"شبانه روز" نتیجه شور و جنون جمعی است کیوان علیمحمدی و امید بنکدار کارگردانان فیلم سینمایی "شبانه روز" این فیلم را نتیجه شور و جنون دسته جمعی دانستند و تاکید کردند بدون همدلی عوامل و بازیگران فیلم به نتیجه نمی‌رسید. به گزارش خبرنگار مهر، "شبانه روز " دومین فیلم بلند سینمایی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی است، که مانند کار اول این دو فیلساز اثری متفاوت در سینمای ایران به شمار می‌رود. این فیلم نسبت به "شبانه" یک روایت خطی دارد، اما به لحاظ فرم و ساختار در نوع خود یک اثری تجربی است.
این دو کارگردان در این فیلم از حضور چهره‌های سینمایی استفاده کرده‌اند. در نشست نقد و بررسی فیلم در خبرگزاری مهر درباره ساخت "شبانه روز"، فرم، ساختار و حضور ستاره‌های سینمای ایران در این فیلم با این دو کارگردان صحبت کردیم.
* خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: فیلم اول شما "شبانه" بعد از گذشت چند سال، سال 89 اکران شد و این برای کارگردانانی مثل شما که حتی فیلم دوم خود را در همان زمان ساخته‌اند اتفاق خوشایندی نبود. حالا تقریبا نزدیک به سه سال از ساخت "شبانه روز" می‌گذرد چقدر از شرایط اکران راضی هستید؟
- امید بنکدار کارگردان فیلم سینمایی "شبانه روز": فیلم "شبانه" زمانی اکران شد که ما تجربه ساخت دومین فیلم بلند و حتی چند کار مستند را هم پشت سر گذاشته بودیم. از طرفی ماه محرم بود. شرایط اجتماعی ایده آل در جامعه برای رفتن مخاطب به سینما وجود نداشت. با توجه به اینکه برخی مخالفان و منتقدان فیلم معتقد بودند که مخاطب ایرانی این فیلم را پس می‌زند و بین پنج تا هفت میلیون فروش می‌کند اما اینگونه نشد و در جدول فروش سالانه سینمای ایران با وجود اینکه سه سال از ساخت فیلم می‌گذشت با وجود تمام شرایطی که عنوان کردم، این فیلم در نیمه بالای جدول قرار گرفت.
این موضوع نشان می‌دهد که مخاطب ایرانی دارای شعور و فهم است. اینگونه نیست که ما در جایگاه تصمیم گیرنده بنشینیم و احساس کنیم که مخاطب ایرانی فقط کمدی سخیف و سهل الوصول را می پسندد و تفکر دیدن فیلم های عمیق تر و جدی تر را ندارد.
حالا هم شرایط مشابه با اکران "شبانه" را در "شبانه روز" تجربه می‌کنیم. ماه رمضان را در پیش داریم. فصل اکران فیلم پاییز بود و ما به این زمان فکر می‌کردیم. زمانی که هوا کمی سردتر و روزها کوتاهتر است، یا حتی نوروز می‌توانست زمان خوبی باشد، که این اتفاق هم نیفتاد. اما حالا فیلم در تابستان اکران می‌شود که برای نمایش آثار کمدی بهتر است. اما به هر حال خوشبین هستیم. با توجه به نمایش‌هایی که با مخاطبین داشتیم امیدواریم که با مخاطب ارتباط برقرار کند. زیرا فیلم روایت خطی دارد و اتفاقا تصور ما این است که مخاطب گسترده‌ای دارد.
* یکی از مشخصه هایی که عمدتا آثار شما دارد این است که از فضایی زنانه برخوردار هستند. در "شبانه روز" در هر قصه به زندگی یک زن پرداخته‌اید و تاثیر آنها را در افراد مختلف که در کنارشان قرار دارند را به تصویر کشیده‌اید. در فیلم "شبانه" هم سه شخصیت اصلی شما زن بودند.
- بنکدار: فیلمنامه این فیلم به دو نفر یک خانم ناهید ناظمی مادر من و مولود صلح‌جو‌خواه مادر بزرگ آقای علیمحمدی تقدیم شده است که تاثیر بسیار مهمی در پرورش و نگاه ما به زندگی داشته‌اند. آنچه هستیم را مدیون آنها می‌دانیم. فیلمنامه‌ای که می‌توان به این افراد تقدیم کرد باید سرشار از لحظاتی باشد که در ارتباط با دنیای زنان است. اما جای تاسف است که محوریت یک فیلم به زنان سئوال برانگیز شده است.
