نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 54

موضوع: تنهاترین تنها

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #27
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    تنهاترین بودم ، لحظه های سرد زندگی ام را با تنهایی میگذراندم.
    تنها غم تنهایی در دل داشتم ، دیگر هیچ غمی جز این نداشتم.
    گهگاهی که دلتنگ میشدم با خدای خویش راز و نیاز میکردم.
    و لحظه ای که دلم میگرفت چند قطره اشک میریختم و دلم خالی میشد.
    قلبم با خدا بود ،چشمانم بهانه ای نمیگرفت و لحظه های زندگی را تنها با غم تنهایی میگذراندم.
    روزی آمد که دلم اسیر شد ، اسیر دلی دیگر.
    لحظه های زندگی دگرگون شد ، همه زندگی ام یاد و ذکر نام او شد.
    تنها غم از دست دادن او در دلم بود ، لحظه به لحظه دلتنگش میشدم ، دلم میگرفت و اینبار به جای اشک ریختن ، زار و زار گریه میکردم.
    خدا را از یاد برده بودم ، همه زندگی ام عشق بود و ذکر نام عشق.
    چشمانم لحظه به لحظه بهانه دیدار با او را میگرفت.
    دلم میخواست دوباره با تنهایی باشم ، غم عشق مرا میسوزاند.
    اما دیگر راهی نداشتم.
    عاشق ماندم ، و عاشقانه نیز در آتش عشق سوختم .
    عشق مرد ، تنهایی رفت و تنها چند خاطره تلخ به جا ماند.
    دیگر نه عاشق بودم ، نه تنها.
    اینبار یک مجنون دل شکسته بودم.
    کسی که لحظه های زندگیش سرد و بی حوصله شد ، و سهمش از این لحظه ها ناامیدی و گریه شد

    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/