محاكمه قاتل نامادري
حوالي ساعت 8 صبح بود كه يكمرتبه با ضربات لگد جيران از خواب بيدار شدم.ديگر اين همه توهين و بيرحمي را طاقت نياوردم به سوي او هجوم برده و دستم را روي دهنش گذاشتم و فشار دادم. تصميم داشتم تلافي تمام رنجي را كه به ما داده بود در بياورم. با اوصحبت كرده و شكنجههايي كه سر ما آورده بود را پيش چشمش آوردم بعد از حدود يكساعت هم فهميدم مرده است.
تهران امروز: جواني كه ميگويد نامادرياش را به خاطر اذيت و آزارهاي وي كشته است محاكمه شد.
در ابتداي جلسه، روشن، نماينده دادستان تهران با خواندن كيفرخواست به قضات شعبه 77 دادگاه كيفري گفت: مهدي متهم 22 ساله حاضر در دادگاه سوم بهمن ماه 88 نامادرياش به نام جيران را خفه كرده و از پا درآورده است. وي بعد از ارتكاب قتل جسد مقتول را به آتش كشيده و گريخته است.
ماموران سرانجام پس از چند ماه فرار متهم، وي را دستگير كرده و متهم در جلسه بازجويي به جنايت اعتراف كرد.وي همچنين طلاجات نامادري خود را نيز پس از به قتل رساندن وي ربوده است.من به عنوان نماينده د ادستان براي متهم به اتهام قتل عمد، آتش زدن جنازه و سرقت جواهرات مقتول تقاضاي صدور حكم قانوني را دارم.
سپس پدر و مادر جيران پشت تريبون آمده و در خواست خود را مبني بر قصاص متهم مطرح كرده و اعلام كردند حاضرند تفاضل ديه را هم به خانواده قاتل بپردازند.
در ادامه متهم به جايگاه آمده و به دفاع از خود پرداخت. وي خطاب به حاضرين گفت: من جيران را كشتم به خاطر اينكه از بدرفتاريها او با خود و خواهر و برادر كوچكم كلافه شده بودم و جانم به لب رسيده بود. من فرزند طلاقم و زير دست نامادري بزرگ شدم.نوزادي بيش نبودم كه پدرم، مادرم را طلاق داد. من در كوچه و خيابان بزرگ شده و خانه فقط محل خواب من بود وگرنه در آن نه آرامش داشتم نه احساس امنيت. تمام وقتم را با دوستان كوچه و خيابانم ميگذارندم وچهارده ساله بودم كه به طور تفنني به مصرف مواد مخدر رو آوردم.
پدرم براي راحت شدن از دست من مرا به يك مرد خياط سپرد تا پيش وي كار ياد بگيرم. من بعد از مدتي ديگر شبها هم به خانه نميرفتم و در كارگاه ميخوابيدم. بعد از مدتي در كار حسابي خبره شده و همه كارهاي يك استاد خياطي را ياد گرفته بودم. اما ياد مادرم دست از سرم بر نميداشت. فكر ميكردم اگر او را پيدا كنم خوشبخت ميشوم. شبها خواب او را ميديدم و هميشه به فكر او بودم.
آن موقع 14 سالم بيشتر نبود. سرانجام يكي از آشنايانم مرا راهنمايي كرد واو را پيدا كردم اما مادرم مرا نپذيرفت. پيش خياط برگشتم. پدرم مدتي بعد به من گفت ميخواهم براي سر و سامان دادن به وضع تو برايت زن بگيرم. من يك خواهر و برادر ديگر هم داشتم كه آنها پيش پدرم زندگي ميكردند و از اين زندگي شان رنج ميكشيدند. بعد از مدتي پدرم زن دومش را هم طلاق داد. اما روز خواستگاري از دختر عمهام پدرم ما را قال گذاشته و براي خودش به خواستگاري جيران رفت.
من كه با گل و شيريني به خانه عمهام رفته بودم سرافكنده به خانه برگشتم. بعد از بازگشت اين بار با سرخوردگي بيشتر سراغ مواد رفته و معتاد شدم.آنچه كه بعد از ازدواج پدرم و جيران مرا عذاب ميداد رفتارهاي خيلي بد جيران با خواهر و برادر كوچكترم بودو اينكه وي مدام آنها را اذيت ميكرد. از ديدن چهره لاغر وتكيده خواهر و برادر كوچكم رنج ميبردم اما پدرم بيتفاوت بود. جيران هم مدام شيطنت كرده و پدرم را بر عليه ما ميشوراند.روز حادثه من در خانه خواب بودم.
حوالي ساعت 8 صبح بود كه يكمرتبه با ضربات لگد جيران از خواب بيدار شدم.ديگر اين همه توهين و بيرحمي را طاقت نياوردم به سوي او هجوم برده و دستم را روي دهنش گذاشتم و فشار دادم. تصميم داشتم تلافي تمام رنجي را كه به ما داده بود در بياورم. با اوصحبت كرده و شكنجههايي كه سر ما آورده بود را پيش چشمش آوردم بعد از حدود يكساعت هم فهميدم مرده است.
اول طلاهاي او را كه حدود يك و نيم ميليون تومان ميارزيد از دستش درآورده و سپس موضوع را به يكي از دوستانم اطلاع داده و جسد را به اسلامشهر برده و در آنجا جسد را به آتش كشيدم. سپس به مشهد گريخته و پول طلاها را خرج كردم. بعد هم به تهران آمده و در يك خياطي مشغول كار شدم تا اينكه صاحب خياطي به من مشكوك شده و موضوع را به پليس اطلاع داد.
من از اولياي دم مقتول ميخواهم مرا ببخشند اما اگر آنها تصميم به اعدام من هم داشته باشند حرفي ندارم چرا كه از اين زندگي متنفرم. در پايان هيات قضات وارد شور شده تا راي خود را درباره متهم پرونده صادر كنند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)