کابل بدون روکش تیربرق، دختر 4.5ساله را به کما فرستاد+عکس
«آخ جون می‌خوایم بریم پارک». نازنین خوشحال از خبری که از زبان پدرش شنیده بود، به طرف اتاقش دوید تا لباس‌هایش را بپوشد. او قرار بود با دخترعمه و دخترعمویش به پارک برود و به همین دلیل حسابی خوشحال بود. نازنین با عجله لباس پوشید و در یک چشم برهم زدن خودش را به مقابل در خروجی رساند تا نشان دهد برای رفتن آماده است. دختر خردسال وقتی روی صندلی عقب خودروی پدر نشست، به لحظات خوشی که در پارک خواهند داشت فکر می‌کرد غافل از اینکه حادثه شومی در کمینش نشسته است.



به گزارش آخرین نیوز به نقل از همشهری سرنخ، خودروی پدر نازنین مدت کوتاهی بعد از حرکت به محل قرار یعنی جایی که خانواده عمو و عمه نازنین منتظر آنها بودند رسید. آنها خیلی زود به هم پیوستند و بالاخره پس از چند دقیقه رانندگی به پارکی رسیدند که برای تفریح انتخاب کرده بودند.
زمین پر از چمنی که در گوشه‌ای از پارک بود، محل استراحت آنها شد و خیلی زود بساط پیک‌نیک روی زمین پهن شد و بچه‌ها بازی‌شان را آغاز کردند.
«ساعت 11 شب نیمه‌شعبان بود که به همراه خانواده شوهرم برای تفریح به پارکی در شاهرود رفتیم اما این تفریح خیلی زود تبدیل به بزرگترین غم زندگی‌مان شد.»

مادر نازنین، دختری که حالا چند ماهی است با لوله‌ای در گلویش تنفس می‌کند، اینها را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «خیلی پیش آمده بود که شب‌ها به این پارک برویم. آن شب هم چون شب عید بود تصمیم گرفتیم که راهی پارک شویم تا هم چراغانی‌ها را ببینیم و هم از فضای آزاد لذت ببریم.»
زن جوان ادامه می‌دهد: بچه‌ها که از دیدن پارک و چراغانی به وجد آمده بودند به محض رسیدن به پارک بازیشان را شروع کردند و ما هم بساط شام را چیدیم. بچه‌ها در دو متری ما مشغول بازی با هم بودند که آن اتفاق افتاد.»
IMAGE634531496808906250
تیر برق خطرناک
خانواده صدرمغانی که هرگز تصور نمی‌کردند دریچه ترمینال تیر برقی که در کنار آن بساطشان را پهن کرده‌اند، باز باشد و سیم‌های بدون روکش از آن آویزان باشند، مشغول کشیدن غذا شدند.
نازنین که به دنبال دختر عمه‌هایش می‌دوید، با دیدن دریچه باز ترمینال تیر چراغ برق، به طرف آن رفت و ناگهان انگشت شستش با سیم برق که بدون روکش بود برخورد کرد و بدنش را به شدت لرزاند. برق از انگشت شست دست چپش وارد بدنش شد و از پای چپش به زمین رسید.

برق‌گرفتگی آن‌قدر شدید و ناگهانی بود که کسی صدای جیغ دلخراش نازنین را نشنید، درست در همان زمان برق پارک قطع شد و کسی نمی‌دانست علت ناگهانی قطع برق چه بوده است.
مادر این دختربچه توضیح می‌‌دهد: «بچه‌ها جیغ می‌کشیدند و من متعجب از این بودم که چرا نازنین روی زمین بدون حرکت خوابیده است. بچه‌ای که تا چند دقیقه قبل بالا و پایین می‌پرید و ثانیه‌ای آرام و قرار نداشت، بی‌حرکت روی زمین افتاده بود. به سمت او رفتم و چند بار تکانش دادم. بدنش خشک شده بود و سیاه. سرم را بالا کردم تا شوهرم را صدا بزنم که چشمم به سیم بدون روکش تیر برق افتاد و تازه فهمیدم چه بلایی سر دخترم آمده است.»

1228129

انتظار کشنده
صدای آژیر آمبولانس در هیاهوی مردمی که در پارک جمع شده بودند، گم شده بود. حالا بیشتر کسانی که برای تفریح به پارک آمده بودند دور مادری که دختر 4 ساله‌اش را در آغوش داشت و گریه می‌کرد جمع شده بودند.
بدن نیمه جان نازنین داخل آمبولانس گذاشته شد و به بیمارستان امام حسین(ع) شاهرود انتقال داده شد تا هر چه زودتر درمان او شروع شود.
«زمان برای من خیلی سخت و کشنده بود. عقربه‌های ساعت حرکت نمی‌کردند و احساس می‌کردم بیمارستان دور سرم می‌چرخد. نمی‌دانم چند ساعت یا چند دقیقه، فقط می‌دانم خیلی طول کشید تا پزشکان توانستند قلب دخترم را احیا کنند و بعد او را به بخش مراقبت‌های ویژه انتقال دادند.»

زن جوان ادامه می‌دهد: «با وضعی که نازنین داشت، تصمیم گرفتیم او را به تهران انتقال دهیم، بیمارستان موافقت کرد اما یکی از آشنایانمان که پزشک است ما را از این کار منصرف کرد. چرا که دنده‌های نازنین در اثر برخورد محکم او به زمین شکسته بود و لوله‌ای را داخل ریه او کار گذاشته بودند تا بتواند نفس بکشد. پزشک آشنایمان می‌گفت انتقال نازنین با این لوله باعث می‌شود که ریه دخترم پاره شود. به همین دلیل چهار روز صبر کردیم و بعد او را به تهران انتقال دادیم.»

در مدتی که نازنین کوچولو در بیمارستان امام حسین(ع) شاهرود بستری بود، خانواده‌اش شرایط بستری شدن او را در مرکز طبی کودکان تهران فراهم کردند و چهار روز بعد دختربچه 4 ساله در حالی که لوله‌های تنفسی به او وصل بود با آمبولانس به تهران انتقال داده شد.

دو ماه بعد
مادر نازنین ادامه می‌دهد: «نازنین 15 روز در بخش PICU بیمارستان مرکز طبی کودکان به دستگاه وصل بود و به کمک دستگاه نفس می‌کشید. تا اینکه بعد از 15 روز به بخش مغز و اعصاب آورده شد. حالا هم وضعیت تنفسی او خیلی بهتر شده اما باز هم حرف نمی‌زند و اختیار حرکت دادن دست و پایش را ندارد. او بعد از دو ماه از بیمارستان مرخص شده اما دکترها گفته‌اند که تا درمان نهایی باید در تهران بمانیم.»

اما زوج جوان ساکن شاهرود بودند و در تهران کسی را نمی‌شناختند و مساله مسکن نیز بر مشکلات آنها افزوده شد. مشکلی که خیلی زود گره آن به دست شهردار شاهرود باز شد.
وقتی شهردار شاهرود فهمید که ما مجبور هستیم به خاطر درمان نازنین در تهران بمانیم به دادمان رسید. او یکی از آپارتمان‌هایی را که برای شهرداری بود و کارمندان شهرداری در زمان ماموریت در تهران از آن استفاده می‌کردند در اختیار ما گذاشت.

ما هم به این آپارتمان رفتیم و حالا به سختی از دخترمان که توان حرکت و حرف زدن ندارد مراقبت می‌کنیم تا مراحل درمان طی شود و فقط دعا می‌کنیم که او بار دیگر به زندگی عادی‌اش برگردد.