next page

fehrest page


back page

تفسير آيه :(95) لاَ يَسْتَوِى الْقَعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ اءُوْلِى الضَّرَرِ وَ الْمُجَهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ بِاءَمْوَلِهِمْ وَاءَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَهِدِينَ بِاءَمْوَ لِهِمْ وَاءَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلاًّوَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَهِدِينَ عَلَى الْقَعِدِينَ اءَجْراً عَظِيماً
ترجمه :
مؤ منانى كه بدون عذر و ضرر (مثل بيمارى و معلوليّت ) از جهاد بازنشسته اند، با مجاهدانى كه با اموال و جانهاى خويش در راه خدا جهاد مى كنند، يكسان نيستند. خداوند، جهادگران با اموال و جانشان را بر وانشستگان (از جنگ ) به درجه اى برترى داده است . خداوند همه مؤ منان را وعده ى (پاداش ) نيك تر داده است ، ولى خداوندمجاهدان را بر وانشستگان ، با پاداش بزرگى برترى داده است .
نكته ها
O كسانى كه به جبهه ى جهاد نمى روند، چند گروهند: منافقان بى ايمان ، مسلمانان ترسو، رفاه طلبان ، شكّاكان ، بى همّتان كه مى گويند: با مال و بيان و قلم و دعا، رزمندگان را دعا و حمايت مى كنيم ، و جهاد، براى ما واجب عينى نيست . اين آيه ، به اين گروه آخر مربوط مى شود و از آنان انتقاد مى كند. زيرا گروه هاى ديگر در موارد متعدّد به شدّت مورد انتقاد قرار گرفته اند و هيچ گونه مقام و درجه اى ندارند تا مجاهدان يك درجه بالاتر از آنان باشند.
O در روايات آمده است ، كسانى كه به خاطر بيمارى نمى توانند بجنگند ولى دلشان همراه رزمندگان است ، با آنان در ثواب جهاد برابرند.(350)
O آيه مربوط به واجب كفايى است و اگر جهاد واجب عينى بود، از قاعدان به عنوان متخلّف ياد مى شد.
پيام ها
1- شيوه ى تبليغ و تشويق ، بايد مرحله اى باشد. (ابتدا فرمود: (لايستوى )، سپس فرمود: (درجة ) و در آخر: (اجرا عظيما)
2- با هر كس بايد به نحوى سخن گفت : قرآن با مؤ منان جبهه نرفته و منافقان و ترسوها و رفاه طلبان برخورد متفاوت دارد. تنها با كلمه (قاعدين ) از مؤ منان جبهه نرفته ياد كرده است .
3- آنان كه مشكلات جسمى دارند از جهاد معافند. (غير اولى الضرر)
4- جهاد مالى در كنار جهاد با جان مطرح است ، چون بدون پشتوانه ى مالى ، جبهه ضعيف مى شود. (باموالهم و انفسهم )
5- كمك هاى داوطلبانه ى مردم ، از جمله منابع تاءمين بودجه هاى دفاعى است . (باموالهو و انفسهم )
6- هر كجا خطر ناباورى مردم محتمل است ، اصرار و تكرار لازم است . (در اين آيه و آيه بعد جمله ى (فضل اللّه ) و (درجة ) تكرار شده است .)
7- خدمات و تلاش هر كس محترم است و به خاطر شركت كسانى در جبهه ، نبايد ارزش هاى ديگران ناديده گرفته شود. برترى مجاهدان آرى ، امّا طرد ديگران هرگز. (كلا وعدالله الحسنى )
8- هر كس در هر موقعيّت و مقام و خدمتى كه باشد، بايد بداند مقام رزمندگان مخلص از او بالاتر است . (فضّل اللّه المجاهدين )
9- اگر خداوند به رزمندگان فضيلت داده است ، پس جامعه هم بايد براى مجاهدان و شهدا در اجتماع ، گزينش ها و برخوردها حساب خاصى باز كند. (البتّه به شرطى كه براى رزمنده نيز توقّعات نابجا پيدا نشود و گرفتار سوء عاقبت نگردد). (فضّل اللّه المجاهدين )
ترجمه :
تفسير آيه :(96) دَرَجَتٍ مِّنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
(آن پاداش بزرگ ) درجاتِ (مهم و متعدّد) همراه با آمرزش و رحمتى از جانب اوست و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است .
پيام ها
1- تفاوت مبارزان با قاعدان اندك نيست ، بلكه فاصله بسيار است . (درجاتٍ)
2- شرط دريافت و برخوردارى از رحمت الهى ، پاك بودن و پاك شدن است . ابتدا (مغفرة ) آمده ، سپس (رحمة )
3- خداوند، غفور و رحيم است ، امّا شرط برخوردارى از اين غفران و رحمت ، جبهه رفتن و جهاد است . (مغفرة و رحمة ... غفورا رحيما)
ترجمه :
تفسير آيه :(97) إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَهُمُ الْمَلََّئِكَةُ ظَالِمِىَّ اءَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنْتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِى الاَْرْضِ قَالُوَّاْ اءَلَمْ تَكُنْ اءَرْضُ اللَّهِ وَ سِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيَها فَاءُولََِّكَ مَاءْوَيهُمْ جَهَنَّمُ وَسَآءَت ْمَصِيراً
همانا كسانى كه فرشتگان ، جانشان را مى گيرند، در حالى كه بر خويشتن ستم كرده اند، از آنان مى پرسند: شما در چه وضعى بوديد؟ گويند: ما در زمين مستضعف بوديم (و به ناچار در جبهه ى كافران قرار داشتيم ) فرشتگان (در پاسخ ) گويند: مگر زمين خداوند گسترده نبود تا در آن هجرت كنيد؟ آنان ،جايگاهشان دوزخ است و بد سرانجامى است .
نكته ها
O پيش از جنگ بدر، كفّار مكّه مردم آن شهر را به جنگ با مسلمانان فراخواندند و تهديد كردند كه همه بايد شركت كنند و هر كس ‍ تخلّف كند، خانه اش ويران و اموالش مصادره خواهد شد. برخى از مسلمانان هم كه ساكن مكّه بودند و هنوز هجرت نكرده بودند، از ترس ‍ جان ، همراه كفّار به جبهه ى جنگ با مسلمانان آمدند و در ((بدر)) كشته شدند، آيه نازل شد و آنان را كه با ماندن در محيط كفر و ترك هجرت ، به خويش ستم كرده بودند، توبيخ كرد و مقصر دانست .
