در تاریکی‌ِ حیات‌ برخاستن‌ُ راهی‌ شُدن‌.
همه‌ چیزی‌ را وانهادن‌ُ رها کردن‌!
رفتن‌ُ آزاد کردن‌ِ خود از تمامی‌ِ امّا وُ اگرها،
از تمام‌ِ تعهدات‌ِ محصور کننده‌،
از ظاهری‌ مقید!

از تاریکی‌ِ حیات‌
گامی‌ بیرون‌ نهادن‌!
در تهی‌ِ آشکارُ در تردید
وَ در آینده‌یی‌ دیگر
به‌ نداهای‌ درون‌ اعتماد کردن‌!
زنده‌گی‌ِ بهتر!
عبور را ،
برای‌ رسیدن‌ به‌ نوری‌ تازه‌ تاب‌ آوردن‌
وسعت‌ِ زنده‌گی‌
رهایی‌...

(از کتاب فرشته ای در کنار توست )