در جشنواره شانگهای که حضور داشتیم، قبل از نمایش فیلم مخاطبان عنوان می‌کردند سینمای ایران درباره کودکان و آقایان است و آیا محدودیتی وجود دارد که درباره زنان فیلم ساخته نمی‌شود؟ من فکر می‌کنم آنقدر دچار خود سانسوری شدیم که حتی به مسائل زنان فکر نمی‌کنیم.
در صورتی‌که زنان بخش عمده‌ای از جامعه را تشکیل می دهند و عنوان شده از دامان زن است که مرد به معراج می‌رود. امیدواریم این تصویر عینی شود و ما آن را در سینما بیشتر ببینیم.
- کیوان علیمحمدی کارگردان فیلم سینمایی "شبانه روز": باعث تاسف است که این مسئله که ما به دنیای زنان می‌پردازیم جای سئوال دارد. من فکر می‌کنم سیاست‌گذاران فرهنگی عمدتا تلاش می‌کنند بخشی از جامعه را نبینند و عمدتا آنها را محو کنند. اینکه دنبال چه هدفی هستند را نمی‌دانم.
ما به عنوان کسانی که تجربه هنری می‌کنیم نباید بگذاریم این تبعیض به وجود آید و این نگاه کاملا تحریفی، مردسالارانه و با تعاریف کلیشه‌ای از زن، خودش را غالب کند. با این نگاه زن‌ها عمدتا نقش‌های حاشیه‌ای هستند و خارج از تمرکز جامعه قرار می‌گیرند.
زن به دلیل قدرت زایشی که دارد نزدیک به مقوله هنر است که دنبال زایش و آفرینندگی است. اما نگاه مرد سالارانه تلاش می‌کند این بخش دیده نشود. فیلمسازی هم اگر تلاش می‌کند که فیلمی در این ارتباط بسازد، برای دیگران جای سئوال دارد.
- بنکدار: بیشتر از 30 سال از انقلاب می‌گذرد و درباره مردم ما و مذهب ما، فیلم و مجموعه نمایشی متعددی ساخته شده است. آیا در تاریخ اسلام آنقدر زنی تاثیر گذار نبوده که بشود درباره او فیلم یا مجموعه ساخت؟ دوران دفاع مقدس ما یک زن تاثیر نداشت که بشود درباره زندگی آنان فیلم ساخت؟
این بیشتر برای این است که تاریخ را مردان می‌نویسند و تاریخ هنر را هم مردان می‌نویسند. به همان دلیل در تاریخ هنر هم یک آرتیست زن باشد خیلی کم دیده می‌شود. موقعی که من و امید فیلم نمی‌ساختیم هم یادم هست این سئوال را از بهرام بیضایی می‌پرسیدند که چرا فیلم‌های شما زنانه است. وقتی پرسش می‌شود چرا؟ پس یک جا مشکلی وجود دارد.
- علیمحمدی: ممکن است فیلمنامه‌ای بنویسید که کاراکترها زن باشند ولی ربطی به دنیای زنانه نداشته باشد. وقتی در تاریخ سینما هم نگاه می‌کنی در سینمای کلاسیک آمریکا تا دوره‌ای که نگاه مردسالارانه وجود دارد تعاریفی که مطرح می‌شود یک زن مو بلوند ابله است، این یک نگاه مردسالارانه است که به تحمیل شده است. خیلی مهم است که ما نگاهمان را بر اساس کانسپت زنانه تعریف کنیم تا به جهان زنانه برسیم.
* شما در میان فیلم‌های بلندی که کار می‌کنید هرگز از سینمای مستند جدا نمی‌شوید. کار کردن و فیلم ساختن در حوزه مستند به کارگردان جسارت می‌دهد و ایده‌های تازه را در وی متبلور می‌کند. اما جالب است که شما در عین جدا نشدن از فرم ساختار متفاوت در فیلم دوم خود سراغ فیلمنامه‌ای رفتید که خطی است و داستانگو است.