O در روايات آمده است : كسى كه به خاطر حفظ دين خود، حتّى يك قدم هجرت كند، اهل بهشت و همنشين حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و ابراهيم عليه السّلام است .(351)
پيام ها
1- فرشتگان به كارهاى انسان آگاهند. (الملائكه ... قالوا فيم كنتم قالوا)
2- ترك هجرت واز دست دادن هدف وعقيده ، ظلم به خويش است . (شعار ((خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو)) از نظر قرآن مردود است .) (ظالمى انفسهم )
3- بازخواست گناه ((ترك هجرت )) پيش از هر چيز ديگر آغاز مى شود. فرشتگان ماءمور قبض روح در لحظه جان گرفتن ابتدا از آن بازخواست مى كنند. (فيم كنتم )
4- هجرت از محيط كفر واجب و سياهىِ لشكر كفّار شدن حرام است . (كنا مستضعفين ... الم تكن ارض اللّه واسعة )
5- اگر مى توانيد، محيط را تغيير دهيد، وگرنه از آنجا هجرت كنيد تا مؤ اخذه نشويد. (اءلم تكن ارض اللّه واسعة فَتهاجروا فيها)
6- توجيه گناه پذيرفته نمى شود. (كنا مستضعفين ...)
7- محيط و جوّ اكثريّت بر انسان مؤ ثر است ، لذا انسان بايد با هجرت ، فشار محيط را در هم بشكند. (فتهاجروا)
8- اصل ، خداپرستى است نه وطن پرستى . (اءلم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا)
9- هجرت ، يكى از درمان هاى استضعاف فكرى و عقيدتى است . (كنا مستضعفين ... اءلم تكن ارض اللّه واسعة )
تفسير آيه :(98) إِلا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَآءِ وَالْوِلْدَ نِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً
ترجمه :
مگر مردان و زنان و كودكان مستضعف (و زيردستى ) كه قدرت تدبير و چاره جويى ندارند و راهى (براى هجرت ) نمى يابند.
تفسير آيه :(99) فَاءُوْلََِّكَ عَسَى اللَّهُ اءَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوَّاً غَفُوراً
ترجمه :
پس آنانند كه اميد است خداوند از آنان درگذرد و خداوند همواره آمرزنده و بخشاينده است .
نكته ها
O آنان كه نه تدبيرى براى دفع كفر دارند و نه راهى براى تسليم حقّ، مستضعفند و تكليف از آنان برداشته شده است .(352)
O امام باقر عليه السّلام : مردان و زنانى كه عقلشان مثل كودكان است ، مستضعف هستند.(353)
پيام ها
1- قدرت ، شرط تكليف است . (الاّ المستضعفين ...)
2- هجرت حتّى بر زنان و كودكانى كه در سيطره كفرند و توان هجرت دارند، واجب است . (و النساء والولدان لا يستطعيون )
3- مستضعف واقعى كسى است كه توانايى هجرت و گريز از سيطره كفّار و مشركين را نداشته باشد. (لايستطيعون حيلة و لايهتدون )
4- نا آگاهى از معارف دينى با وجود امكان يادگيرى ، گناه و ظلم به خويشتن است . (ظالمى انفسهم .... الاّ المستضعفين .... لا يهتدون سبيلاً)
5- عذرهاى واقعى پذيرفته است ، نه عذرتراشى ها و بهانه جويى ها. (لايستطيعون ... لايهتدون )
6- ترك هجرت ، به قدرى مهم است كه بخشوده شدن اين گونه افراد گرفتار و عاجز، با ((شايد)) مطرح شده است ، نه به صورت قطعى . (عسى اللّه )
تفسير آيه :(100) وَمَنْ يُهَاجِرْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِى الاَْرْضِ مُرَ غَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اءَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراًرَّحِيماً
ترجمه :
و هر كه در راه خداوند هجرت كند، اقامتگاه هاى بسيار همراه با گشايش خواهد يافت و هر كه از خانه اش هجرت كنان به سوى خدا و پيامبرش خارج شود، سپس مرگ ، او را دريابد حتماً پاداش او بر خداوند است و خداوندآمرزنده ى مهربان است .
نكته ها
O يكى از مسلمانان مكّه بيمار شد گفت مرا از مكّه بيرون ببريد تا جزء مهاجران باشم . همين كه او را بيرون بردند، در راه درگذشت . سپس اين آيه نازل شد.
O همه ى هجرت هاى مقدّس ، مثل هجرت براى جهاد، تحصيل علم ، تبليغ و ... مصداق اين آيه است .
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: كسى كه براى معرفت امام زمان خود از خانه و شهر خود خارج شود، ولى اجل به او مهلت ندهد، از مصاديق اين آيه است .(354)
پيام ها
1- هجرت ، زمينه ساز گشايش و توسعه است . (من يهاجر... يجد فى الارض مراغما) نابرده رنج ، گنج ميسّر نمى شود.
2- ما مكلّف به وظيفه ايم ، نه نتيجه . مهم خروج از منزل است ، نه وصول به مقصد. (و من يخرج من بيته )
3- راه خدا و رسول را برويد، نگران مرگ و حيات نباشيد. (ثم يدركه الموت )
4- پاداش ((مهاجر)) با خداست و بالاتر از بهشت است . (وقع اجره على اللّه )
تفسير آيه :(101) وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِى الاَْرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ اءَنْ تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلَوةِ إِنْ خِفْتُمْ اءَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِنَّ الْكَفِرينَ كَانُواْ لَكُمْ عَدُوَّاً مُّبِيناً
ترجمه :
و هرگاه كه در زمين سفر كنيد، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد، اگر بيم داريد كه كافران به شما آزار و ضرر رسانند. همانا كافران همواره دشمن آشكار شمايند.
نكته ها
O پس از سخن درباره ى جهاد وهجرت ، اين آيه حكم نماز مسافر را بيان مى كند.
O ((ضرب فى الارض )) كنايه از سفر است ، چون مسافر هنگام سفر، زمين را زير پاى خود مى كوبد.(355)
O در قرآن ، گاهى به جاى ((وجوب )) تعبير ((مانعى ندارد)) به كار رفته ، كه اين آيه نيز يكى از آن موارد است . گويا مسلمانان صدر اسلام به قدرى به نماز علاقمند بودند كه كوتاه كردن آن را گناه مى پنداشتند.
