جَوْن بن حَوى (غلام ابوذر غفارى)

جون كه غلام ابوذر غفارى بود، پس از شهادت او به مدينه بازگشت و به خدمت امام حسن عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام درآمد. او با امام حسين عليه‏السلام به كربلا رفت. امام آزادش كرد و به او اذن داد كه برود، ولى جون با وجود سن بالايش، ماند و به امام گفت: «گرچه نسبم، پست؛ بويم، ناخوش و چهره‏ام، سياه است، ولى مى‏خواهم به بهشت روم و شرافت يابم و روسفيد شوم. از شما جدا نمى‏شوم تا خون سياهم با خون شما آغشته شود.» جون پس از دلاورى بسيار به شهادت رسيد. امام بر بالينش دعا كرد: «خدايا! رويش را سفيد و بويش را معطر كن و او را با نيكان محشور گردان.» امام باقر عليه‏السلام از امام سجاد عليه‏السلام روايت فرمود كه پس از عاشورا، آن‏گاه كه بنى‏اسد براى دفن شهدا به ميدان آمدند، پس از گذشت چند روز، پيكر جون را در حالى يافتند كه بوى مشك مى‏داد.