چند رباعى تاسوعايى

اى كعبه به داغ ماتمت نيلى‏پوش
وز تشنگى‏ات، فرات در جوش و خروش
جز تو كه فرات، رشحه‏اى از يَم توست
دريا نشنيدم كشد مَشك به دوش
*********

بسيار گريست تا كه بى‏تاب شد آب
خون ريخت ز ديدگان و خوناب شد آب
از شدت تشنه‏كامى‏ات اى سقا
آن روز ز شرم روى تو، آب شد آب
*********

از رفعت جاهت شهدا رَشك برند
وز بهر نثارت گهر اشك برند
مشكى كه پرآب كردى از كوثر عشق
خلق دو جهان فيض از آن مشك برند
*********

اصغر از سوز عطش خواب نداشت
تب به دل داشت، ولى تاب نداشت
آتشى داشت دل اهل حرم
خيمه آل على آب نداشت
*********

بركند دل از جهان و تقديم تو كرد
خون ريخت ز ديدگان و تقديم تو كرد
چون تير به مشك خورد و رفت آب از دست بر دست نهاد جان و تقديم تو كرد
*********

زان دست كه چون پرنده بى‏تاب افتاد
بر سطح كِرخت آب‏ها تاب افتاد
دست تو چو رود تا ابد جارى شد
زان روى كه در حمايت از آب افتاد
*********

وقتى كه شكست قامتش از غم او
باريد بر او هزار پيكان ز عدو
بشنيد كه كافرى همى‏زد فرياد
كاى سيد هاشمى علمدارت كو
*********

دامن علقمه و باغ گل ياس يكى است
حرم ساقى و سرچشمه احساس يكى است
سير كردم عدد ابجد و ديدم به حساب
نام زيباى اباصالح و عباس يكى است
*********

از عطر گل ياس بگو اى دل من
از آيه احساس بگو اى دل من
وقتى كه به آب مى‏رسى با لب خشك
يا حضرت عباس بگو اى دل من
منبع: ماهنامه گلبرگ