O نماز قصر، مخصوص موارد ترس از دشمن نيست . ولى چون معمولا در سفرها، بيم و نگرانى هست ، يا اينكه چون قانون نماز قصر، ابتدا در موارد ترس بوده و بعدها نسبت به هر سفر تعميم يافته ، قيد (ان خفتم ) آمده است .
O در روايات مقدار سفرى كه در آن نماز كوتاه و شكسته مى شود، مسير يك روز (هشت فرسخ ) مشخّص شده است .(356)
O تمام نمازهاى مسافر جز نماز مغرب دو ركعتى است .(357) و مراد از كوتاه كردن نماز، دو ركعتى شدن نمازهاى چهار ركعتى است .
پيام ها
1- واقع بينى و انعطاف پذيرى ، يك اصل در قوانين الهى است . (تَقصروا من الصّلوة ان خفتم ...)
2- در حال نماز هم از دشمن غافل نباشيد. سياست و ديانت ، عبادت و فطانت از هم جدا نيست . (إ ن خفتم اءن يفتنكم )
3- در مواردى يقين لازم نيست . احتمال توطئه و فتنه براى تصميم و تغيير برنامه كافى است . (إ ن خفتم اءن يفتنكم )
4- حتّى به هنگام احتمال خطر، اقامه نماز واجب است . (إ ن خفتم اءن يفتنكم ...)
5- كفر و ايمان با هم در تضادّند. (ان الكافرين كانوا لكم عدوّا)
6- كفّار، در دشمنى با شما متّحدند. (عدوّ) بجاى ((اعداء))
7- دشمنى كفّار با شما ريشه دار و پرسابقه و دائمى است . (كانوا لكم عدوا)
تفسير آيه :(102) وَإِذَا كُنْتَ فِيْهِمْ فَاءَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَوةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ مَّعَكَ وَلْيَاءْخُذُوَّاْ اءَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُواْ فَلْيَكُونُواْ مِنْ وَرَآئِكُمْ وَلْتَاءْتِ طَآئِفَةٌ اءُخْرَى لَمْ يُصَلُّواْ َلْيُصَلُّواْ معك ولياخذوا حِذْرَهُمْ وَاءَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ اءَسْلِحَتِكُمْ وَ اءَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَّيْلَةً وَحِدةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ اءَذىً مِّنْ مَّطَرٍ اءَوْ كُنتُمْ مَّرْضَىَّ اءَنْ تَضَعُوَّاْ اءَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُواْ حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ اءَعَدَّ لِلْكَفِرينَ عَذَاباً مُّهِيناً
ترجمه :
(اى پيامبر!) هرگاه (در سفرهاى جهادى ) در ميان سپاه اسلام بودى و براى آنان نماز برپا داشتى ، پس گروهى از آنان با تو (به نماز) بايستند و سلاحهاى خود را همراه داشته باشند، پس چون سجده كردند (قيام نمايند و ركعت دوّم را فرادى انجام داده پس بروند و) پشت سر شما (نگهبان ) باشند، و گروه ديگر كه نماز نخوانده اند (از ركعت دوّم ) با تو نماز بخوانند و وسايل دفاع و سلاحهاى خود را با خود داشته باشند، كافران دوست دارند كه شما از سلاح و ساز و برگ خود غافل شويد تا يكباره بر شما حمله آورند، و اگر از باران رنجى به شما رسيد يا بيمار و مجروح بوديد، گناهى بر شما نيست كه سلاحهايتان را بر زمين بگذاريد و (فقط) وسايل دفاع با خود داشته باشيد.همانا خداوند براى كافران عذابى خواركننده فراهم كرده است .
نكته ها
O در سال ششم هجرى ، پيامبر با گروهى به سوى مكّه عزيمت كردند. در منطقه ى حديبيّه ، با خالدبن وليد و دويست نفر همراه او مواجه شدند كه براى جلوگيرى از ورود آن حضرت ، سنگر گرفته بودند. پس از اذانِ بلال و برپايى نماز جماعت ، خالدبن وليد فرصت را مناسب ديد كه هنگام نماز عصر يكباره حمله كند. آيه نازل شد و از توطئه خبرداد. خالد پس از ديدن اين معجزه ى وحى ، مسلمان شد.(358)
O در اين نماز، گروه اوّل پس از پايان ركعت اوّل ، برخاسته بقيه نماز را خود تمام مى كنند و امام جماعت صبر مى كند تا گروه ديگر به ركعت دوّم برسند و با سلاح ، به نماز جماعت بپيوندند.
پيام ها
1- نماز، حتّى در صحنه ى جنگ تعطيل نمى شود و رزمنده ، بى نماز نيست . (اقمت لهم الصلوة ....و لياءخذوا اسلحتهم )
2- در اهميّت نماز جماعت همين بس كه در جبهه ى جنگ با دشمن ، حتّى با يك ركعت هم برپا مى شود. (و لتاءت طائفة اُخرى لم يُصلّوا فليُصلّوا)
3- در هنگام پيش آمدن دو وظيفه (جهاد و نماز)، نبايد يكى فداى ديگرى شود. (فلتقم ... ولياءخذوا)
4- در همه حال ، هشيارى لازم است ، حتّى نماز نبايد مسلمانان را از خطر دشمن غافل كند. (و لياءخذوا اسلحتهم )
5- رهبر، محور وحدت و عبادت است . (كنت فيهم ... اقمت لهم الصلوة )
6- تقسيم كار، تعاون و شريك كردن ديگران در كارهاى خير، حتّى در حسّاس ترين موارد، از عوامل الفت جامعه است . در اين آيه ، دو ركعت نماز جماعت ميان دو گروه تقسيم شده ، تا تبعيضى پيش نيايد و همه در خير شريك باشند. (و لتاءت طائفة اُخرى ...)
7- فرمان هاى الهى به تناسب شرايط، متفاوت است . (اين آيه مربوط به نماز خوف در برابر دشمن است .) (فلتقم طائفة منهم )
8- نماز جماعت در جبهه ، نشان عشق به هدف و خدا و رهبر و پايبندى به ارزشهاست . (اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة )
9- در جبهه بايد جابه جايى نيروها در فاصله ى يك ركعت نماز، امكان پذير بوده باشد. (و لتاءت طائفة اُخرى لم يُصلّوا فليُصلّوا)
10- هر چه مدّت نماز در جبهه بيشتر شود، فرصت دشمن براى حمله افزايش مى يابد. پس بايد حفاظت بيشترى داشت . در ركعت اوّل ، داشتن اسلحه كافى است ولى در ركعت دوّم ، هم اسلحه و هم ابزار دفاع . (ولياءخذوا اسلحتهم ... ولياءخذوا حذرهم و اسلحتهم )
11- خداوند، پيامبرش را از توطئه ها و نقشه هاى پنهانى دشمن آگاه مى كند. (با توجّه به شاءن نزول كه وليد قصد كرد تا هنگام نماز جماعت حمله كند و با اين آيه طرح او لغو شد.)
