وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم
وقتي که ديگر رفت به انتظار امدنش نشستم
وقتي که ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتي او تمام شد من اغاز شدم و چه سخت است ...
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگي کردن
مثل تنها مردن ...
وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم
وقتي که ديگر رفت به انتظار امدنش نشستم
وقتي که ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتي او تمام شد من اغاز شدم و چه سخت است ...
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگي کردن
مثل تنها مردن ...
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)