ولي بايد بشما بگويم كه هرگاه هاتيها از اين جا بگذرند و خود را بمراكز ذخيره آب و عليق كه عقب ماست برسانند و دواب خود را سيراب نمايند شما بطور حتم محو خواهيد شد و با پوست شما كيسه و بقچه خواهند ساخت و زنهاي هاتي هنگامي كه ميخواهند فرزندان شيرخوار خود را روي چيزي بخوابانند كه رطوبت از آن بطرف ديگر نفوذ ننمايد آنها را روي پوست شما ميخوابانند يا اينكه چشمهاي شما را كور مي‌كنند تا بقيه عمر آسيابها و سنگهاي روغن‌كشي هاتي و آزيرو را بگردانيد.
اما من پانصد نفر از سربازان قديمي و مطمئن خود را در عقب شما قرار داده‌ام و اين پانصد نفر در جنگ قدري از شما فاصله مي‌گيرند تا اينكه اگر شما وحشت كرديد شما را مسخره نمايند و بخندند و در صورتيكه مبادرت به فرار نمائيد شما را خواهند كشت. زيرا اگر جلوي شما مرگ احتمالي وجود داشته باشد در عقب مرگ حتمي منتظر شماست.
ليكن اگر خطر مرگ احتمالي شما را تهديد ميكند پيروزي و افتخار و غنائم بسيار نيز منتظر شما است و من يقين دارم كه اگر هر كس وظيفه خود را انجام بدهد و بكوشد كه تا بتواند از سربازان و اسبهاي هاتي به قتل برساند ما فاتح خواهيم شد. من هم در تمام مدت جنگ با شما هستم و پيكار مي‌كنم و علاوه بر نيزه و شمشير شلاق خود را هم بكار مياندازم و هر كس را كه ببينم در انجام وظيفه قصور ميكند با شلاق از پا در ميآورم.
من حس مي‌كردم كه منظور هورم‌هب از اين حرفها فقط تشجيع سربازان نيست بلكه ميخواهد كه قبل از حمله هاتي سربازان او مشغول شنيدن اظهارات وي باشند تا اينكه در انتظار حمله سربازان خصم دچار وحشت نشوند.
وقتي سربازان هاتي اردوگاه خود را جمع كردند و بحركت در آمدند هورم‌هب گفت: سربازان دشمن براه افتاده‌اند و من از آمون و تمام خدايان مصر تشكر ميكنم كه آنها را بسوي ما فرستادند. اينك اي وزغهاي لجن‌زار نيل برويد و در پاسگا‌ه‌هاي جنگي خود حضور بهم برسانيد و هيچ كس نبايد بدون امر من نقطه‌اي را كه پاسگاه جنگي اوست خالي بگذارد. و شما اي پانصد سرباز قديمي و ورزيده من در عقب اين قورباغه‌ها قرار بگيريد و هركس را كه خواست فرار كند بي‌ملاحظه و تامل به قتل برسانيد.
در اين وقت هورم‌هب صدا را بلندتر كرد و خطاب به همه سربازان گفت: من مي‌توانم بشما بگويم كه براي خدايان مصر و سرزمين سياه و زن و فرزندان خود بجنگيد ولي اين سفارش را بيفايده مي‌دانم چون اطلاع دارم كه هرگاه بتوانيد بگريزيد و جان بدر ببريد روي زمين سياه و بر زن و فرزندان خود آب دهان خواهيد انداخت. اين است كه ميگويم براي حفظ جان خودتان بجنگيد و عقب نرويد براي اين كه اگر مقاومت كنيد فاتح خواهيد شد ولي اگر عقب برويد بطور مسلم به قتل ميرسيد و اينك برويد تا قبل از رسيدن ارابه‌هاي هاتي در پاسگاه‌هاي خود حاضر باشيد.
سربازان در حالي كه فرياد ميزدند بطرف پاسگاه‌هاي جنگي خود دويدند و من نتوانستم بهفمم كه آيا فرياد آنها ناشي از شادي بود يا ترس و من در عقب سربازان قرار گرفتم زيرا پاسگاه جنگي يك پزشك در صحنه كاراز عقب سربازان مي‌باشد تا اين كه بتواند مجروحين را معالجه نمايد.
قشون هاتی ارابه‌های خود را با آرایش جنگی در صحرا قرار داده بود.