12- حركت با اخلاص شما، سبب امدادهاى الهى در وقت خود است . (نزول اين آيه و فرمان نماز خوف ، يك امداد الهى در مقابل آن توطئه بود.)
13- در جبهه ، مراسم عبادى نبايد طولانى شود و كارهاى مانع هوشيارى ، ممنوع است . (ودّ الذين كفروا لو تغفلون )
14- از آرزوهاى دشمن ، آگاه باشيد. (ودّالذين )
15- عبادت ، وسيله ى غفلت از دشمن نشود. (تغفلون )
16- احتمال غفلت در مسلمانان واقعى ضعيف است . (كلمه (لو) در جمله (لو تغفلون ) نشانه ى اين معناست .)
17- با هوشيارى ، بايد از امكانات نظامى و اقتصادى حفاظت كرد. (اسلحتكم و امتعتكم )
18- غفلت امّت اسلامى ، شبيخون كفّار را در پى خواهد داشت . (ميلة واحدة )
19- هر سخن و برنامه و حركتى كه مسلمانان را غافل كند، گامى است در جهت اهداف و خواسته هاى دشمن . (ودّ الذين كفروا لو تغفلون )
20- ملاك و مجوّز معافيّت از جبهه و سربازى ، مرض و ضرر است . (بكم اءذىً... او كنتم مرضى )
21- بارانى مجوّز زمين گذاشتن اسلحه است كه با ضرر و آزار همراه باشد. در باران بى ضرر رزمنده سلاح بر زمين نمى گذارد. (بكم اءذىً من مطرٍ)
22- در هيچ حالى ، رزمنده نبايد از وسائل حفاظتى دور باشد. حتّى اگر اسلحه ندارد، زره بر تن داشته باشد. (خذوا حذركم )
23- تهديد كفّار و اميد و دلگرمى دادن به مؤ منان ، از شيوه هاى قرآن است . (اءعدّ للكافرين عذاباً مهيناً)
24- در آينده ، ذلّت از آنِ كافران است . (للكافرين عذاباً مهيناً)
تفسير آيه :(103) فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَوةَ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ قِيَماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَاءْنَنتُمْ فَاءَقِيمُواْ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَباً مَّوْقُوتاً
ترجمه :
پس چون نماز را به پايان برديد، خداوند را در (همه ) حال ايستاده و نشسته و به پهلو خوابيده ياد كنيد، پس هرگاه آرامش يافتيد (و حالت خوف تمام شد) نماز را (بصورت كامل ) برپا داريد. همانا، نماز بر مؤ منان در وقت هاى معيّن واجب شده است .
نكته ها
O كلمه ى ((قِياماً)) جمع ((قائم )) به معناى ايستاده و كلمه ى ((قُعوداً)) جمع ((قاعد)) به معناى نشسته و كلمه ى ((جُنوب )) جمع ((جَنب )) به معناى پهلو و كنايه از دراز كشيدن است . همچنين كلمه ى ((كتاباً)) به معناى امرى نوشته شده و واجب و كلمه ى ((مَوقوت )) به معناى كارى با وقت معيّن است .
O حضرت على عليه السّلام درباره ى آيه (اذكروا اللّه قياما و قعودا و على جنوبكم ) فرمودند: يعنى شخص سالم ايستاده ، مريض نشسته و كسى كه نشسته نمى تواند، خوابيده نماز بخواند.(359)
O امام باقر عليه السّلام درباره ى ((كتابا موقوتا)) فرمودند: يعنى مفروض و واجب .(360)
پيام ها
1- كمبودهاى نماز خوف ، با ياد خدا جبران مى شود. (فاذا قضيتم الصلوة فاذكروااللّه )
2- نماز و ياد خدا در هر حال لازم است ، در جبهه ى جنگ يا بستر بيمارى . (قياماً و قعوداً و على جنوبكم )
3- سلاح رزمنده مسلمان ، نماز و ياد خداست . (فاذا قضيتم الصلوة فاذكروا اللّه )
4- نماز خوف ، يك استثناست . پس از برطرف شدن حالت اضطرار، نماز بايد به صورت عادّى خوانده شود. (فاذا اطماءننتم فاقيموا الصلوة )
5- نماز، از واجبات قطعى الهى در همه ى عصرها و براى همه ى نسل ها است . (كانت على المؤ منين كتابا)
6- وجوب هر نماز، در وقت مخصوص خودش است . (موقوتاً)
7- تعيين وقت براى نماز، رمز تداوم ، نظم و عامل مواظبت بر آن است كه خود درس نظم و عامل نظم بخشيدن به امور مسلمانان است . (كتابا موقوتاً)
تفسير آيه :(104) وَلاَ تَهِنُواْ فِى ابْتِغَآءِ الْقَومِ إِنْ تَكُونُواْ تَاءْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَاءْلَمُونَ كَمَاتَاءْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً
ترجمه :
و در تعقيب دشمن سستى نكنيد، اگر شما رنج مى كشيد، همانا آنان نيز همان گونه كه شما رنج مى بريد رنج مى برند، در حالى كه شما چيزى (امدادهاى غيبى و بهشت ) از خداوند اميد داريد كه آنان اميد ندارند، و خداوند دانا و حكيم است .
نكته ها
O پس از جنگ اُحد، ابوسفيان بالاى كوه اُحد رفت و شعار داد كه پيروزى ما در مقابل شكست سال گذشته در جنگ بدر بود. ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گفتند: شهداى ما در بهشتند و كشته هاى شما در دوزخ .
آنان شعار دادند: ((انّ لنا العزّى و لاعزّى لكم )) ما بت عُزّى داريم ولى شما نداريد، مسلمانان پاسخ دادند: ((اللّه مولانا و لامولى لكم )) خداوند مولاى ماست ولى شما مولى نداريد.
