هراس نخبگان از عوام يا عوام ‏زدگي آنان
از جمله عواملي که در گسترش و شيوع تحريفات و آسيب‏هاي عزاداري و رشد و نهادينه شدن آنها نقش داشته، سکوت يا تأييد و حمايت نخبگان ديني از اين گونه مسائل بوده است. نقش و وظيفه انديشمندان، آگاهان، بزرگان و نخبگان جامعه، بويژه نخبگان ديني آن است که فراتر از درک عامه مردم، واقعيت‏هاي سطحي و زيرين جامعه را بشناسند، عوامل رشد و انحطاط را دريابند و به موقع و با روش مناسب، از خود واکنش نشان دهند. اگر همين نخبگان، به هر جهت از انجام وظيفه خود باز مانند، کوتاهي کنند و يا دچار اشتباه شوند، سير انحراف و انحطاط شتاب بيشتري مي‏گيرد. به نظر مي‏رسد که در جريان تحريف فرهنگ عاشورا، اين موضوع، يکي از عوامل تکميل‏کننده و شتاب‏بخش باشد. دليل آن نيز دو چيز مي‏تواند باشد:
يکي هراس نخبگان از عوام که با مخالفت و مقاومت جدي آنان روبه‏رو گردند و توفيقي نيايند و خود نيز جايگاه اجتماعي‏شان را از دست بدهند، يا آنکه اقدام در برابر آن را، بي‏فايده و پر ضرر دانسته‏اند و از اين رو، به ورطه محافظه‏کاري در معناي غير مثبت آن غلتيده‏اند.
دليل دوم نيز همسويي کامل و همانند ديگر مردم انديشيدن برخي از آنهاست که به عوام‏زدگي تعبير مي‏شود. عالم عوام‏زده، نه تنها مصلح نيست و نقش اصلاحي ايفا نمي‏کند، که در پي ساختن دستاويزي ديني و توجيه شرعي براي خرده فرهنگ‏هاي عوام نيز برمي‏آيد که ممکن است از روي ساده‏انديشي و يا غرض‏ورزي باشد.
پيرايش، پالايش و آرايش فرهنگ عمومي مردم، وظيفه نخبگان آگاه است. نقش نخبه و عالم ديني را از جهت‏هاي گوناگون مي‏توان به ديده‏بان، پزشک جراح يا چيزهاي ديگر تشبيه کرد که در اين موارد، فرياد کردن و عمل کردن، اگرچه با واکنش منفي نيز مواجه شود، وظيفه اوست.
گاه، عدم برخورد نامناسب با اين پديده‏هاي تحريف‏آميز، به دليل هراس از تضعيف و يا تخريب پايه‏ها و هنجارهاي اعتقادي مردم است. البته اين تحليل، فاقد عنصر آينده‏نگري و دوربيني است؛ چرا که اگر اين تحريف‏ها در آينده از پرده بيرون افتد - که به طور حتم چنين است - خطرش براي مباني اعتقادي، صدها برابر بيشتر است.