در داستانهای مرتبط با علم اقتصاد توسعه آمده است که در ژاپن پس از جنگ ، مردم آن سرزمین از کار دائم و بی وقفه ی خود درآمدهایی را بدست میاوردند و همزمان ، با تجاربی که در بخشهای مختلف حاصل میشد به اصلاح اشتباهات خود در تولید و تجارت پرداختند و نواقص موجود در کارها را از بین بردند و این روند را ادامه دادند تا به تولید ناب دست یافتند .
مردم ژاپن درآمدهایی که بدست میآوردند را برای شکوفایی اقتصادی کشورشان به بانکها می سپردند و با تجمیع درآمدهای خرد و کوچک آنان نزد بانکها ، به اصطلاح ثروت پولی کشورشان روزبروز بیشتر و بیشتر میشد و در آنسوی بیشترین مقدار قناعت را در مصرف خود اعمال میکردند تا از طرفی کالای بیشتری برای فروش به دیگر کشورها داشته باشند و با این کار ارز وارد کشور کنند و از طرفی هم پول بیشتری برای پس انداز کردن در دست خودشان باقی بماند و به بانکها بسپارند . با این کار سرانه ی سرمایه های پولی در ژاپن روزبروز افزایش پیدا میکرد و بالا و بالاتر میرفت .
این افزایش سرانه ی پول نقد موجب میشد تا مردم مولّد و کار آفرین آن سامان بتوانند با آسان ترین روشهای ممکن به بکارگیری سرمایه های پس انداز شده در بانکها برای سرمایه گذاری های تولیدی و گسترش توان تولید کشورشان اقدام نمایند . همانطور که همه آگاهند ، در آن سرزمین ، خصوصا پس از جنگ و ویرانیهای آن هیچ گونه مزیت نسبی ای برای تولید کالاها وجود نداشت و تنها پس اندازهای مردمی و تلاشهای روزمره شهروندان بود که توانست برای مردم ژاپن مزیت ساز شود و موجبات گسترش روزافزون تولید آنان را از نظر کمّی و کیفی فراهم کند و آنرا ارزانتر از تولیدات دیگر نقاط دنیا بدست مصرف کنندگان آنروز سراسر کره ی خاکی برساند و پس از آن بود که پای بزرگترین سرمایه گذاران آمریکایی به آن سرزمین باز شد و تلفیقی از دو روش متفاوت تولید را بعنوان تولید ژاپنی معرفی کرد و به رخ همه ی دنیا کشاند .
آری ؛ پس انداز و تزریق ارزان و آسان منابع پولی برای سرمایه گذاری و تلاش خستگی ناپذیر در جهت سازندگی کشور کلید طلایی مردمی بود که بدون کوچکترین امتیازی در بهره برداری از منابع طبیعی بکر ، خود مزایای نسبی مورد نیاز را ساختند و بر دنیا فخر آنرا فروختند و شکوفایی اقتصادی آن قطب اقتصاد جهان را در کنار برتری بی چون و چرای اقتصادی و علمی خود و فرزندانشان بر سرتاسر گیتی رقم زدند .
در کمال حسرت باید عرض کنم که امروز در ایران عزیز ما ، مصرف زدگی سازماندهی شده ی جامعه به عاملی برای پشتیبانی از واردات میلیاردها دلار کالای مصرفی بدل شده است و هر قدر هم درآمدهای کشور ما که حاصل از فروش ثروت گرانبها و برگشت ناپذیر ملّی است بالاتر میرود ، این واردات حجم گسترده تری بخود میگیرد و در همین راستا بانکها هم پس اندازهای مردمی را بجای فرصت سازی برای گسترش سرمایه گذاری های تولیدی و تقویت زیرساختهای اقتصاد کشور ، در پشتیبانی از عوامل این واردات صرف میکنند و از طرفی با نقش آفرینی تئوری های پوچ و خالی از منطق اقتصادی ، سرمایه های پولی مردم بسوی پروار بی منطق و باج ستانی از نظام اقتصادی و بهره خواری هدایت میشوند تا تیشه ای شوند برای فرود بر ریشه ی سازندگی و تولید و هرچه متورّم تر کردن فضای اقتصاد کشور . چرا که پدیده ی تورّم غیر مفید ( همراه با رکود ) و خانمان سوز از دیدگاه منطق اقتصادی دقیقا همان بی تولیدی جامعه است که متاءسفانه در ایران ما توسط عامل ثانویه و بشدت تاثیر گذاری بنام بهره پشتیبانی شده و به سرعت به رشد آن دامن زده میشود .