آنگاه كفّار به نام بت هُبَل شعار دادند: ((اُعلُ هُبَل )) سر بلند باد بت هُبَل . مسلمانان در پاسخ فرياد زدند: ((اللّه اعلى و اَجلّ)) خداوند بالاتر و جليل تر است . پس از نزول اين آيه ، پيامبر فرمان بسيج عمومى (حتّى زخميان ) را صادر كرد، تا با اين حركت ، فكر بازگشت كفّار از سرشان بيرون رود.
پيام ها
1- مسلمانان بايد روحيّه ى قوى داشته باشند و شكست هاى موردى (مثل اُحد) آنان را سست نكند. (ولا تهنوا)
2- به جاى موضع تدافعى ، در تعقيب دشمن و در حالت تهاجمى باشيد. (لاتهنوا فى ابتغاء القوم )
3- از عوامل روحيّه گرفتن مؤ منان ، مقايسه ى دردهاى خود با رنج ديگران و اميد و توجّه به امدادهاى الهى و آگاهى اوست . (فانهم ياءلمون كماتاءلمون )
4- با همه ى آسيب ها و تلخى هاى جنگ ، شما پيروزيد، چون اميد به الطاف الهى داريد. (ترجون من الله )
5- مسلمانان ، اميدهاى گونه گون از خدا دارند. اميد به امدادهاى غيبى ، پيروزى ، مرعوب شدن دشمن ، پاداش هاى معنوى و امثال آن . (مورد اميد در آيه ذكر نشده و هر اميدى را شامل مى شود). (ترجون من الله )
6- اميد، بزرگ ترين اهرم حركت و سرمايه ى روحى رزمنده است . يا شهادت و سعادت ، يا پيروزى . (ترجون من الله ما لا يرجون )
7- رنج و مشقّت مؤ منان در جنگ ها، در مدار علم و حكمت خداوند است و لذا از آن جلوگيرى نمى كند. (عليما حكيما)
تفسير آيه :(105) إِنَّآ اءَنْزَلْنَآ إِلَيْكَ الْكِتَبَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَآ اءَرَيكَ اللَّهُ وَلاَ تَكُنْ لِلْخَآئِنِينَ خَصيماً
ترجمه :
همانا ما اين كتاب را بحقّ بر تو فروفرستاديم تا ميان مردم به آنچه خدا (از طريق وحى ) تو را آموخته ونشان داده ، داورى كنى وبه نفع خيانت كاران به مخاصمت برنخيز.
تفسير آيه :(106) وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه :
و از خداوند طلب آمرزش كن كه همانا خداوند آمرزنده مهربان است .
نكته ها
O شخصى از يك قبيله ى معروف ، مرتكب سرقتى شد. چون موضوع به اطلاع پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيد، آن سارق ، گناه را به گردن شخص ديگرى انداخت كه در خانه ى او زندگى مى كرد. متّهم ، با شمشير به او حمله كرد و خواستار اثبات اين ادّعا شد. او را آرام كردند ولى يكى از سخنوران قبيله را همراه جمعى براى تبرئه ى خود خدمت پيامبر فرستاد. پيامبر، طبق ظاهر و بر اساس گواهى آنان ، سارق واقعى را تبرئه كرد و خبر دهنده ى سرقت را (به نام قتاده ) سرزنش نمود، ولى قتاده كه مى دانست گواهى آنان دروغ است به شدّت ناراحت بود. اين آيه نازل شد و مظلوميّت قتاده و صحنه سازى وگواهى دروغ آنان را روشن ساخت .
O نقل ديگر در شاءن نزول آن است كه در يكى از جنگ ها، يكى از مسلمانان زرهى سرقت كرد. چون در آستانه ى رسوايى قرار گرفت ، زره را به خانه ى يك يهودى انداخت و افرادى را ماءمور كرد كه بگويند: يهودى سارق است ، نه فلانى . پيامبر، طبق ظاهر، حكم به تبرئه آن مسلمان كرد. امّا نزول اين آيه ، آن يهودى را تبرئه كرد.
O ((خَصيم )) به كسى گفته مى شود كه از ادّعايى طرفدارى مى كند و خائن به كسى گفته مى شود كه در محضر قاضى ادعاى امرى باطل مى كند.(361)
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: من طبق ظاهر حكم مى كنم ، امّا چنانچه حقّ با شما نيست به اتكاى قضاوت من چيزى از كسى نگيريد كه قطعه اى از دوزخ است .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: جانشينان بر حقّ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله همانند خود آن حضرت بايد بر اساس قرآن قضاوت نمايند.(362)
پيام ها
1- قرآن ، پايه ى قضاوت و عدالت ميان مردم است . (انا انزلنا اليك الكتاب )
2- قاضى بايد از قانونِ قرآن ، آگاهى كامل داشته باشد. (انزلنا اليك الكتاب لتحكم )
3- فراگيرى قرآن و سنّت شرط قاضى شدن است . (انزلنا اليك الكتاب ... لتحكم ... اراك اللّه )
4- چون نزول قرآن بر اساس حقّ است ، قضاوت ها هم بايد بر مبناى حقّ باشد، نه وابستگى هاى حزبى ، گروهى ، منطقه اى و نژادى . (بما اريك اللّه )
5- رفتار به عدالت ، حتّى نسبت به غير مسلمانان هم ضرورى است . (با توجّه به شاءن نزول دوّم ) (لتحكم ... بما اريك اللّه )
6- قضاوت ، از شئون انبياست . تنها ابلاغ احكام كافى نيست ، اجراى احكام نيز وظيفه است . (لتحكم بين النّاس )
7- كفر اشخاص ، دليل تهمت به آنان نمى شود. (با توجّه به شاءن نزول )
8- پيامبر، علاوه بر قانون و كتاب ، از امدادهاى الهى برخوردار است . (اراك الله )
9- خداوند علاوه بر قرآن برنامه هاى ديگرى به پيامبرش نشان داد. (اراك اللّه ) و نفرمود: ((لتحكم بين الناس به ))
10- خداوند، پيامبرش راحفظ مى كند و توطئه ها و صحنه سازى ها را فاش مى سازد. (اراك اللّه )
11- قانون محترم است ، ولى براى جلوگيرى از سوء استفاده ها بايد چاره اى جست . در اينجا، امداد الهى چاره ى كار شد. (بما اراك اللّه )
12- دفاع و حمايت از خائن ممنوع است . (و لا تكن للخائنين خصيماً)
13- خائنان نبايد اميدى به حمايت رهبران دينى داشته باشند. (و لاتكن للخائنين خصيما)
14- قضاوت ، مقامى است كه متصدى آن ، اگر معصوم هم باشد باز استغفار مى طلبد. (واستغفرالله )
15- از افتخارات اسلام اين است كه حتّى اگر به يك يهودى ظلم شود، شخص اوّل اسلام براى مسلمانانى كه سوء قصدى داشته اند بايد استغفار كند. (واستغفرالله )
16- اگر قرآن ، ساخته و پرداخته ى خود پيامبر بود، هرگز آياتش فرمان استغفار به رسول خدا نمى داد. (و استغفر اللّه )
17- قاضى بايد همواره براى دورى از هواى نفس استغفار كند. (استغفر اللّه )
18- استغفار، مايه ى بهره گيرى از مغفرت و رحمت پروردگار است . (غفوراً رحيماً)
19- خداوند علاوه بر بخشيدن گناه مهربان است . (غفوراً رحيماً)
تفسير آيه :(107) وَلاَ تُجَدِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ اءَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّاناً اءَثِيماً
ترجمه :
و از كسانى كه به خود خيانت مى ورزند، دفاع مكن كه خداوند خيانت پيشگان گنهكار را دوست ندارد.
