آنارشیسم نیز یکی از تعابیر فلسفی می باشد که در میان توده مردم مفهومی ناهنجار و منفی از خود به جای گذاشته است. عامه مردم آنارشیسم را نوعی هرج و مرج و بی قانونی می دانند. اما حقیقت این است که آنارشیست فرای آن چیزی است که در جامعه در مورد آن گفته می شود. آنارشيسم از لغت آنارخوس در زبان يوناني گرفته شده و صرفا به معناي بدون حاكم است.
در روند تاريخي شكل گيري آنارشيسم گفته مي شود كه اين تفكر با فعاليت ميخائيل پاكونين پا گرفت و پير ژوزف پرودون در 1840 در كتاب «مالكيت چيست؟» براي اولين بار مشتاقانه عنوان آنارشيست را بر خود نهاد.
اين دو سپس در جريان مبارزات سوسياليستي كارگران روسيه سنديكايي ضد قدرت تحت عنوان Anarcho syndicalism ايجاد كردند كه مبتني بر اصول آنارشيسم بود و اين سنديكا را پيشاهنگ انقلاب روسيه مي دانند.
در تعريف آنارشيسم سباستين فور مي گويد كه هر كس كه اقتدار را انكار كند و با آن به ستيزه بر خيزد آنارشيست است.
آنارشیست نوعی مکتب سیاسی محسوب می شود که خواهان از بین بردن دولت می باشد. تفکری که در پشت سر این مکتب سیاسی وجود دارد بر این نکته مبتنی است که همه چیز باید به طور مستقیم توسط مردم و برای مردم تعریف گردد. به این دلیل است که می توان ارتباطی بین دو مکتب نیهیلیسم و آنارشیسم ایجاد کرد. هر دوی این مکاتب خواهان رهایی فرد و جامعه هستند با این تفاوت که نیهیلیسم مکتبی فلسفی و بیشتر فردی می باشد در حالیکه آنارشیسم مکتبی سیاسی و اجتماعی می باشد.
آنچه که در مورد آنارشیسم تامل بر انگیز می باشد این است که در صورت فقدان وجود دولت قوانین مفهوم خود را از دست می دهند زیرا دولت در شکل گسترده وجودی خود به نوعی قانونگذار و مجری قانون و متضمن اجرای قانون می باشد و با از بین رفتن آن ارتباطات بین افراد یک جامعه دچار سرنوشت نامعلومی خواهند گردید و شاید در این گونه جامعه ای مفهوم توده ای آنارشیسم به حقیقت بپیوندد و جامعه دچار هرج و مرج شود.
پاسخ را شاید بتوان در این مسئله نهفته دانست که ایجاد جامعه ای آنارشیستی نیازمند پیش شرط هایی می باشد که شاید یکی از این پیش شرطها افزایش آگاهی و سطح فرهنگی مردم آن جامعه می باشد که سبب گردد مردم یک جامعه بتوانند در کنار هم بدون وجود قانونی نوشته شده با مسالمت زندگی کنند.
حال مسئله این است که آیا مردم یک جامعه به این سطح فرهنگی خواهند رسید؟
در هر حال آنارشیسم مکتبی ضد قدرت و نیهیلیسم مکتبی ضد ارزش می باشد. ان دو مکتب هر چند از دو خانواده مختلف بوده و کارکردهای متفاوتی نیز دارند دارای تشابهات نزدیکی به یکدیگر به لحاظ محتوایی می باشند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)