گفتگومان همیشه شیرین بود / لحظه هامان به خنده افرین بود / شکستی و رفتی بی وفا کی قرارمون این بود



نه بلبل خواهد از زمستان جدایی / نه گل دارد خیال بی وفایی / ولیکن چرخش چرخ ستمگر / زند بر هم رسم اشنایی


مینویسم نامه را با برگ چایی / که هر وقت میخوری یادم بیاری


عابر شهر چشاتیم / دل من اهل ریانیست / اونی که مثل تو باشه / حتی توی قصه ها نیست



شمع سوزان توام اینگونه خاموشم نکن/ گر چه دور افتاده ام هرگز فراموشم نکن




دنیا هم به ادمهای خوشبین نیاز داره هم بدبین چون ادمهای خوشبین هواپیما میشازن اما ادمهای بدبین چتر نجات



اگر یادت کنم پروانه میشم / فراموشت کنم دیوانه میشم / غروب عاشقان رنگ طلاییست / اگر چه اخرش مرگ و جداییست


هر شهری یک شاهی داره هر شاهی یک تاجی داره من شاه و شما تاج سر ما هستی .



هر جا بری ما باهاتیم مثل علف زیر پاتیم مثل عسل رو لبهاتیم مثل غنچه رو دستاتیم



دوصت دارم با ص صابون تا همه تو کفش بمونن.