتفسیر آیه 42 از سوره ی اعراف می نویسد:مراد از صالحات اعمالی است که خداوند واجب کرده و بندگان خود را به انجام آن فرا خوانده است. (طبرسی، بی تا، ج 4، ص 248؛فرات کوفی، 1410ق، ص 607)
دقتی که در تفاسیر متقدم مشاهده می شود آن است که به بعد شرعی اعمال صالح توجه کرده اند. یعنی همان نتیجه ای که در مبحث پیشین از تدبر درآیات مربوطه حاصل شد.


مصادیق عمل صالح
ازتدبردرآیات چنین برمی آید که قرآن کریم بیش از آنکه به تبیین مستقیم واژگان کلیدی پرداخته باشد،از رهگذر بیان مصادیق،مخاطب را به مراد خود نزدیک می سازد نمونه ی بارز آن «تقوی» است که با ذکر مصادیق تقوی و ویژگی های رفتاری فرد متقی مخاطب را به طورعینی به مراد از این واژه کلیدی رهنمون می سازد. (البقره، 177) پی گیری این روش در موضوع مورد بحث نیز به روشن شدن مفهوم قرآنی آن کمک می نماید.
1.در قرآن کریم
در سوره والعصر دو مصداق از مصادیق عمل صالح ذکر گردیده است عبارتند از:تواصی به حق و تواصی به صبر. با توجه به اینکه «الصالحات» دراین سوره جمعی است که با «ال» ذکرشده است، دلالت بر استغراق و عمومیت می نماید. یعنی شامل همه ی اعمال صالح می گردد. ذکر دومصداق از مصادیق اعمال صالح پس از آن در اصطلاح ادبی ذکرخاص پس از عام است که هنگامی به کارمی رود که گوینده اهتمام و عنایت ویژه ای به موارد خاص داشته باشد. (طباطبایی، 1374ش، ج 20، ص 610)
در آیه ی 82 از سوره ی بقره می فرماید:«والذین ءامنوا و عملوا الصالحات أولئک أصحاب الجنه هم فیها خالدون». در آیه 83 به برخی از مصادیق اعمال صالح می پردازد که عبارتند از:عبادت خدا،احسان به والدین،خویشان، یتیمان و مسکینان، به نیکی با مردمان سخن گفتن،اقامه ی نماز و پرداخت زکات. از آیه «وأنفقوا من مّا رزقناکم من قبل أن یأتی أحدکم الموت فیقول رب لولا آخّرتنی إلی أجلٍ قریب فأصدق و أکن من الصالحین». (المنافقون، 10) استفاده می شود که صدقه دادن از مصادیق اعمال صالح و یکی از نشانه های انسان صالح است. (ایزتسو، 1378ش، ص 419)
درآیه: «إنّ الذین ءامنوا وعملوا الصالحات و أقاموا الصلوه و ءاتوا لزکوه لهم أجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛(البقره، 277) با توجه به عطف اقامه نماز و پرداخت زکات به صالحات که داری «ال» است و استغراق و عمومیت را می رساند،شرافت و اهمیت این دو عمل از مصادیق اعمال صالح فهمیده می شود.(کاشانی، 1344ش، ج 2، ص 144)
درآیه:«ما کان لإهل المدینه و من حولهم من الاعراب أن یتخلفوا عن رسول الله و لا یرغبوا بأنفسهم عن نفسیه ذلک بأنهم لا یصیبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله و لا یطئون موطئاً یغیظ الکفار و لا ینالون من عدوٍ نیلاً إلّا کتب لهم به عمل صالح إنّ الله لا یضیع أجر المحسنین»؛ (التوبه، 120) یعنی:اهل مدینه و بادیه نشینان اطرافش هرگز نباید از فرمان پیامبرتخلف کنند و هرگز نباید برخلاف میل او میلی از خود اظهار نمایند تا آنکه درمقابل اطاعتشان هیچ رنج تشنگی و خستگی در راه خدا نکشند و هیج قدمی که کفار را خشمگین کند برندارند و هیچ دستبردی به دشمنان نرسانند،جز آنکه در مقابل هر یک از این رنج ها عمل صالحی درنامه ی اعمالشان نوشته شود؛که خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد. در این آیه شریفه به روشنی جهاد و تحمل سختی های آن از مصادیق بارزعمل صالح معرفی شده است.
درآیات متعددی نظیرآیه 7 سوره عنکبوت و 15 سوره احقاف، احسان به والدین از مصادیق عمل صالح ذکر گردیده است. نیز درآیه 57 سوره نساء،اداء امانت و اطاعت از پیامبرخدا واولی الامر از مصایق عمل صالح به شمار آمده است. مودّت اهل بیت پیامبراکرم (ص) نیز از دیگر مصادیق بارزعمل صالح است که از آیه 23 سوره شوری استفاده می شود.