نكته ها
O ظلم وخيانت به مردم ، خيانت به خود است . زيرا آثار سوء زير را بدنبال دارد:
الف : سبب از دست دادن روحيّه ى صفا و عدالتخواهى است .
ب : عامل محروم كردن مظلومانى است كه فردا به پا خواهند خواست .
ج : موجب آماده كردن قهر و دوزخ الهى براى خود است .
د: جامعه را آلوده مى كند و اين آلودگى دامن خود خائن را هم مى گيرد.
پيام ها
1- دفاع از خائن ، حرام و رضايت به خيانت ، به معناى شركت در جرم است . (لاتجادل ...)
2- حاكم اسلامى بايد پشتيبان مظلومان باشد، نه حامى ظالم . (و لاتجادل ...)
3- عناوين ، قدرت ها، تهديدها، جوّ و افكار عمومى ، هيچ يك مجوّز همكارى با خائن نيست . (و لا تجادل ....)
4- رهبر جامعه و قاضيان بايد خائنان را بشناسند و نقشه هايشان را بدانند، تا بتوانند موضعگيرى مناسب داشته باشند. (و لاتجادل )
5- هم از گذشته بايد استغفار كرد، (آيه قبل ) و هم نسبت به آينده هشيار بود. (لاتجادل ...)
6- در فرهنگ قرآن ، افراد جامعه به منزله ى اعضاى يك پيكرند و خيانت به جامعه به منزله ى خيانت به خود است . (يختانون انفسهم )
7- حساب خيانت هاى جزئى و ناآگاهانه ، از خيانت توطئه گران فسادانگيز، جداست . (يختانون ، خوّان ، اثيم )
8- آنكه با خيانت ، محبّت خود را از مردم مى بُرد، محبّت خدا هم از او قطع خواهد شد. (انّ اللّه لايحبّ)
9- در انسان غريزه ى محبوب شدن است كه بايد از اين غريزه براى تربيت استفاده كرد. (انّ اللّه لايُحبّ)
10- حُبّ و بغضِ خداوند، ملاك انتخاب و حركت رسول خدا و مؤ منان است . (انّ اللّه لايُحبّ...)
تفسير آيه :(108) يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطاً
ترجمه :
(آنان خيانت خود را) از مردم پنهان مى كنند، ولى نمى توانند از خداوند پنهان دارند، در حالى كه او آنگاه كه شبانه ، سخنان غير خداپسندانه مى گويند (و توطئه هاى پنهانى مى كنند) با آنان است وخداوند همواره به آنچه انجام مى دهند، احاطه دارد.
پيام ها
1- بهره گيرى از جلسات مخفى شبانه براى توطئه ، از شيوه هاى كار منافقان خائن است . (يستخفون ، يبيتون )
2- مهم ترين عامل تقوا، ايمان به حضور و آگاهى خداوند و احاطه ى او به همه ى گفته ها و كارهاست . (هو معهم ، محيطا)
3- خداوند از نزديك ، ناظر بر اعمال ماست . (هو معهم )
4- گفتار نيز، جزء اعمال است . با اين كه آيه درباره ى گفتارهاى ناپسند سخن مى گويد، ولى تعبير (بما يعملون ) مى كند.
تفسير آيه :(109) هََّاءَنتُمْ هََّؤُلاََّءِ جَدَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَو ةِ الدُّنْيَا فَمَنْ يُجَ دِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ اءَمْ مَّنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً
ترجمه :
هان شما همانها هستيد كه در زندگى دنيا از ايشان (خائنان ) جانبدارى كرديد، پس چه كسى در روز قيامت در برابر خداوند از آنان جانبدارى خواهد كرد؟ يا چه كسى (در آن روز،) وكيل و مدافع آنان خواهد شد؟
نكته ها
O در سه آيه 107 تا 109، به سه گروه سه هشدار داده شده است :
به قاضى مى گويد: مواظب باش از مرز حقّ تجاوز نكنى . (بما اراك الله )
به خائن مى گويد: خدا ناظر كار توست . (هو معهم )
به مدافع خائن مى گويد: تلاش شما به درد قيامت نمى خورد. (فمن يجادل الله عنهم يوم القيامة )
پيام ها
1- خائنان ، به حاميان امروز خود دلخوش نباشند كه فردايى هست . همه ى حمايت ها از خائنان ، موقّت و زودگذر است . (فمن يجادل اللّه عنهم يوم القيمة )
2- حكم دادگاه در دنيا نافذ است ، ولى مجرم ، حساب كار خود را براى قيامت بكند كه آن روز تنهاست . (فمن يجادل اللّه عنهم يوم القيمة )
3- وكيل مدافع خائن نشويم و فريب حقّ الوكاله را نخوريم . (فمن يجادل اللّه عنهم )
4- مظلومانى كه در دنيا نتوانند حقّشان را بگيرند، دلگرم باشند كه در قيامت ، پشتيبان دارند و به حساب ظالم رسيدگى مى شود. (فمن يجادل اللّه عنهم ...)
تفسير آيه :(110) وَمَنْ يَعْمَلْ سُوَّءًا اءَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه :
و هر كس بدى كند يا بر خويشتن ستم نمايد سپس از خداوند آمرزش طلبد، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت .
نكته ها
O در كنار آيه قبل كه تهديد خائن بود، اين آيه راه توبه به روى او مى گشايد.