وضع بدین گونه است که با هرچه گرانتر تمام شدن هزینه های تامین مالی افراد و بنگاه های اقتصادی توسط بانکها ، بهای کالا و خدمات مصرفی جامعه نیز به نسبت گردش مالی مورد نیاز تا حصول محصول نهایی و متناسب با بهای تمام شده ی پول مورد نیاز برای تامین مقدمات فراهم کردن آن کالا رشد میکند و از تکرار این مسئله ی ضدّ اقتصادی ، شرایط برای بالاتر رفتن شاخص بهای کالا و خدمات مصرفی جامعه مساعد شده و آتش دامن گیر آن مدام گسترش می یابد و در نتیجه تورّم ، این دشمن اقتصاد ملّی با سرعتی سرسام آور به رشد خود ادامه میدهد .
این مسئله ی نا مبارک با تبدیل شدن به بلای جان تولید ملّی و ایجاد گسست هرچه بیشتر میان ساختار تولید کشور و رونق و رشد و بارور شدن درونزا که زمینه ساز اصلی بومی کردن دانش فنی و بالندگی محصولات وطنی خواهد بود ، تولیدات وطنی را با اینهمه مزایای ذاتی اقتصادی کشور در تولید و تجارت ، با صرفه ی اقتصادی منفی مواجه کرده و روند معکوس تجارت ملّی را دامن میزند و درنتیجه تقاضای داخلی را بسمت واردات بیشتر هدایت میکند تا فشار تقاضای بازار از این راه برطرف گردد .
این همه در حالی است که با ایجاد ساختاری هدفمند برای حمایت از تولید ملّی و کمک به باروری آن ، با تامین مالی ارزان قیمت و بموقع صنعت و معدن و کشاورزی ، باتزریق منابع مالی ارزان به جامعه و اصولا از میان برداشتن ارزش مصنوعی نابجایی که در کشور ما به پول خام داده شده است ، با ارزش آفرینی برای کار و تلاش و تولید و با از میان برداشتن قوانین ضدّ تولید میتوان تمامی آنچه را که در دنیا تولید میشود و ساخته ی دست بشر است در این سرزمین ارزانتر از چین و ماچین و بقیه ی عالم ، با بهترین کیفیت تولید کرد و بدست مصرف کنندگان رساند .
متاسفانه در همین غائله ای که در چند ماهه ی اخیر توسط بانکها بپا شد ، بسیاری از بهترین تولید کنندگان بخشهای مختلف کشور که دارای سابقه ی صادرات محصول به قلب اروپا نیز بودند ، در اثر فشارهای طاقت فرسایی که از طرف بانکها به آنان وارد شد و یا عدم تامین مالی بموقع و مفید توسط بانکها ی کشور ، از سر ناچاری درب کارخانه های خود را بستند و عطای تولید را به لقایش بخشیدند و بدین ترتیب هزاران فرصت شغلی در کنار فرصت ایجاد ثروت و ارزش افزوده و بالندگی اقتصادی از کشور سلب شد و سوخت .
در آخر کلام یادآور میشود ؛ برای نیل به هدف باروری فرصتهای بکر سازندگی کشور و بالندگی اقتصاد ملّی چاره ای نداریم جز آنکه سرمایه های پولی این سرزمین را از انحراف در مسیر واردات گسترده و مصرف زدگی و تبلیغ روزمره ی کالای غیر وطنی خارج کرده و بسمتی هدایت کنیم که به پشتوانه ای محکم برای تولید و سرمایه گذاری در زیرساختهای کلان اقتصادی تبدیل شوند .
گام نخست برای تحقق این مهم حذف ارزش دروغین ذاتی از پول خام است که در پی آن بهره از معادلات اقتصاد ملّی حذف خواهد شد . سپس باید با برنامه ای مدوّن ، هدفمند و بی نقص به حمایت از تولیدات وطنی پرداخته و با ترزیق منابع پولی ارزان به جامعه و بخشهای تولیدی مختلف توسط بانکها ، به بارور سازی اقتصاد کشور در سایه ی استفاده بهینه از سرمایه های بکر پولی و انسانی جامعه کمک نموده و به آن سرعت دهیم که گام نهادن در هر راهی جز این ، بیراهه ای سهمگین و طاقت فرساست .

منبع: محسن سیروس
مشاور رئیس و عضو شورای سیاستگذاری
خانه صنعت و معدن