روی سینه مردها و تنه ارابه‌ها شکل خورشید بال‌دار و رنگین می‌درخشید و پرهای بلند و درفشها بالای سر سربازان موج میزد محقق بود که ارابه‌های هاتی در صدد بر می‌آید از منطقه‌ای مسطح که هورم‌هب در آنجا موانع بوجود آورده عبور نماید. زیرا قشون هاتی نمی‌توانست ارابه‌های خود را از منطقه کوهستانی بگذراند.
نداشتن علیق و آب نیز ارابه‌سواران هاتی را مجبور مینمود که از همانجا بگذرند و درصدد بر نیایند که در صحرا دور بزنند زیرا میدانستند که اگر وارد صحرا شوند ولو خودشان مقاومت نمایند اسبها از گرسنگی و تشنگی خواهند مرد.
ارابه‌های هاتی دارای جوخه‌های شش ارابه‌ای بودند و ده جوخه یک هنگ را تشکیل میداد و تصور می‌کنم که شصت هنگ داشتند و در وسط آرایش جنگی ارابه‌های هاتی ارابه‌های سنگین آنها مشهود میگردید. و ارابه‌های سنگین نمی‌توانستند با سرعت ارابه‌های سبک حرکت کنند و مانند کشتیهای صحرائی بودند ولی من میدانستم که همه چیز را زیر خود له خواهند کرد و متحیر بودم چگونه هورم‌هب و سربازان وی خواهند توانست جلوی ارابه‌های مزبور را بگیرند.
صدای نفیر قشون هاتی برخاست و افسران عالی رتبه درفشهای خود را تکان دادند و یک مرتبه ارابه‌ها به حرکت در آمدند.
حرکت شصت هنگ ارابه جنگی که سربازان ورزیده سوار بر آنها بودند منظره‌ای هول‌آور است و دیدم که وسط ارابه‌ها اسبهائی حرکت می‌کنند که گویا کسی سوار آنها نیست. بعد متوجه شدم که بر پشت هر یک از آن اسبها یک نفر جا گرفته ولی طوری روی یال اسب خوابیده که در نظر اول دیده نمیشود. و من از مشاهده سواران مزبور که روی گردن اسب خوابیده بودند متعجب گردیدم تا اینکه مشاهده نمودم که آنها بدون اینکه اسب توقف نماید آنقدر خم میشوند تا اینکه دستشان بزمین میرسد و بوسیله کارد طنابهائی را که ما نزدیک زمین وصل به تیرهای کوتاه کشیده بودیم قطع می‌نمایند.
در حالی که سوارهای مزبور طنابها را قطع می‌کردند سوارهای دیگر از راه می‌رسیدند و نیزه‌هائی را که بیرق بر سر آنها نصب شده بود در زمین فرو میکردند.
فایده عمل اخیر بر من معلوم نبود و طوری سوارها با سرعت کار میکردند که من فرصت نداشتم که راجع بمانور دوم سواران هاتی و فرو کردن نیزه‌ها در زمین فکر کنم و بفهمم که منظورشان از اینکار چیست؟
یکمرتبه هورم‌هب فریاد زد نیزه‌ها را از بین ببرید و خود او دوید و خویش را به یکی از آن نیزه‌ها رسانید و از زمین کند و دور انداخت.
سربازان او هم دویدند و نیزه‌ها را که در زمین فرو رفته بود بیرون آوردند و عقب جبهه در منطقه ای رویهم انداختند.
آنوقت من فهمیدم که برای چه سربازان هاتی آن نیزه ها را در زمین فرو کردند و دانستم که قصدشان این بود که نقاط ضعیف جبهه ما را نشانه گذاری نمایند تا ارابه‌ها و بخصوص ارابه‌های سنگین آنها را از آنجا بگذرند.
من فکر میکنم که اگر در آن روز هورم‌هب زود نمی‌جنبید و دستور نمی‌داد که نیزه‌ها را از زمین بیرون بیاورند و ارابه‌ها موفق می‌شدند که به مناطق ضعیف جبهه ما نزدیک شوند از آنها می‌گذشتند و قشون مصر شکست می‌خورد.
چون بعد از اینکه ارابه‌ها به موانع ما رسیدند با آنهمه دشواریها که هورم‌هب در سر راه آنها بوجود آورده بود باز عده‌ای از آنها موفق شدند که از موانع بگذرند.