O ((سوء)) در لغت ، به معناى زيان رسانى به ديگران هم آمده است . پس آيه هم ظلم به مردم و هم ستم به خويش را مطرح مى كند. چنانكه برخى مراد از ((سوء)) را گناه صغيره و مراد از ((ظلم به نفس )) را گناهان كبيره دانسته اند.(363)
پيام ها
1- انسان حقّ ندارد حتّى به خودش ظلم كند و گناه در حقيقت ظلم به خويشتن است . (يظلم نفسه )
2- راه بازگشت براى خطاكاران باز است . (يستغفر اللّه )
3- ميان استغفار بنده و مغفرت الهى ، فاصله اى نيست . (يستغفراللّه يجداللّه غفورا)
4- توبه ى واقعى چنان شيرين است كه انسان ، رحمت الهى را در درون خود احساس مى كند. (يجدالله غفورا رحيما)
5- خداوند نه تنها بدى ها را مى بخشد، بلكه مهربان هم هست . (غفورا رحيما)
تفسير آيه :(111) وَمَن يَكْسِبْ إِثْمَاً فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماًحَكِيماً
ترجمه :
و هر كس گناهى مرتكب شود، پس در حقيقت به زيان خود مرتكب شده و خداوند دانا و حكيم است .
نكته ها
O گناه كه تجاوز از مرز قانون الهى است ، صفاى دل و تقواى روح و عدالت را از بين مى برد واين بزرگ ترين خسارت است . علاوه بر آنكه در نظام هستى و سنّت هاى الهى ، نتيجه ظلم به مردم ، دير يا زود به خود ظالم مى رسد. (فانّما يكسبه على نفسه )
پيام ها
1- هر گناهى در روح و جان انسان ، اثر مستقيم دارد. (يكسبه على نفسه )
2- انسان مجبور نيست وگناه را با سوء اختيار واراده خود انجام مى دهد.(يكسب )
3- آنچه در روح اثر سوء دارد، نيّت سوئى است كه گناه را به دنبال دارد، نه صرف عمل بى قصد. (يكسب )
4- در بازگرداندن آثار بد گناه به گناهكار هيچ خطائى رخ نمى دهد و كارى حكيمانه است . (عليماً حكيماً)
5- كار حكيمانه مشروط به آگاهى و علم است . (عليماً حكيماً)
تفسير آيه :(112) وَمَنْ يَكْسِبْ خَطِيَّئَةً اءَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيَّئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَناً وَإِثْماً مُّبِيْناً
ترجمه :
و هر كس كه خطا يا گناهى مرتكب شود، سپس آن را به بى گناهى نسبت دهد، به يقين بار تهمت و گناه آشكارى را بر دوش گرفته است .
نكته ها
O ((خطا)) به معناى لغزش است ، عمدى يا غير عمدى ، ولى ((اِثم )) گناه عمدى است .
O تهمت ، از گناهان بسيار بزرگى است كه موجب ذوب شدن ايمان و محو عدالت و اعتماد در جامعه و سبب عذاب اخروى است . امام صادق عليه السّلام فرمود: تهمت به بى گناه ، از كوههاى عظيم سنگين تر است .(364)
O ((بُهتان )) به دروغى گفته مى شود كه انسان از شنيدن آن بهت زده مى شود.
O امام صادق عليه السّلام فرمود: غيبت آن است كه درباره ى برادر دينى خود چيزى را كه خدا بر او پوشانده ابراز كنى ، ولى اگر درباره ى او چيزى بگويى كه در او نيست ، بُهتان است .(365)
پيام ها
1- تهمت ، پرتاب تير به آبروى مردم است . (يَرم به )
2- تهمت به بى گناه از هر نژاد و مكتب و در هر سنّ و شرايطى كه باشد، حرام است . (يرم به بريئا)
3- تهمت زننده ، بار سنگينى از گناه را به دوش مى كشد. (فقد احتمل )(366)
تفسير آيه :(113) وَلَولاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَّآئِفَةٌ مِّنْهُمْ اءَنْ يُضِلُّوكَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاَّ اءَنْفُسَهُمْ وَمَايَضُرُّونَكَ مِنْ شَىْءٍ وَاءَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمْ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً
ترجمه :
و اگر فضل و رحمت خداوند بر تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند كه تو را از مسير حقّ گمراه كنند، امّا جز خودشان را گمراه نمى كنند و به تو هيچ زيانى نمى زنند. و خداوند كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد، و آنچه رانمى دانستى به تو آموخت . و فضل خداوند بر تو، بسى بزرگ بوده است .
نكته ها
O ممكن است اين آيه ، همانند آيه 105، مربوط به ماجراى تهمت سرقت به يك بى گناه و شهادت دادن جمعى به دروغ ، بر سرقت باشد، كه پيامبر طبق گواهى آنان ، داورى كرد. و ممكن است مربوط به گروهى باشد كه به ديدار پيامبر آمدند و گفتند: با دو شرط حاضريم با تو بيعت كنيم ، يكى آنكه بت ها را با دست خود نشكنيم و ديگر آنكه تا يك سال ديگر، بت ((عُزّى )) را پرستش كنيم . آيه نازل شد و اين خواسته را رد كرد.
پيام ها
1- دشمنان ، حتّى براى پيامبر و لغزاندن او طرح و برنامه دارند، پس رهبران جامعه بايد به هوش باشند. (يضلوك )
2- تصميم به منحرف ساختن ديگران ، در حقيقت تصميم به منحرف كردن خود است . (و ما يضلون الا انفسهم )
3- خداوند، آنگونه كه قرآن را بيمه كرده (367)، پيامبرش را نيز بيمه مى كند. (و ما يضرّونك من شى ء)
4- تعليم حكمت و فرستادن كتاب ، نمونه ى روشن فضل و لطف الهى و رمز عصمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است . (انزل اللّه عليك الكتاب و الحكمة و علّمك )
5- خداوند به پيامبرش ، علم غيب و اسرار را مى آموزد. (علمك مالم تكن تعلم )
6- از نشانه هاى حقّانيت پيامبر، اين است كه مى گويد: تو بدون تعليم الهى امكان آگاهى از امورى را نداشتى . آرى ، اگر قرآن ساخته پيامبر بود، هرگز به خودش نسبت جهل نمى داد.(علّمك مالم تكن تعلم )
7- خداوند معلّم پيامبر است ، پس هيچ خطا واشتباهى در تعليم ، رخ نمى دهد. (علّمك )
8- مدار علم بشر حتّى پيامبر خدا، محدود است . (مالم تكن تعلم )
تفسير آيه :(114) لاَ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَيهُمْ إ لا مَنْ اءَمَرَ بِصَدَقَةٍ اءَوْ مَعْرُوفٍ اءَوْ إِصْلَحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ فَسَوفَ نُؤْتِيهِ اءَجْرَاً عَظِيماً
ترجمه :
در بسيارى از (جلسات و) سخنان درگوشى آنان ، خيرى نيست ، مگر (سخن ) كسى كه به صدقه يا كار نيك يا اصلاح و آشتى ميان مردم فرمان دهد و هر كس براى كسب رضاى خدا چنين كند پس به زودى او را پاداشى بزرگ خواهيم داد.
