یک قوم تو را شهید می خوانند ... (درباره احمد متوسلیان)
کیست علی؟ حیدر دُلدُل سوار صاحب لوح و قلمُ ذوالفقار
خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است
گفت فحشا در کجا آید پدید؟ گفتمش در کوچه های بی شهید
زهرا اگر نبود محمد یتیم بود پربار نخل سبز ولایت عقیم بود
گام بردارم ولی با یاد تو سر نهم بر دامن اولاد تو
چهارده کنعانی یوسف جمال چهارده موسی به سینای کمال
به جای آنکه همه ساله تو سوی مکه روی
مشک من لبریز آب و آبروست
"زکُل ُّ مَن عَلیها فان" چه دانی؟
قلم تا وحی را بال و پر آمد نماز کاتبان سنگین تر آمد
پدر وقتی اذان میگفت غم داشت
پدر وقتی اذان میگفت غم داشت
درویش علی علی صفت گردد
پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد
پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد
آن شب که بتان نماز خواندند
آن شب که بتان نماز خواندند
به جای آنکه همه ساله به مکه روی
به جای آنکه همه ساله به مکه روی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)