- بنکدار: اولین دلیلش این است که ما تجربه "شبانه "را پشت سرگذاشته بودیم. "شبانه" فیلم تجربی است و غیر خطی و در حقیقت ابتدا و انتهای فیلم به جای خودش قرار دارد، مدام زمان در حال رفت و برگشت است و ما داخل فضای ذهنی می شویم. این تجربه را گذرانده بودیم و دوست داشتیم تجربه تازه‌ای داشته باشیم تا زمانی که فیلمنامه شکل می‌گرفت دغدغه ذهنی من و کیوان، شرایط روحی آدم‌های اطرافمان بود، متوجه ‌شدیم دروغ و پنهان کاری اطرافمان می‌بینیم.
به همین دلیل به فیلمنامه‌ای رسیدیم که از چهار یا پنج قصه تشکیل شده است که به طور خطی روایت می‌شوند و چون همه اینها چند پیرنگی هستند به روایت موازی کنار هم دارند. تاج السلطنه و سیاوش کسرایی شخصیت واقعی هستند. تاج السلطنه یک کتاب بالینی برای من بود که مدام آن را می‌خواندم.
شخصیت تاج السطنه در زمان خود یک شخصیت پیشرو و مدرن بوده و نمی‌دانم چرا فیلم یا مجموعه درباره این شخصیت ساخته نشده است و امتداد زندگی وی که رسیدیم به زندگی شیوا حورا و تشابهاتی می‌بینیم که از طول تاریخ تا حالا برای مسائل انسانی برای همه ما وجود می‌آید.
داستان فوژان یک داستان کاملا خیالی است که به تدریج شکل گرفت که درباره زندگی یک جوان امروزی است. تکمیل‌کننده الگویی بود که ما داشتیم یک تم مشترک بین نسل‌های مختلف را مرور می‌کردیم.
674003 orig
*آیا از ابتدای نگارش فیلمنامه قالب، فرم روایت تصویری را برای آن تعریف کردید و یا فقط به نوشتن روایت‌ها و قصه پرداختند. شما با یک گروه مشترک کار می‌کنید مانند طراح گریم، صحنه، مدیر فیلمبرداری و ... که با هم به یک نگاه مشترک رسیدید آیا از نظرآنها در نگارش فیلمنامه استفاده می‌کردید؟
- بنکدار :اول چهار قصه کنار هم نوشتیم و بعد کنار هم چیدیم و دوباره بازنویسی کردیم و بعد هسته اصلی فیلمنامه شکل گرفت بعد از سه بار نوشتن ارتباط این افراد را با هم درآوردیم.
-علیمحمدی: وقتی ما درخواست پروانه ساخت دادیم حدودا 14-15 ماه طول کشید تا فیلم جلوی دوربین رفت. به قول مرتضی پورصمدی "شبانه روز" نتیجه شور و جنون دسته جمعی است و قطعا بدون این تیم به اجرا نمی‌رسید. در این 15 ماه من و امید و بقیه عوامل که هر کدام درگیر فیلمنامه شده بودند سعی کردیم برخی از مواقع زندگی دنیا را از منظر "شبانه روز" نگاه کنیم.
وقتی این اتفاق افتاد کم کم کلید فیلم پیدا شد که ما چگونه آن را شروع کنیم و بسازیم. وقتی در پیش‌تولید بودیم کاملا معلوم بود ساختار و رنگ فیلم چگونه است و چرا به این الگو رسیدیم. وقتی 15 ماه تحمل کردیم دیگر در پیش‌تولید معلوم بود قرار بود چکار بکنیم.
قصه سیاوش کسرایی که قبلا درباره آن مستند ساخته بودیم می‌دانستیم که بهترین الگو برایش این بود که به صورت شات های ثابت و عکاسی شده باشد. چون درباره جهان نقاشی به واسطه شخصیت کسرایی صحبت می‌کنیم و قرار شد مونو کروم آن را بگیریم. فکر کردیم این مونوکروم می‌تواند حس نوستالژیک و رومانتیسیم وارد قصه کند و مخاطب با دیدن این قصه با خود بگوید چه حیف و اگر این دیالوگ به مخاطب منتقل شده باشد کارگردان کار خودش را کرده است.
قصه تاج السلطنه را به دلیل اینکه برگرفته از تاریخ بود با سیاه و سفید کار کنیم و به سمت سینمای صامت ببریم به همین دلیل سعی کردیم شات‌ها دورتر کاتینک کمتر باشد. قصه فوژان چون درباره دختر و پسر امروزی بود آن را بردیم به یک فضای صنعتی و مدرن که سرد هم هست به همین دلیل رنگ سربی و آبی برای آن در نظر گرفتیم.