یک خندق کم عرض برای ارابه‌های هاتی مانع دشواری نبود زیرا در هر هنگ از ارابه‌ها بعضی از آنها ارای تخته‌هائی مانند پل بودند به محض اینکه به خندق میرسیدند تخته‌ها را روی خندق می‌انداختند و ارابه‌ها از روی آنها عبور می‌نمودند. (ما تصور می‌کنیم که حمل پل از طرف واحدهای نظامی این عصر یکی از ابتکارات جنگی این دوره می‌باشد در صورتی که طبق این کتاب این مانور در دوره سینوهه معمول بوده و ارابه‌ها با تخته پل حرکت می‌کردند تا برای عبور از روی خندق‌ها از پل‌ها استفاده نمایند – مترجم).
گرچه یک عده از ارابه‌های هاتی از خندق‌ها گذشتند ولی چون متحمل تلفات سنگین گردیدند ارابه‌های دیگر مقابل موانع احتیاط نمودند و قدری مکث کردند. و اما ارابه‌هائی که گذشته بودند باز مقابل تخته سنگها مجبور به توقف شدند و رانندگان و سربازان ارابه‌ها قدم به زمین نهادند و در صدد بر آمدند که سنگها را عقب بزنند و راه را بگشایند.
سرعت مانور سربازان هاتی شگفت‌آور بود و معلوم می‌شد که آنها مدت چند سال تمرین کرده یا در میدان جنگ آزمایش تحصیل نموده‌اند که می‌توانند به محض این که ارابه‌ها بمانع برخورد کردند فرود بیایند و موانع را رفع کنند.
هورم‌هب وقتی دید که سربازان هاتی مشغول رفع موانع هستند فهمید که اگر بآنها فرصت بدهد در مدتی کمتر از آنچه من صرف نوشتن این شرح میکنم آنها موانع را دور خواهند کرد و راه را بروی خودشان و ارابه‌های سنگین که از ارابه‌ها فرود آمده‌اند به تیر ببندند یا دست کم اسبهای آنانرا به قتل برسانند.
سربازان هاتی بعد از این که سنگها را از سر راه خود دور کردند در حالی که عده‌ای مقتول و مجروح و اسبهای کشته بجا گذاشتند مراجعت نمودند. و سربازان ما از بازگشت سربازان هاتی خیلی خوشوقت شدند و بانگ شعف بر آوردند چون تصور می‌کردند که جنگ تمام شده و فاتح شده‌اند.
ولی هورم‌هب میدانست که جنگ تمام نشده بلکه تازه آغاز گردیده و امر کرد که نفیر بزنند و به سربازان خود گفت که با شتاب سنگها را بر سر جای اول آن بگذارند ولی قبل از اینکه سربازان ما بتوانند که سنگها را بر سر جای آنها بگذارند ارابه‌های سنگین هاتی با ارابه‌های سبک بحرکت در آمدند.
من در آنروز فهمیدم که تفاوت بین سرباز ورزیده و آزموده و سربازی که بقدر کافی تمرین نکرده چیست؟
سربازان هاتی با وجود فرصت کم زیر باران تیر سنگها را از سر راه ارابه‌ها دور کردند ولی سربازان ما با اینکه دو یا سه برابر وقتی را که سربازان هاتی صرف دور کردن سنگها نمودند در دسترس داشتند نتوانستند که سنگها را به جای اول آن بگذارند و قبل از اینکه سنگها در جای آنها گذاشته شود ارابه‌های سنگین هاتی رسیدند.
هورم‌هب که دید سربازان او نتوانستند سنگها را مقابل خط سیر ارابه‌ها قرار بدهند بوسیله افسران خود به سربازان امر کرد که بوسیله نیزه جلوی اسبها را بگیرند و کعب نیزه را به زمین بزنند و نوک آن را متوجه سینه اسب ارابه‌ها نمایند تا این که در سینه اسب فرو برود و آنها را متوقف کند. ولی این امر هم درست اجرا نشد. زیرا سینه و سرو گردن اسب ارابه‌های سینگین با ورقه‌های فلز زره پوش شده بود و سر نیزه سربازان ما در سینه اسبها فرو نمی‌رفت.