نكته ها
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از معروف در آيه ، قرض الحسنة دادن است .(368)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: ايجاد خوش بينى و اصلاح ذات البين حتّى با دروغ ، عملى پسنديده است .(369)
پيام ها
1- نجوا، جز در موارد استثنايى ، ناپسند است ، چون سبب سوء ظنّ ميان مؤ منان مى شود. (لا خير فى كثير من نجويهم )
2- در اظهار نظر، بايد منصفانه رفتار كرد. همه ى نجواها را زير سؤ ال نبريم . (فى كثير من نجواهم )
3- گاهى آشتى دادن ميان مردم ، ايجاب مى كند كه با هر يك از طرفين ، مخفيانه گفتگو كنيم . (اصلاح بين الناس )
4- گاهى امر به معروف يا صدقه ى آشكار، سبب شرمندگى و لجاجت طرف مى شود، بايد با نجوا و پنهانى عمل كرد. (اَو معروف )
5- اهميّت آبروى مردم ، تا حدّى است كه نجواى ناپسند، به خاطر حفظ آن پسنديده مى شود وصدقه و امر به معروف مخفيانه ، زشتى نجوا را تحت الشعاع قرار مى دهد. (الا مَن امر بصدقة ...)
6- ارزش كارها به اخلاص است . (ابتغاء مرضات الله )
7- انجام هر كار خير پنهانى و محرمانه ، نشان اخلاص نيست ، شايد خود تظاهر باشد. (و من يفعل ذلك ابتغاء مرضات الله )
8- خدمت به جامعه ، دعوت به نيكوكارى و همزيستى مسالمت آميز سبب دريافت اجر عظيم است . (نؤ تيه اجرا عظيما)
تفسير آيه :(115) وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سَآءَتْ مَصِيراً
ترجمه :
و هركس پس از آنكه هدايت برايش آشكار شد با پيامبر مخالفت كند و راهى جز راه مؤ منان را پيروى كند، او را بدان سوى كه روى كرده بگردانيم و او را به دوزخ افكنيم كه سرانجام بدى است .
نكته ها
O اين آيه درباره ى كسانى است كه پس از پذيرش اسلام و رسالت پيامبر، به مخالفتِ آگاهانه با دستورات او مى پردازند و راهِ خود را از راه جماعت مسلمين جدا مى كنند.
O ((مُشاقّه رسول )) يعنى خودت را يك شِقّ و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله را شِقّ ديگر قرار دهى . به كارشكنى بپردازى و دست به مخالفت آگاهانه همراه با عداوت بزنى .
O شقاق و مخالفت با پيامبر خدا انواع مختلفى دارد، مانند: انكار كل دين ، ايمان به بعضى و كفر به بعض ديگر، تحريف ، توجيه و حيله هاى شرعى .
O در روايات آمده است دو نفر براى مسخره كردن ، سوسمارى را مخاطب قرار داده و او را با لقب اميرالمومنين خواندند. حضرت على عليه السّلام فرمود: ((دَعْهما فهو امامهما يوم القيامة )) يعنى آن دو استهزا كننده را به حال خود رها كنيد كه همين سوسمار در قيامت امام آن دو خواهد شد. سپس اين جمله را تلاوت فرمود: (نولّه ما تولّى )(370)
O حضرت على عليه السّلام در نامه ششم نهج البلاغه مى فرمايد: اگر مردم روى شخصى اتّفاق آرا داشتند و او را امام ناميدند رضاى خدا در آن است و اگر كسى با طعن يا بدعت از مدار اطاعت او خارج شد او را برگردانيد و اگر برنگشت با او بجنگيد كه راه مؤ منان را پيروى نكرده است .(371)
پيام ها
1- علم و شناخت مسئوليّت آور است و كيفر مخالفان پيامبر زمانى است كه حقّانيت پيامبر اكرم را فهميده باشند. (و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له ... نصله جهنّم )
2- سيره ى عملى مسلمين به شرطى حجّت است كه با سنّت و راه رسول اللّه مخالفتى نداشته باشد. (من يشاقق الرسول .... يتبع غير سبيل المؤ منين ... نصله جهنّم )
3- پيامبر اسلام و مؤ منان در يك جبهه قرار دارند و مخالفت با جامعه اسلامى ، مخالفت با پيامبر است . (يشاقق الرسول ... و يتبع غير سبيل المؤ منين )
4- تسليم بودن در برابر رسول خداوند واجب و مخالفت با او حرام است . (و من يشاقق الرسول )
5- تفرقه افكنى در صفوف مسلمين سبب دوزخ است . (يتبع غير سبيل المؤ منين ... نصله جهنّم )
6- خداوند، كسى را بدون اتمام حجّت به دوزخ نمى برد. (بعد ما تبين له الهدى )
7- حساب افراد قاصر و مستضعف كه صداى حقّ را نمى شنوند، يا قدرت تشخيص ندارند، از حساب افراد آگاه ولجوج ، جداست . (بعدماتبيّن له الهدى )
8- مقدّمات سقوط انسان ، به دست خود اوست . (من يشاقق الرسول ... نصله جهنّم )
9- هر راهى جز راه مؤ منان واقعى ، به دوزخ منتهى مى شود. (يتبع غير سبيل المؤ منين ... نصله جهنّم )
10- نتيجه ى مخالفت با رسول خدا و امّت اسلامى ، تحت ولايت غير خدا در آمدن و سقوط در جهنّم است . (نولّه ما تولّى )
11- خداوند، نعمت هاى خود را از منحرفان قطع نمى كند و هر كس را در مسيرى كه خودش انتخاب كرده است ، يارى مى دهد. (نولّه ما تولى )
next page

fehrest page


back page