2. درروایات تفسیری
بیشترین روایات تفسیری در بیان مصادیق اعمال صالح ذیل آیات 46 از سوره ی کهف و 76 از سوره مریم در بیان الباقیات الصالحات، نقل گردیده است. از امام صادق (ع) در تفسیرآیه «... الّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات...». (والعصر، 3) نقل شده است که فرمود:مراد ازاعمال صالح مواسات و کمک و همدردی با برادران دینی است. (بحرانی، 1415ق، ج 5، ص 504) از آن حضرت نقل شده است که فرمود:عمل صالح آن است که ولایت دیگران را همراه با ولایت آل محمد (ص) نپذیرند. (قمی، 1367ق، ج 2، ص 27) همچنین ازآن بزرگوارنقل شده است که درتفسیر الباقیات الصالحات فرمود:الباقیات الصالحات برخاستن برای عبادت در پایان شب و دعا کردن سحرگاهان است. (قطب راوندی، 1405ق، ج 1، ص 129)


3. دراقوال صحابه
اگرچه اقوال صحابه از نظر اندیشمندان امامیه حکم احادیث نبوی را ندارد و اصالتاً فاقد حجیت می باشند،لکن ازاین منظر که ایشان شاهد نزول وحی بوده اند و به شرف مصاحبت حضرت رسول (ص) نائل آمده اند،تلقی ایشان از یک آیه تا حدی می تواند به عنوان یکی ازقراین تفسیرآیه مورد استناد واقع شود.
درنقلی ازابن عباس،چنین گزارش شده است که وی عمل صالح را ادای فرائض دانسته است. (شرباصی، 1407ق، ج 3، ص 102) تقوی (طبرسی، بی تا، ج 4، ص 632) طاعت الهی (حسکانی،1411ق، ص 172) و نمازهای پنجگانه
(سیوطی، 1993م، ج 5، ص 399) از دیگر مصادیقی است که برای عمل صالح ازابن عباس نقل گردیده است.
معاذبن جبل عمل صالح را عملی می دانسته که توأم با علم، نیت،صبر و اخلاص باشد و سهل بن عبدالله مراد از عمل صالح را عملی که موافق با سنت باشد،می دانسته است. (عیاشی،بی تا، ص 375)
واژگان مرتبط با با عمل صالح
با معنی شناسی واژگان کلیدی قرآن و تبیین حوزه های معنایی آنهاست که می توان به جهان بینی قرآن کریم پی برد. (ایزتسو، 1373ش، ص 4) از آنجا که ارتباط یک واژه با واژگان قریب المعنی و متضاد نقش تعیین کننده ای در تبیین حوزه های معنایی آن واژه دارد،دراین مبحث برآنیم تا به ارتباط «عمل صالح» با عمل خیر و حسن و سیئ بپردازیم.
1. عمل خیر
«خیر» دارای معنای گسترده ای است که شامل هرچیز که به نوعی دارای سود و ارزش دنیوی یا اخروی است،می گردد. (رازی، 1415ق، ص 108) در برخی از آیات قرآن کریم این واژه درمعنای «مال و دارایی» به کاررفته است. به عنوان نمونه می توان به آیه ی ذیل اشاره کرد:
«کتب علیکم إذا حضرأحدکم الموت أن ترک خیراً الوصیه للوالدین والأقربین بالمعروف حقاً علی المتقین»؛(بقره، 180) یعنی:برشما مقررشده است که چون مرگ یکی از شما فرا رسد،اگر مالی بر جای گذارد،برای پدر ومادر و خویشاوندان خود به طورپسندیده وصیت کند. این حقی بر پرهیزگاران است. (3) از این آیات چنین برمی آید که «خیر» به منافع دنیوی اطلاق می گردد و ازاین لحاظ اعم مطلق از «صالح» است.این بدان معناست که گاه با صالح مساوق می گردد،مانند ذیل آیه 215 از سوره بقره:«یسئلونک ماذا ینفقون قل ما أنفقتم من خیر فللولدین والاقربین والیتمی و المساکین وابن السبیل و ما تفعلوا من خیرفإن الله به علیم».«خیر» در صدرآیه به معنای مال و دارایی است که بدان اشاره شد،لکن در ذیل آیه مساوق با عمل صالح به کاررفته است. (ایزتسو، 1378ش، ص 446) علامه
طباطبایی «خیرات» درآیه «فأستبقواالخیرات» (مائده، 48) را به معنای مطلق اعمال صالح اعم از عبادت،انفاق، رفع نیاز مردم و مانند آن می داند،لکن استعمال این واژه را بیشتر در خیرات مالی دانسته اند. (طباطبایی،1374ش، ج 3، ص 597).