قصه مرجان چون ساختار کلاسیک داشت، ترکیبی از همه نوع دکوپاژ در آن در نظر گرفتیم که رنگش هم باید طلایی باشد که عاشقانگی قصه در بیاید و این گرمی تضادش با آن سردی و تضاد با قصه سیاه و سفید به نظر به نظر بیاید. فکر می‌کنیم این چارچوب و رنگ‌ها حس را منتقل می‌کند و به مخاطب کمک کند که به راحتی بتواند بعد از شناخت شخصیت‌ها وارد کدام قصه شود. در قصه فوژان بیشتر دوربین روی دست است، با لنز زوم کار شده در صورتی که در قصه تاج السلطنه لنز زوم کاربرد ندارد.
* نظر همکارانی مثل آقای پور صمدی فیلمبردار "شبانه روز" در رسیدن به این فرم و رنگ دخیل بود؟
علیمحمدی: غیر از دوستانی که دست‌اندرکار این فیلم بودند، دوستان دیگری نیز فیلمنامه را خواندند و نظرخود را ارائه کردند. ما تا زمانی که قرار است برویم جلوی دوربین نظرها را می‌گیریم و بهترین آنها را اعمال می‌کنیم و وقتی وارد فیلم می‌شویم دیگر این اتفاق نمی‌افتد.
در پیش‌تولید خیلی نقاشی دیدیم، با آقای پورصمدی و آیدین ظریف روی رنگ و لباس صحبت کردیم. اینکه خانه و پرده‌ها چه طراحی داشته باشد. رابطه‌ای که بچه‌های گروه با فیلم داشتند کاملا عاطفی بود تمام حس‌ها را با خود درآوردند. برای عوامل اینگونه نبود که قرار است برویم فیلمی بسازیم و فقط دستمزدی بگیریم.
متاسفانه تمام کسانی که با ما کار کردند سخت‌ترین کار را انجام دادند و کمترین دستمزد را گرفتند و یا اصلا دستمزد نگرفتند. به همین دلیل است بار عاطفی و حسی را درگیر کار کردند وقتی این اتفاق می‌افتد همه فیلم را مال خود می‌دانند و با وجود این اتفاق کارگردان باید کم عقل باشد که از نظر آنها استفاده نکند، من و امید هم از همه نظر دوستان استفاده کردیم.
زمانی که می‌خواهیم کار کنیم و همه دلهره داریم به عنوان کارگردان تلاش می‌کنیم دلهره‌ها و استرس‌ها را کم کنیم. استوری بوردی که درکارهای ما وجود دارد، ترس و دلهره را از همه می‌گیرد و به ما کمک می‌کند.
باز به دلیل اینکه گروهی که کار می‌کنیم حسی و عاطفی وارد کار می‌شوند. آسیب پذیری آدم‌ها در این گروه بیشتر می‌شود وقتی وارد مناسبات حرفه‌ای می‌شویم و بحث دستمزد مطرح می‌شود و اینکه فقط بیاییم کار بکنیم آنقدر احساساتمان را وارد کار نمی‌کنیم پس توقعات کم می‌شود. وقتی عاطفی درگیر هم می‌شویم توقعاتمان بیشتر می‌شود به همین دلیل تلاش می‌کنیم این ترس و دلهره کمتر شود.
این ترس‌ها خیلی خوب است که ما فکر می‌کنیم چقدر کار برایمان اهمیت دارد. خاطره‌ای که از مهتاب کرامتی داریم این است که قصه وی آخرین قصه از نظر فیلمبرداری بود و من مریض بودم و از طرف دیگر مادر بزرگ مهتاب فوت کرده بود. یک پلان و سکانس سخت هم داشتیم من حالم بد بود و بچه‌های گروه زودتر سر صحنه رفته بودند. من خودم را رساندم و واقعا خیلی اشک چشم مهتاب را دیدم.
به هر حال نگران بود که دو کارگردان برای این صحنه باشند شاید در فضای دیگر آنقدر این نگرانی وجود نداشته باشد. خوشحالم در تجربیاتی که ما داشتیم این نگرانی‌ها بوده که بچه‌ها کار را مال خود می‌دانند و برای تک تک پلان‌ها این نگرانی را دا