آيه 21:

يَأَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‏

ترجمه:

اى مردم! پروردگارتان كه شما وپيشينيان شما را آفريد، پرستش كنيد تا اهل تقوا شويد.


تفسیر:


در كتاب‏هاى قانون، مواد قانون، بدون خطاب بيان مى‏شود، ولى قرآن كتابقانونى است كه با روح و عاطفه مردم سر وكار دارد، لذا در بيان دستورات،خطاب مى‏كند. البتّه خطاب‏هاى قرآن مختلف است. [205]
هدف از خلقت جهان و انسان، تكامل انسان‏هاست. يعنى هدف از آفرينش هستى، بهره‏گيرى انسان‏هاست [206] وتكامل انسان‏ها در گرو عبادت [207]واثر عبادت، رسيدن به تقوى [208] و نهايت تقوى، رستگارى است. [209]
سؤال: چرا خدا را عبادت كنيم؟
پاسخ: در چند جاى قرآن پاسخ اين پرسش چنين آمده است:
* چون خداوند خالق و مربّى شماست. «اعبدوا ربّكم الّذى خلقكم» [210]
* چون تأمين كننده رزق و روزى و امنيت شماست. «فليعبدوا ربّ هذا البيت الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف» [211]
* چون معبودى جز او نيست. «لا اله الاّ أنا فاعبُدنى» [212]
عبادت انسان، هدف آفرينش انسان است نه هدف آفريننده. او نيازى به عبادت ماندارد، اگر همه مردم زمين كافر شوند او بى‏نياز است: «ان تكفروا انتم و منفى الارض جميعاً فانّ اللَّه لغنى...» چنانكه اگر همه مردم رو به خورشيدخانه بسازند يا پشت به خورشيد، در خورشيد اثرى ندارد.
با اينكه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولىبازهم در برابر اين اداى تكليف، پاداش مى‏دهد و اين نهايت لطف اوست.
آنچه انسان را وادار به عبادت مى‏كند امورى است، از جمله:
1- توجّه به نعمت‏هاى او كه خالق و رازق و مربّى ماست.
2- توجّه به فقر و نياز خود.
3- توجّه به آثار و بركات عبادت.
4- توجّه به آثار سوء ترك عبادت.
5 - توجّه به اينكه همه هستى، مطيع او ودر حال تسبيح او هستند، چرا ما وصله ناهمرنگ هستى باشيم.
6- توجّه به اينكه عشق وپرستش، در روح ماست وبه چه كسى برتر از او عشق بورزيم.
سؤال: در قرآن آمده است: «واعبد ربّك حتّى ياتيك اليقين» يعنى عبادت كن تابه يقين برسى. پس آيا اگر كسى به يقين رسيد، نمازش را ترك كند؟!
پاسخ: اگر گفتيم: نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنايشاين نيست كه هرگاه دستت به شاخه رسيد، نردبان را بردار، چون سقوط مى‏كنى.كسى كه از عبادت جدا شد، مثل كسى است كه از آسمان سقوط كند؛ «فكانّما خرّمن السماء» به علاوه كسانى كه به يقين رسيده‏اند مانند: رسول خدا و امامانمعصوم، لحظه‏اى از عبادت دست برنداشتند. بنابراين مراد آيه،بيان آثارعبادت است نه تعيين محدوده‏ى عبادت.
آيات وروايات، براى عبادت شيوه‏ها وشرايطى را بيان نموده است كه در جاىخود بحث خواهد شد، ولى چون اين آيه، اوّلين فرمان الهى خطاب به انسان درقرآن است، سرفصل‏هايى را بيان مى‏كنيم تا مشخّص شود عبادت بايد چگونهباشد:
1- عبادت مامورانه، يعنى طبق دستور او بدون خرافات.
2- عبادت آگاهانه، تا بدانيم مخاطب و معبود ما كيست. «حتّى تعلموا ماتقولون» [213]
3- عبادت خالصانه. «ولا يشرك بعبادة ربّه احداً» [214]
4- عبادت خاشعانه. «فى صلاتهم خاشعون» [215]
5 - عبادت مخفيانه. پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: «اعظم العبادة اجراً اخفاها» [216]
6- عبادت عاشقانه. پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: «افضل الناس مَن عَشق العبادة» [217]
و خلاصه در يك نگاه بايد بگوييم كه براى عبادت سه نوع شرط است؛
الف: شرط صحّت، نظير طهارت وقبله.
ب: شرط قبولى، نظير تقوى.
ج: شرط كمال، نظير اينكه عبادت بايد آگاهانه، خاشعانه، مخفيانه وعاشقانه باشد كه اينها همه شرط كمال است. [218]
205) براى عموم مى‏فرمايد: »يا ايّها الناس«، امّا براى هدايت‏يافتگان فرموده: »يا ايّها الذين امنوا«
206) سخّر لكم« جاثيه، 13. »خلق لكم« بقره، 29.
207) و ما خلقتُ الجنّ والانس الاّ ليَعبدون« ذاريات، 56.
208) واعبدوا ربّكم ... لعلّكم تتّقون« بقره، 21.
209) واتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون« بقره، 189.
210) مشركان خالقيّت را پذيرفته ولى ربوبيّت را انكار مى‏نمودند،خداوند در اين آيه دو كلمه »ربّكم« و »خلقكم« را در كنار هم آورده تادلالت بدين نكته كند كه خالق شما، پروردگار شماست.
211) قريش، 3تا4.
212) طه، 14.
213) نساء، 43.
214) كهف، 110.
215) مؤمنون، 2.
216) بحار، ج‏70، ص‏251.
217) بحار، ج‏70، ص‏253.
218) براى تفصيل بيشتر به كتاب پرتوى از اسرار نماز وتفسير نماز نوشته مؤلف مراجعه نماييد.


نکته ها:

1- دعوت انبيا، عمومى است و همه مردم را دربر مى‏گيرد. «يا ايها الناس»
2- از فلسفه‏هاى عبادت، شكرگزارى از ولى نعمت است. «اعبدواربّكم‏الذى‏خلقكم»
3- اوّلين نعمت‏ها، نعمت آفرينش، و اوّلين دستور، كُرنش در برابر خالق است. «اعبدوا ربّكم الذى خلقكم»
4- مبادا بت‏پرستى يا انحراف نياكان، ما را از عبادت خداوند دور كند، حتّى آنان نيز مخلوق خداوند هستند. «و الذين من قبلكم»
5 - عبادت، عامل تقواست. اگر عبادتى تقوى ايجاد نكند، عبادت نيست. «اعبدوا... لعلّكم تتقون»
6- به عبادت خود مغرور نشويم كه هر عبادتى، تقوا ساز نيست. «لعلّكم تتقون»